۶- تقدیم ارکان جمله بر مفعول
حافظ :
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفه های عجب زیر دام و دانه تست
(۳۴-۲)
محوی :
توانگر تا توان داری بکوش و گوش کن این پند بشکر چشم بینا گوشه چشمی بسائلها
(۴۷۷-۸)
۷- مقدم شدن فعل بر ارکان جمله
حافظ :
بگیر طرّۀ مه چهره ای و قصّه مخوان که سعد و نحس زتاثیر زهره و زحلست
(۴۵-۵)
محوی :
دهترسم طهردی خویَنی من له شیشهی طهردنت نیشآ وهطهرنا، غهم نیه بمرم له حهسرهت لیَوی مهیطونت
(۷۴-۳)
ترجمه :
من می ترسم در مرگ من مقصر شناخته شوی و گرنه باکی ندارم که از حسرت لب میگونت بمیرم .
۸- مقدم شدن متمم بر ارکان جمله
حافظ :
به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش ما را بغمزه که اینش سزایِ خویشتن است
(۵۰-۱)
محوی :
له میحنهت خانهکهی مندا، بهبآ تؤ ههر برا رِؤیه که جاری ئیَوه ناثرسن له من بؤضی برا رِؤیی
(۳۵۹-۲)
ترجمه :
در محنت خانه ی من بدون حضور تو واویلاست ، امّا هیچ کس از من نمی پرسد که چرا او رفت.
۹- مقدم شدن مفعول بر ارکان جمله
حافظ:
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد ولی چه سود که سر رشته در رضای توبست
(۳۲-۵)
محوی :
جفایش را صفا دانم ، بلایش مرهم جانم زمحبوب دل و جان آنچه می آید بود محبوب
(۴۸۲-۳)
۱۰- فاصله افتادن بین اجزای فعل مرکب
حافظ :
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد و آنچه خود داشت زبیگانه تمنّا می کرد
(۱۴۳-۱)
محوی :
ئهو مهسخهرهی زهمانه به شاه و وهزیری کرد ئهو کهتنه قهت مهلَآ به طهدا و فهقیری کرد
(۳۳۶-۲)
ترجمه :
زمانه شاه و وزیر را به گونه ای مسخره کرد که هیچ وقت به آن شیوه گدا و فقیر را مسخره نکرده است. ( مه سخه ره ی کرد:مسخره کرد)
نتیجه :
واژه های حافظ خوش تراش و خوش ترکیب است،با ظرافت خاصی در کنار یکدیگر آمده اند،گویی نثری است که خیال و وزن به آن شکل شعری بخشیده است.
حافظ افعال ساده را در شعری به کار می گیرد،که آن افعال رسایی معنی آن را، تعیین می کنند.
افعال مرکب او، افعالی پویا است که از راز درون حافظ پرده برمی دارد و تصویر های زنده ای راکه ذهن توانای او ترسیم شده است جاودانگی می بخشد .
محوی نظم دستوری را بر هم زده است ،آن بخش کلام که در نظر او از اهمّیّت خاصّی برخوردار بوده، زودتر در ذهن او جای گرفته است.
فعل های ساده او در جمله دایره معنی را گسترش می دهدو در یک بیت آن چه را که در ذهن دارد با کمک آن ها بیان می کند،حسن زبان کردی تخفیف فعل"است"به"ــه” می باشد که بیشترین کاربرد را به خود اختصاص داده است.
زبان فارسی وزبان کردی از نظر قواعد دستوری شبیه هم نیستند؛به همین دلیل است که تأثیر حافظ بر محوی در این بخش کمتر به نظر می رسد. امّا زبان حافظ به طور ناخودآگاه در بخش دستوری فارسی - حتّی تا حدی در بخش دستوری کردی- دیوان محوی تأثیر گذار بوده است که می توان به فعل های مفردی که بار معنایی بیشتری را در بیت می توانند در برگیرند اشاره کرد.
بسامد بالای جمله های فعلیه نسبت به جمله های اسمیه در دیوان محوی همانند دیوان حافظ به مشرب فکری او مربوط می شود؛زیرا برای بیان آن چه که در نظر اوست فعل های غیر اسنادی ظرفیت بیشتری دارند و به همین جهت پویا و پر جنب جوش تر هستند.
فصل دوم
[شنبه 1400-08-01] [ 08:36:00 ب.ظ ]
|