|
|
” کدام ( هستند چهار ) پیشه ؟ آذربان ، رزمی ،برزیگر گله پرور …( همان ،۲۱۱) ؛ برزیگر گله پرور از بهترین پیشه های یک مزدیسنا ی دیندارمعرفی شده است ؛ به همین ترتیب در یسنا ۲۹ بند ۱ از “نیکی کشاورز"(( vohū. vāstriiā. و در یسنا ۳۱ بند ۱۵ از “کارگران کشاورز"vīnastī.vāstriiehiiā - یاد شده است . در وندیداد نیز به کشاورزی بسیار توجه شده است . احتمالاً دلیل آنکه اطلاعات خاصی در مورد کشاورزی در وندیداد وجود دارد ، هدفهای ضد دیو و ضد اهریمنی مؤلفان آن بوده که از یک سو نگران آلودگی عناصر مقدس زمین ، آب و آتش بوده اند و از سوی دیگر عقیده داشتند که زمین بایر مسکن دیوها و اهریمنان است و تأکید شده است که هر جا زمین باروری وجود داشته باید بارور نگه داشته شود . ( یارشاطر ، ۱۳۶۸ : ۵۶۳ ) . اگر چه مدرک مستندی در دست نیست که بتوان ادعا کردکه ایرانیان باستان دانش تغذیه می دانسته اند،اما با توجه به آثار مکتوب بازمانده از ایشان می توان حدس زد که آنان با گروه های اصلی مواد غذایی آشنا بوده اند. به عنوان مثال در وندیداد فرگرد ۵بند ۵۲ که اختصاص به احکام زنی که کودک مرده بزاید و زن آبستن است ، به گروه های مواد غذایی اشاره شده است : āat̰. pascaēta. aipi.γžauruuatąm. aspaiianąmca. paiiaŋhąm. gāuuaiianąmca. maēṣ̌inanąmca. buziianąmca. hąm.vaoirinąm. us.vaoirinąm. gąmca. xvāstəm. anāpəm. yaomca. aṣ̌əm. anāpəm. maδuca. anāpəm ” آنگاه پس از آن [که آمیخته شاش گاو و خاکستر در رحم ریخته شد ] ازتازه دوشیده شیر مادیان و گاو میش و بز [یا] میو ه های تازه یا میو ه های خشک و گوشت پخته [کباب ] بی آب ، و جو و گندم آرد شده ی بدون آب ، می بی آب [که آب اند آن نبود ]"(رضی،۱۳۷۶ :۳۲۱) . ویا در دینکرد ۵ فصل ۱۴که اختصاص به خوردنی و آشامیدنی دارد ، چنین آمده است: abar xwarišn kū “۱)در مورد آنچه باید خورد و (آشامید )… āb ud urwar ud bar ī xwarišnīg ud pad meh-dādestānīh az gōšt ī panj ēwēnag gōspand sardāg jud ….ā ۳) آب ، گیاه ،میوه ی خوردنی و (خوراکی )که آن را برطبق قانون بزرگ ( فتوی ) از گوشت ۵ نوع(جانور) که از انواع گوسفند (چارپا ) هستند ، … ud pēm ī awēšān gōspandān ud māyēnišnān ī pāk a-mastīhā … ۴)شیر آن گوسفندان (=چارپایان ) و مایعات پاک که مستی نیاورد … “(آموزگار،تفضلی ،۱۳۸۶:۵۶). و یا در فرهنگ پهلوی ،واژگانی وجود دارد که برگروههای اصلی غذا ، اشاره دارند مانند : غلات dānag : / میوه جات / mēwagīhā : نوشیدنی ها xwārišn : سبزیجات / tarragīhā : روغن ها čahārpāy:(مکنزی،۱۲۳:۲۰۰۰) . در بندهش که روند غذا خوردن مشی و مشیانه به تصویر کشیده شده است ، می توان ترتیب و توالی گروه های غذایی را دید : گویدبه (نامه) دین که از آن جای که مشی و مشیانه، هنگامی که از زمین بررستند، نخست آب، سپس گیاه، سپس شیر و سپس گوشت خوردند. مردم نیز به هنگام مردنشان، نخست (از) گوشت و (سپس از) شیر و سپس از نان خوردن نیز بایستند و تنها، تا به مردن، آب خورند. ایدون نیز، به هزارۀ اوشیدرماه نیروی آز ایدون بکاهد که مردم به یک خوراک خوردن سهشبانهروزی به سیری ایستند. پس از آن، از گوشت خوردن، بایستند و گیاه و شیر گوسپندان خورند. سپس از آن شیرخواری نیز بایستند، سپس از گیاهخواری نیز ایستند و آبخوار بوند. ده سال پیش از آن که سوشیانس آید، به ناخوردن ایستند و نمیرند. سپس سوشیانس مرده برخیزاند۳ (مختاریان،۱۳۸۱: ۳۹۲ ). دانش نوین تغذیه ،مواد غذایی را در هرمی به چهار گروه اصلی تقسیم می کند: ۱- هیداراتهای کربن : نان ،غلات ۲- میوه جات و سبزی جات ۳- شیر و فرآورده های شیری، گوشت ها ۴- روغن ، چربی ، شیرینی سپس در بخشی مجزا به بررسی نوشیدنی ها پرداخته می شود . ۲-۴-۲-۱ هیداراتهای کربن : نان ، غلات در وندیداد ۳ ، ۳۵-۲۳ به بحث درباره محاسن کشاورزی پرداخته شده است : در اینجا “قلب دین مزدیسنا” کاشتن غله فراوان و دائمی ذکر شده است ؛ کسی که بذر می کارد ، راستی ( اشه ) می کارد و دین مزدیسنا را می پرورد و تعالی می بخشد یا یکصد منزل جدید ، با یک هزار جایگاه و ده هزار نماز (ینگهه هاتم yengh-hàtam ) وقتی بذر در زمین آماده شد ، دیوها شروع به عرق ریختن می کنند ؛ وقتی آسیا کردن “یا باد دادن غلّه” انجام می گیرد دیوها زوزه می کشند و می گریند ؛ وقتی خمیر نان آماده می شد و نفس دیوها می برد “(رضی،۷۱۱:۱۳۷۶) . منظور از غله ، دانه جو (- yauua ) است که سنتی ترین غلّه هند و اروپایی محسوب می شود و بنابراین مفهومی مقدس داشته است ؛ از این رو با راستی (اشه ) در جمله ( - yauua-ašauuan ) همسان انگاشته شده است . yauua- در اوستا به معنی غله،گندم و جو است . این واژه به ویژه در وندیداد بسیار استفاده شده است : وندیداد ، فرگرد ۹، بند۵۳ para. nū. ahmāt̰. haca. asaŋhat̰ca. ṣ̌ōiϑrāat̰ca. axštat̰
 spitama. zaraϑuštra. ižāca. āzūitišca. para. dasuuarəca. baēṣ̌azəmca. para. fradaϑəmca. varədaϑəmca. vaxṣ̌aϑəmca para. yauuanąmca. vāstranąmca. uruϑəm “اکنون از این جایگاه و روستا برود ای اسپیتمه – زرتشت ، افزونی و فراوانی و درستی و درمان و آسایش و برکت و رویش ؛واز غلات و از کشتزارها ،افزایش و نمو “(همان ،۶۳۹) . یا در(یشت ۸ بند۲۹ ) pa. dim.1 aδāt̰. viieiti.zraiiaŋhat̰. haca. vourukaṣ̌āt̰.hāϑrō.masaŋhəm. aδβanəm:uštatātəm. nimrauuaite.2tištriiō. raēuuā̊. xvarənaŋuhā̊.۳ušta. mē.ahura. mazda.ušta. āpō. uruuarā̊sca.ušta. daēne.4 māzdaiiesne.5ušta.6 ā.bauuāt̰.۷ daiŋ́hauuō.۸us. vō. apąm. aδauuō.۹apaiti.ərətā̊.۱۰ jasā̊ṇti.aš.dānunąmca. yauuanąm.11kasu.dānunąmca. vāstranąm.12gaēϑanąmca. astuuaitinąm “پس از آن او( تشتر) او را (اپوش را ) به مسافت یک هاثر از دریای فراخکرت دور براند . تشتر رایومند فرهمند ،خروش شادکامی و رستگاری برآورد خوشا به من ای اهورامزدا خوشا به شما ای آبها و گیاه ها خوشا به دین مزدیسنا خوشا به شما ممالک آب جوشهای شما بدون مانعی به طرف محصول یا دانه های درست و چراگاه با دانه های ریز و به سوی جهان مادی روانه گردد"(بویس،۳۲:۱۹۸۴) . یا در وندیداد(فرگرد ۷ بند۳۲) که درباره رفع ناپاکی و آلودگی از غلات است : dātarə. gaēϑanąm. astuuaitinąm. aṣ̌āum. kat̰. tā. yauuaca. vāstraca. yaoždaiiąn. aŋhən aṣ̌āum. ahura. mazda. yā. nasāum. auua.bərəta. sūnō. vā. para.iristahe. maš́iiehe. vā :اینچنین را از خشک غله ها ، این جنین را از تر [غله ها ، یا علف ها] … اینچنین را از آرد شده ها اینچنین را از آرد شده ها ،اینچنین را ازآرد نشده ها ،اینچنین را از سرشته[مخلوط] غله ها به این زمین فرو نهند، که ابر[آن] از هر چهار سو یک سو یک بار آب را بپاشند[پس از یکسال] بنابراین پاک می شوند . یا در بند۲۳ ،فرگرد سوم وندیداد : kō. tūirīm. imąm. ząm. mazišta. xṣ̌naoma. xṣ̌nāuuaiieiti: āat̰. mraot̰. ahurō. mazdā̊: yat̰. bā. paiti. fraēštəm. kāraiieiti. spitama. zaraϑuštra. yauuanąmca. vāstranąmca. uruuaranąmca. xvarəϑōbairiianąm. yat̰. vā. anāpəm. āi. āpəm. kərənaoiti. yat̰. vā. āpəm. āi. anāpəm. kərənaoiti “… کیست که چهارمین کسی که از زمین را بیش از همه شادکام کند ؟ اهورا مزدا پاسخ داد :کسی است که هرچه بیشتر گندم و[ دیگر] گیاهان و درختان بکارد … ” (رایشلت ،۲۴۹:۱۹۶۸ ). احتمال دارد این واژه ی yauua- از ریشه ی yu- به معنای حمایت کردن و پشتیبانی کردن باشد . این واژه در ترکیبهای yauuō .čarāniia –(=غله زار) وyaon – /yauuan – (=انبار غله ،کشتزار غله ) مشتق از yauua – آمده است(بارتولومه،۱۲۶۶:۱۹۰۴) . در هفت ها ، یسنا ۳۵ بند ۶ : yaϑā. āt̰.۱ utā. nā. vā.۲ nāirī. vā.۳vaēdā. haiϑīm.4aϑā.۵ hat̰. vohū.+tat̰.ə̄ə-ād-ū.۶ vərəziiōtūcā.۷ īt̰. ahmāi.8fracā.۹ vātōiiōtū.۱۰ īt̰. aēibiiō.yōi. īt̰.۱۱ aϑā. vərəziiąn.12yaϑā. īt̰. astī. “درست همان گونه که مرد و زنی می داند آن چه را که درست است ، پس بگذارید آن را [ هم چون ] دانه های خوب برای خود بکارد و بگذارید آن را همان گونه که هست به آنانی که آن را کشت خواهند کرد ، بشناساند “(میرفخرایی،۴۴:۱۳۸۲) . بارتولومه vaēdā - را اسم و از ریشه ی + dauu - به معنی “فشردن و فشار وارد کردن ” می گیرد و ” شوق و اشتیاق ” معنی می کند . او āδū- را در ترکیب āδū- frāδana - ( یسنای ۶۵ بند ۱ و یشت ۵ بند ۱ ) صورت اوستای جدید همین واژه می داند و ترکیب را ” افزاینده ی شوق ” معنی می کند( بارتولومه،۱۹۰۴ :۳۲۱) . میر فخرایی با استناد به هو مباخ می گوید : وی این واژه را ” دانه ” ، ” غله ” معنی می کند و یا “uk δ ” سغدی با همین معنی می سنجد ( میر فخرایی،۱۳۸۲ :۶۰ ) . درون درون نان گرد کوچکی که بدون خمیر مایه پخته می شود که به ایزد سروش نذر می شود(اوشیدری ،۲۷۸،۱۳۷۱) . هنگامی که مؤمنان به انجام کارهای مذهبی می پرداختند ، مراسم درون یشت به جا می آورند و به این منظور در برابرنان مقدس ، درون یشت می خواندند . درون یشت برای عبادت یا شکرگذاری از خدایان است و می توان آن را به هریک از ایزدان تقدیم داشت . درون یشت همچنین به عنوان دعای غذا که آن واج نان خوردن گویند ، به کار می رود و در این مورد به اورمزد تقدیم می شود (بویس،۱۹۸۹ :۸ ) . هات سوم تا هشتم یسنا ، به نام “سروش درون ” است . اما جای شگفتی است که در پنج هات سروش “درون ” نامی از این نوع نان و مراسم مربوط به آن نیست . در یسنا ، هات ۱۱ بند ۴ : us. mē.۱ pita.2 haomāi. draonō.frə̄rənaot̰.۳ ahurō. mazdā̊.aṣ̌auua haŋuharəne.4mat̰.hizuuō. hōiiūmca.5 dōiϑrəm ” از برای من هوم ، پدر پاک اهورامزدا از draona - دو آرواره با زبان و چشم چپ ارزانی داشت ” (پورداود،۱۳۳۷ :۱۷۹) . پورداود به جای واژه ی draona - معادل قربانی را برگزیده است . در یشت ۱۹ بند ۸ : yauuat̰. anu. aipi. āite.1garaiiō. viṣ̌astarə.۲ vīspəm.auuat̰. aipi. draonō. bažat̰.۳aϑaurunaēca. raϑaēštāica.vāstriiāica. fṣ̌uiieṇte ” به هر اندازه که این کوهها امتداد یافته به همان اندازه او (آفریدگار ) آنها را بهره ی پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله پرور بخش نمود (پورداود،۱۳۴۷:۳۳۱ ) . یا در یسنا ، هات ۱۰ بند ۱۵ : auuaŋhərəzāmi.1 janiiaoš.۲ ūnąm.3mairiiaiiā̊.۴ əuuītō.xarəδaiiā̊.۵yā. mainiieiṇti.6 dauuaiieiṇti.7āϑrauuanəmca. haoməmca.†hā. yā.۸ dapta. apanasiieiti::yā. tat̰. yat̰. haomahe. draonō.nigā̊ŋhəṇti.9 nišhaδaiti.10nōit̰. tąm. āϑrauuō.puϑrīm.naēδa. dasti.11 hupuϑrīm.:: ” به حلم کم و کاستی زن نابکار کوته خرد را که به فریفتن آتربان و هوم اندیشید (اما) خود او فریفته شد ،یکسر،نابود شد کسی که برآن شد سور هوم خود بخورد ۰ هوم ۹ به او پسران آتربان ندهد و نه پسر خوب (پور داود،۱۳۳۷ :۱۷۶). در گزیده های بالا از اوستا ،” draona –” به معنای ” بخشی از غذا “است (کتول،۶۶۵:۲۰۰۸) . اما رضی معتقد است” draona - ” به معنای یاوری ، بخشش و روزی نیز هست (رضی،۱۳۷۶ ،۹۶۵) .بارتولومه نیز هردو نظر را تایید می کند (بارتولومه،۱۹۰۴ : ۶۰۰). در متون پهلوی نیز واژه ی drōn –” ” دیده می شود . به عنوان مثال در ارداویراف نامه فصل ۱۸ بند ۱۸ - ۲۰ : pas dēn dastwarān framūd kū anōš ī xwaš ud xwarišn ī hupuxt ud hubōy ud xwardīg ud sard ā bud may āwurd āwurdānušān drōn yašt … ” پس دین دستوران فرمودند که انوش (نوشدارو) خوش و خورش نیک پخته و خوشبوی و خوردی (خوراک ) و آب سرد و می آوردن و درون یشتندو … “(ژینیو،۴۸:۱۳۷۲) . در کتاب روایات داراب هرمزد یار ج۲ فصل ۱۷ ، بند۱۵ : ” این که چون در روزگارپیشین کسی سفری خواستندی که کمتر از دوازده فرسنگ بودی ، این یک درون یشتندی تا اندر آن سفر رنجی نرسید و کارها بر مراد بودی و شغل ها گشاده شدی ، و برهمه کس فریضه است که چون به سفری خواهند شدن این درون یشتن ” ( اونوالا،۱۱۴:۱۹۲۲) .در فرگرد ۲ ، بند ۱۰ نیرنگستان : ārd ī drōn rāy pad pādyābtar dārišn … ” … آردی که برای درون فراهم می آورند، باید پاک باشد …"(نیرنگستان،۵۸،۱۹۹۵) .چاکسی به استناد به هیربدستان و نیرنگستان طرز تهیه ی درون را توضیح می دهد : “درون از آرد خشک و پاکیزه ی گندم آسیاب شده به دست می آید و فقط توسط موبد با آب پاکیزه مخلوط شده و چنگ زده می شود (چوکسی،۵۵۵:۱۹۵۵) . در زراتشت نامه فصل ۷۶ – ۷۷ بند ۱۱۶۲تا۱۱۶۴ مراسم درون یشت گشتاسب و خاندانش شرح داده می شود : “زراتشت فرمود یشتن درون چو شد سوی برهان دین رهنمون نهادند برآن درون چار چیز می وبوی و شیر و یکی نار نیز چو یشتن مز آن را به دستاو زند زراتشت پیغمبرارجمند (بهرام پژدو،۷۷:۱۳۳۸) . در روایات پهلوی فصل ۵۶ آمده است : arzōmandīh ī drōn ud mēzd rāy nibēsīhēd drōn pad hangōšīdag ī gētīg nihād estēd u-š girdīh ēdōn čiyōn gētīg ī gird ast u-š kanārag kōf ī harburz abzāyišn ī mayān ī drōn mardōm ud stōr ud urwar gōšudāg čagād ī dāidīg pad mayān ī drōn nihād čim ēn kū čagād ī dāidīg pad mayān ī gēhān ast .” ” درباره ی ارجمندی درون و میزد نوشته می شود و درون به همانند گیتی نهاده شد و گردی آن [نان فطیر] همانند گیتی است و کناره ی آن همانند کوه البرز است . سوراخ میان درون به منزله ی مردم و ستاره و گیاه است … ( میر فخرایی،۶۷:۱۳۶۷) . مزدیسنان این نان را در مراسم گوناگون مذهبی برای امشاسپندان و ایزدان و فرروهرهای در گذشتگان آماده می کنند و خیرات می کنند . در مراسم ” سروش درون ” این نان خورده می شود . به جز نان درون که ویژه ی مراسم مذهبی است ، در متون دیگر به انواع دیگری از نان ها اشاره شده است .به عنوان مثال در وندیداد فرگرد ۶ بند ۷ : cuuat̰. xvarəϑəm. frabarāt̰. cuuat̰. yaom. frabarāt̰: duua. danarə. tāiiūirinąm. aēuua. danarə. xṣ̌aodrinąm “چه اندازه خوروش فراز برد ، چه اندازه غله فراز برد ؟ [آنگاه گفت اهورامزدا ]دو دنر از نان خوروش ها … (رضی،۱۳۷۶ :۸۳۸). Tāiiūiri –” ” نام خوراکی است که به درستی شناخته نشده است .در ترجمه ی پهلوی به معنای “نان کم مایه و سهل الهضم ) را است . جکسون آن را به شوربا و سوپ جوجه ترجمه کرده است .شپیگل شوربای گوشت یا آش گوشت ترجمه کرده است . کاربرد واژه هنگامی است که برای زن دشتان خوراکهای ویژه ایی در نظر می گیرند(همان،۱۳۸۱ :۵۹۵). دوان Tāiiūiri –” ” را یک غذای جامد می داند که متضاد xšaodri –” “به معنی غذای مایع است . گروهی xšaodri –” ” را مایعی الکل دار می دانند ، اما دوان می گوید وقتی زن دشتان است با دو نوع غذای ( danarǝ of tāiiūiri- ) و (- of xšaodri danarǝ) تغذیه می شود که یکی غذای مایع است در دیگری غذای جامد است(دوان،۹۰:۲۰۰۳) . به گمان نگارنده از جهت جامد بودن غذا بودن و نیز توجه به ترجمه ی پهلوی واژه ، بهتر است همان است که ترجمه ی” نان کم مایه و سهل الهضم” دارمستتر را بپذیریم ، چرا که با توجه به وضعیت مزاجی زن دشتان ، منطقی تر آنست که وی با غذایی جامد تغذیه شود تا آش گوشت دار . دربند ۵۱ خسرو قبادان و ریدگ از غذایی به نام “آبکامه ” (ābkāmak ) نام برده شده است: bistag gurgānīg ka pad sōrābag brēzēnd, naxōd ī tarr kē abāg āb-kāmag xwarēnd. ” اما آن بزغاله دو ماهه … رودن ، موی برگرفته [و] چوم به آبکامه اندوده شد “(عریان ،۵۶:۱۳۸۲) .کریستین سن می گوید این غذا عدسی است که با عصاره ی زیتون مخلوط شده باشد اما وی در ملحقات کتاب تصحیح کرده است مراد از آبکامه عدس است که با آب کامه خورده شود (کریستین سن،۳۳۴:۱۳۳۲) . معین آن را نخود تازه می داند که با آبکامه خورند (معین،۹۲:۱۳۶۸) . منشی زاده واژه ی” “nōxōt ī tarun –را به معنای نخود تازه می داند که احتمال می دهد واژه ی فارسی نوnōxd – čhi- ” ” برگرفته از آن باشد (منشی زاده ،۷۱:۱۹۸۲) .عریان به آن کامه جوین می گوید (عریان،۵۶:۱۳۸۲) . نگارنده احتمال می دهد به دلیل لذیذ بودن این نوع غذا و آب افتادن کام از طعم خوشایند این غذا ، آن را چنین نام گذاشته اند و بعلاوه احتمال دارد خوراک ها را با نوع خاصی نان سرو می کردند ؛ در بند ۲۶ خسرو قبادان و ریدگ : " bē abāg karak ī kadagīg ī juwān k ē pad šāhdānag ud kāmag ī jawēn ud rōγn ī zaytān parward ēstēd <ēč murw> tāxt nēst ranjāg kardan ” . “اما با ماکیان گشن که با شاهدانه و کامه جوین وروغن زیتون پرورده شده باشد … “(عریان،۵۶:۱۳۳۲) . ماهیار نوابی کامه جوین را “خمیر آرد جو” می داند که سه دانگش آرد و یک دانگش آب باشد ( نوابی،۷۶:۱۳۴۶) . در بند ۲۱خسرو قبادان و ریدگ از خوراک سپید با نام برده میشود ، gāw frabīh pad spēd-bāg xūb poxtan pad šakar ud tabarzad ” . ” … سینه ی گاو فربه (را) سپید با ، خوب پختن و با شکر و طبرزرد خوردن ” ،کارگر این خوراک را در واقع نان خوروشی می داند که از شیر و ماست و غیره با طعم ترش می پختند (کارگر،۱۳۹۰ : ۴۶). در بند ۹۸درخت آسوریک به اعتقاد نوابی افروشه نام نوعی نان است : ud <až> man šīr, panīr bēd afrōšag ud māst ” “ “و از شیر من ، پنیر دیگر افروشه و ماست ( می سازند ) ” نوابی می گوید افروشه نوعی نان خورشی است مانند نانی که اکنون در گیلان از شیر و تخم مرغ و شکر تهیه می کنند (نوابی،۱۳۴۶ :۷۶) . در آغاز دینکرد۷ بند ۱۳واژه ی غله استفاده شده است : ” درخت هدیش( =کاخ ،آبادی ، خانه و نیز مینو ) برپارسایی ارزانی ، به سوی مشی و مشیانه و خواست از کاشتن غله ، نان را از مشی و مشیانه ؛ و او را دادند ؛ … ” (بهار ،۲۰۶:۱۳۷۵) . گندم غلّه دیگری که نام آن در اوستا ذکر شده است گندم است . gaņtumō- در فصل ۱۰ نیرنگستان ، فرگرد ذکر شده است ۱: harw cē jōrdā sardag šāyēd , gandumagen we hast az hān gyāg paydāg : gaņtumō yauuanąm ratufriš … ” هر نوع غله ایی مجاز است ، گندم بهترین است … از تمام انواع غلات ، تنها گندم رتو را شایسته است … “(نیرنگستان،۱۹۹۵ :۶۰ ) . همچنین در تیشتر یشت او خشکی را (اپوش) از دریای وروکش دور می راند… چه بخت خوشی ای سرزمین ها، جوی های شما بی هیچ مانعی برای گندم درشت دانه و علفزارهای ریزدانه و دنیای مادی جاری می شود (پانئینو،۵۳:۱۹۹۰) . در مینوی خرد فصل ۱۵ بند ۱۳ از گندم یاد شده است : az jōrdāyān gannum meh ud veh guft ēsted ” و از غلات گندم ، مهتر و بهتر گفته شده است “(تفضلی،۱۳۵۴ :۳۷) . جو ،یونجه در بند ۳۱ خسرو قبادان و ریدگ از گور نری صحبت می شودکه با یونجه و جو پرورده شده باشند : gōr ī gušn kē ped aspast ud jō parvard ēsted “اما گور نری که با یونجه و جو پرورده شده … “(عریان،۵۷:۱۳۸۲) . برنج دردرخت آسوریک بند ۱۱ چنین آمده است : yawāz až man karēnd kē kōbēnd jaw ud brinj جواز از من کنند که کوبند جو و برنج yawāz - از ستاک yava – از ریشه ی az - به معنی “زدن ،کوفتن ، راندن “؛این واژه به معنی جوکوب، دسته هاون های چوبی بزرگ برای کوفتن جو و غلات( تفضلی،۱۳۹:۱۳۴۵). گزیده های زادسپرم ، فصل ۳، در بندهای ۴۴ – ۴۷ – ۴۸ گرچه از اسطوره ی کشته شدن گاو نخستین سخن می رود ، اما درباره ی آفرینش غلات و انواع گیاهان دارویی از بدن گاو کشته شده و به زمین افتاده ، صحبت می شود : har urwar az handām – ē waxšīd abzāyēnēd (ī) ānhandām. Čiyōn ān ī guft kū :ānōh (kū) gāw ō zamīg mazg be paššixt pas jōrdā ul rust girgir ,kunjid ,ālun , mijūng . 44) ” هرگیاه از [همان] اندامی که رویید ، آن اندام را بیفزاید . چنانکه گفته شده است که آنجا که مغز گاو به زمین پراکنده شد دانه ی گرگر و کنحد رویید و ارزن [و] مشو ( = عدس ) ud ān ī gōwīhēd kū az wēnīg māš kē gēnōg xwānīhēd gēnōg nāmīg būd tang –wēnīg rāy . 47 ) و آنکه گفته شود از بینی ماش [برویید ] ،که بنو خوانده می شود و برای تنگ نفسی مشهور است . ud ān- īz suš spandān . bēšazēnēd gōs pandān sušīg wēmārīh rāy . 48) وآن نیز گفته شده است که از شش سپندان(= خردل ) [رویید] که بیماری ششی گوسفندان را درمان می کند …” (راشد محصل،۴۶:۱۳۶۶) . از جمله ی غلاتی که در گزیده های زادسپرم به آن اشاره شده است می توان به غلات زیر اشاره کرد : girgir = نوعب ارزن ، گرگر ،کنجد ، مشو(= عدس ) mazg – čihrīh = دانه ی مغز دار suš – spandān = خردل بهارمی گوید گرگر غله ایی است گرد وسیاه رنگ ، از نخود کوچکتر وبعضی می گویند نوعی باقلاست .ماش یا میشو نیز در بندهش نوعی حبوبات است که به کرسنه می گویند و طعم آن بین ماش و عدس است (بهار،۱۳۰:۱۳۷۵) . در بندهش هندی در فصل بیست وسه که درباره ی چگونگی گیاهان است بند ۶۴ از این غلات نام برده شده است : har čē pad pih rōzgār šāyēd <ān ī nē šāyēd> sālwār ast, draxt xwānēnd. har čē pad rōzgār šāyēd ī-š bar stānēnd, bun be hōšēd ast čiyōn gandum <ud> jaw ud brinj girgir mīšūg winūg naxōd abārīg az ēn ēwēnag jōrdā xwānēnd. ” … هرچه در (خوراک) روزانه شایسته است (وچون) برآن را بستانند ، بن آن بخشکد مانند گندم و جو و برنج و باقلا و میشو و بنوو نخود و دیگر از این نوع را غله خوانند” (بهزادی ،۱۱۱:۱۳۶۸) . بهزادی با مقایسه بندهش هندی و ایرانی لیستی از غلات نام برده شده در هر دو منبع را ارئه می دهد که شامل است از :گندم جو ، برنج ، گرگر ، میشو ، بنو ، الوم (= ارزن )، نخود (همان ،۲۷۷) . دربند ۲۶ خسرو قبادان و ریدگ طرز تهیه ی مرغی شرح داده می شود طرز تهیه یشرح داده می شود که با شاهدانه پرورده شده باشد . bē abāg karak ī kadagīg ī juwān kē pad šāhdānag ud kāmag ī jawēn ud rōγn ī zaytān parward ēstēd … ” …اما ماکیان گشن که با شاهدانه … پرورده شده باشد (عریان،۵۶:۱۳۸۲) . در فصل دوم شایست و ناشایست که درباره ی رفع ناپاکی از غلات ومیوه جات است واژه ی jōrda -” ” به معنی غله است : pad jordā ham-dādestān būd hēnd kū ān gyāg rēman-iš nasā abar rasēd … “درباره ی غله همداستان بوده اند که آن اندازه جای ریمن [است] که نسا به آن رسیده باشد … ” (مزداپور،۴۱:۱۳۶۹) . ۲-۴-۲-۲میوه جات و سبزی جات در متون اوستایی از میوه ها وسبزی جات به ندرت صحبت شده است .به عنوان مثال در فرگرد ۵ بند ۵۴ در رژیم غذایی زنی که بچه ی مرده به دنیا آورده باشد ،از میوهای خشک (–gə̄uš. maēsmana ) و تازه( maēsmana - nauua )یاد شده است .به نظر نگارند همین طبقه بندی میوه ها در دو دسته میوه های تازه و خشکبار نشانگر دور اندیشی ابرانیان باستان در ذخیره ی میوه هایی بوده است که موسم فصلی آنها به سر رسیده است . در متون پهلوی نام میوه های بسیاری ذکر شده است . واژه ی ambag-” “در متون پهلوی به معنای میوه است (عریان،۱۳۸۲ ،۵۷)؛ منشی زاده معادل این واژه را در عربی ambaj-” ” می داند که از واژه ی هندی amba –” “که معادل سانسکریت “sampakva” - است ،مشتق می داند ومعادل پهلوی این واژه mēvag – است(منشی زاده،۷۳:۱۹۸۲) . درمقایسه با بندهشن ایرانی ، بندهش هندی لیست کامل تری از میوه جات را در فصل ۲۳ بند ۶۶را ارائه داده است : mēwag mādagwar sīh ēwēnag, aziš {!} dah sardag andarōn ud berōn šāyēd xwardan, čiyōn anjīr ud sēb, bēh, wādrang, angūr, tūt, urmōd, abārīg az ēn ēwēnag; dah bērōn šāyēd xwardan andarōn nē šāyēd xwardan čiyōn xormā, šaftālū<g>; zardālū<g> sernjid, abārīg az ēn ēwēnag; ān <ī> andarōn šāyēd xwardan bērōn nē šayēd xwardan <čiyōn> gōz, wādām, anār, anārgēl, pondik, šāh-balūt, wan ī gurgānīg <- kē pistag-iz xwānēnd {!!} -> kē-iz wēš az ēn <ast>, be was mādagwar mēwag hēnd "… میوه های اصلی سی گونه است : از ده سرده بیرون و اندرون را شاید خوردن ، چون انجیر ، سیب ، به ، بادرنگ ، انگور ، توت ، امرود ، و دیگر از این نوع ، ده (سرده ) بیرون شاید خوردن اندرون نشاید خوردن ، چون خرما، شفتالو ، زردآلو ، سنجد ،و دیگر از این نوع ، آن که اندرون شاید خوردن ،بیرون نشاید خوردن ، چون جوز ، بادام ، انار ، نارگیل فندق ، شاه بلوط و درخت گرگانی – که آن را پسته نیز خوانند – باشد که بیش است ( اما اینها ) میوه ی بسیار اصلی اند (بهزادی،۱۱۲:۱۳۶۸) . احتمال دارد این بند اشاره به طبع سرد و گرم میوه ها داشته باشد و منظور از بیرون و درون خوردن ، مصرف هر دو گروه میوده هاست که با هم بر سلامتی تاثیر نابجا می گذارد . در درخت آسوریک بند ۱، ۲ ،۳ و ۴توصیف درختی می رود ، که شنونده یا خواننده پی می برد که منظور نخل است : (تفضلی،۲۵۷:۱۳۷۶) . draxt-ē rust ēst tar ō šahr āsūrīg bun-aš hušk ēst sar-aš ēst tarr warg-aš nay hušk ēst bar-aš mānēd angūr sīrēn bār āwarēd mardōmān wasnāδ ” درختی رسته است سراسر [تر] کشور سورستان بنش خشک است سرش ، است تر برگش نی ماند برش مانند [به انگور] شیرین بار آورد برای مردمان ” ویا در بند۱۰۶: xurmā pad dō pašīz kōdakān xrīnēnd خرما به دو پشیز کودکان خرند و بند ۱۱۷: buz pad pērōžīh šud xurmā andar ō stō ” بز به پیروزی شد (=رفت ) خرمااندر ستوده [ماند ] (نوابی ،۳۹:۱۳۴۶) . واژه ی xurmāk - شاید تحت زبان فارسی نو ، در رونویس های جدیدتر به جای هزوارش TG- ویا شکل پارتی (armāv- )خرماک نوشته شده است. اونوالا بند فوق را به این شکل می خواند : hurmāk andar husravīh ud austōbrīh ” و ” Bologneis” تشابه دو واژه ی “husravīh"به معنای “خرمی و آبادانی ” به جای واژه ی armāv-” “(خرما) می داند (همان ،۸۱) . در بند ۵۲خسروقبادان و ریدگ بهترین نوع خرما ، " xormā ī ērānīg ēstēd ""خرمای حیره “armāv ī hērtīk” برشمرده است . کریستین سن مانند اونوالا آن را به خرمای هراتی ترجمه می کند در حالیکه در ملحقات آن راخرمای هرت ، خرمای حیره تصحیح کرده است .(کریستین سن،۴۴۹:۱۳۳۲) . در مینوی خرد فصل ۱۵ بند۱۶: xurmāg ud angūr ud az mēvag خرما به همراه انگور در رده ی بهترین میوه ها معرفی شده اند (تفضلی،۳۲:۱۳۵۴) . در فصل دوم شایست ناشایست بند ۱۲۰،۱۲۱،۱۲۲ که درباره ی رفع ناپاکی از میوه هاست ،به نام برخی از میوه ها اشاره شده است : gōz pad rāh ī ēwkardagīh hamāg rēman; u-š pōst ud mazg har dō šōy ēdōn, čiyōn dār. ۱۲۰) ” گردو به موجب یک ساختی همه ریمن [است] و پوست م مغز [آن] را هردو شستشو چون چوب [است ]… anār-iz owōn čiyōn gōz. ۱۲۱) انار نیز همان گونه چون گردو است xormā: ka-š abāg kulāčag nē ēw-kardag, xormā rēman, ud kulāčag ud astag pāk. xormā šōy ēdōn, čiyōn ǰōrdā. ud ka pad kulāčag pahikōft: ka kulāčag ud astag ud xormā ēw-kardag, hamāg rēman. xormā ka abāg kulāčag nēēw-kardag: ka ō kulāčag pahikōft, xormā pāk. kulāčag ud astag šōy, ēdōn čiyōn dār. ۱۲۲) خرما اگر [با]غلاف خود یکپارچه نه [باشد ] خرما ریمن و غلاف [و] هسته ی [آن] پاک است … anār ud wādrang ud bēh ud sēb ud urmōd ud abārīg mēwag, ka pad bār ud u-š pazzāfišn ud abar paydāg, ka-š nasā abar rasēd, ā-š šōy-aš nēst; ud ka-š pazzāmišn abar nē paydāg, ā-š šōy ēdōn bawēd, čiyōn ǰōrdā; wādrang hamē pazzāfišn abāg.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[شنبه 1400-08-01] [ 07:27:00 ب.ظ ]
|
|
روش پیشنهادی دوم این تحقیق سعی دارد تا دو بخش از روش اول را بهبود بخشد. این روش در ابتدا این ایده را بررسی میکند که الگوریتمهای غیر هم نام کاملاً مستقل نیستند. در این راستای برای محاسبه درجه استقلال دو الگوریتم با بهره گرفتن از ایده تبدیل کد به گراف در تست نرمافزار به ارائه روشی با عنوان مدلسازی گراف استقلال الگوریتم میپردازیم. با مقایسه گرافهای به دست آمده (درجه استقلال) در این روش میتوان یک وزن برای احتمال صحت جوابهای به دست آمده پیشنهاد داد. از این روی در این روش به جای ارزیابی و آستانهگیری از استقلال الگوریتمها، آنها را به عنوان وزنی برای ترکیب نتایج در نظر میگیریم بدین وسیله نیاز به آستانهگیری برای استقلال الگوریتمها از بین میرود. جهت ترکیب نتایج اولیه در این روش رابطهای جدید بر اســاس رابطـه ۲-۵۶ با عنوان روش انباشت مدارک وزندار یا به اختصار [۱۶۹]WEAC معرفی میشود.
 ۳-۴-۱. بررسی مکانیزم حل مسائل توسط الگوریتمهای خوشهبندی در سالهای اخیر دستهبندیهای زیادی برای الگوریتمهای خوشهبندی در کتب و مقالات مختلف ارائه شده است [۳۷, ۶۸, ۷۱, ۷۲, ۷۳]. یکی از دیدگاههای غالب در این بحث روشی است که توسط جین و همکاران [۳۷] پیشنهاد شده است. در این روش، دستهبندی الگوریتمها بر اساس تابع هدف[۱۷۰] الگوریتمها صورت میگیرد. شکل ۳-۵ دستهبندی پیشنهادشده توسط جین و همکاران را نشان میدهد. شکل۳-۵. دستهبندی الگوریتمهای خوشهبندی [۳۷]. نتایج تجربی جین و همکاران نشان میدهد که روش عملکرد هر دسته از الگوریتمهای خوشهبندی که در یک گروه قرار دارند (دارای تابع هدف مشابه هستند) بر روی یک سری دادههای خاص تقریباً یکسان است [۳۷]. از طرف دیگر، میتوان بسیاری از الگوریتمهای خوشهبندی را یافت که روشی توسعهیافته از روی یک الگوریتم پایه میباشند. شاید معروفترین مثالهایی که بتوان از اینگونه الگوریتمها نام برد الگوریتمهای سری میباشند که جین [۷۴] پنجاه سال تکامل و انواع آن را بررسی کرده است و یا سری الگوریتمهای پیوندی که ما پیشتر به چند نمونه از آن اشارهکردهایم. در بیشتر این سری از الگوریتمها فرایند کلی حل مسئله ثابت است و تنها بخشی از الگوریتم اضافه، تغییر، حذف و یا بهبود داده شده است. از این روی با توجه به این رابطه خاص بین برخی از انواع الگوریتمها روش پیشنهادی دوم این تحقیق فرآیندی را برای مدلسازی شیوه کار الگوریتمهای خوشهبندی پیشنهاد میدهد تا بر اساس آن استقلال و یا وابستگی الگوریتمهای خوشهبندی به نحوی دقیقتر از روش پیشنهادی اول، جهت کنترل تأثیرات آنها بر روی تولید نتایج اولیه خوشهبندی ترکیبی مورد توجه قرار گیرند. برای ارزیابی و سنجش درجه استقلال و یا وابستگی الگوریتمهای خوشهبندی ابتدا نیاز است آنها را مدلسازی کنیم. این مدلسازی باید بر شیوهای استوار باشد که بتوان فقط و فقط عواملی که بر استقلال و یا وابستگی یک الگوریتم تأثیر دارند همانند شیوه کار الگوریتم، مولدهای اعداد تصادفی، روابط ریاضی، توابع مکاشفهای و غیره را بتوان بدون کمترین تأثیری از سایر بخشهای غیر مرتبط همانند کدهای ورودی، خروجی و نمایش و غیره مدلسازی کند. در این تحقیق بر اساس ایده روش مدلسازی کد برنامه به گراف که در تست نرمافزار[۱۷۱] استفاده میشود روشی جهت مدلسازی فرایند کار الگوریتم برای ارزیابی استقلال پیشنهاد میشود که ما آن را با عنوان “مدلسازی گراف استقلال الگوریتم” میشناسیم. در ادامه به بررسی این روش خواهیم پرداخت. ۳-۴-۲. مدلسازی گراف استقلال الگوریتم تست نرم افزا یکی از مهمترین بخشهای ساخت نرمافزار میباشد که تقریباً شصت درصد از کل هزینه تولید یک نرمافزار به آن تخصیص داده میشود. یکی از روشهای تست نرم افزا مدلسازی نرمافزار میباشد که به چهار بخش مدلهای مبتنی بر نَحو[۱۷۲] کد برنامه، فضای ورودی، منطق عملکرد و گراف تقسیم میشود. از بین این روشها، مدلسازی مبتنی بر گراف میتواند یک دیدگاه نمایش گرافیکی از روی کد منبع، طراحی، مشخصات یا موردهای استفاده[۱۷۳] ارائه دهد از این روی این روش برای بررسی مکانیزم کار یک الگوریتم بسیار مفید میباشد [۷۵]. در این تحقیق ما از مفاهیم و ایده مدلسازی مبتنی بر گراف در تست نرمافزار جهت محاسبه درجه استقلال الگوریتمهای خوشهبندی استفاده میکنیم. قبل از اینکه به تشریح روش ساخت گراف استقلال بپردازیم باید به دو سؤال در ساخت این گراف کمی دقیقتر پاسخ داد. اول، گراف استقلال باید بر اساس چه منبعی ساخته شود؟ برای پاسخ به این سؤال باید یادآور شد که گراف استقلال فرایند روش حل مسئله در الگوریتم خوشهبندی را مدلسازی میکند لیکن باید آن را از روی کد و یا شبه کد پیادهسازی الگوریتم ساخت تا بتوان رابطهی بین این کدها را شناسایی کرد و از روی آنها استقلال الگوریتم را ارزیابی کنیم. دوم، آیا کل کدهای پیادهسازی یک الگوریتم خوشهبندی باید در مدلسازی بکار رود؟ همان طور که پیشتر نیز اشاره شد هر الگوریتم شامل بخشهایی برای تهیهی ورودی، خروجی و نمایش داده به کاربر میباشد. علاوه بر آن همیشه کدهای الگوریتم شامل بخشهایی برای تعریف متغیرها، ثابتها و غیره هستند که در بیشتر مواقع فایدهای برای ارزیابی درجه استقلال ندارند. این موارد در شبه کدها کمتر به چشم میخورند ولی با این حال همیشه وجود دارند. از آنجایی که روش پیشنهادی این تحقیق به این تعاریف حساس میباشد. از این روی در این تحقیق روشی برای هرس کردن کد و تبدیل آن به قالبی مناسب تشخیص استقلال با عنوان “زبان استقلال الگوریتم خوشهبندی[۱۷۴]” یا به اختصار پیشنهاد خواهیم کرد. ۳-۴-۲-۱. زبان استقلال الگوریتم خوشهبندی در زبان استقلال الگوریتم خوشهبندی به جای استفاده از کد یا شبه کد الگوریتمها از نمادهایی توافقی استفاده میشود. مهمترین دلایل این کار را میتوان موارد ذیل دانست. اولا، از آن جایی که معمولاً کدها و یا شبه کدها به زبان استانداردی نوشته نمیشوند لذا برای مقایسه باید تمامی آنها را به یک شکل همگن کرد. علاوه بر آن چون در بسیاری از موارد معادلات ریاضی و شبه کدها در مقالات واضح بیان نمیشوند اگر قرار باشد بر اساس آنها به مدلسازی یک الگوریتم بپردازیم باید به شیوهای عمل کنیم تا حساسیت به جزئیات پیادهسازی کم شود. در این تحقیق پس از طی یک سری فرایند استاندارد تمامی کدها به کدی استاندارد برای ارزیابی استقلال تبدیل میشود. این فرایند به شرح زیر است: ۱- ابتدا تمامی کدهای اضافی از جمله تعریف متغیرها و ثابتها، توضیحات اضافی، دستورات مربوط به ورودی، خروجی و نمایش اطلاعات، تمامی دستورات مربوط به کنترل حلقهها و شروط در صورتی که تغییری در شرایط اجرای الگوریتم ایجاد نکنند و سایر کدهایی که در فرایند خوشهبندی داده نقشی ندارند را حذف میکنیم. برای مثال در صورتی که پیادهسازی تابعی خاص که در کد اصلی از آن استفاده شده است همانند معیارهای ارزیابی همچون NMI و یا APMM و غیره در کد اصلی وجود داشته باشد پیادهسازی آن را حذف میکنیم چون در نماد گزاری به راحتی میتوان کل آن را با یک نماد توافقی نشان داد. ۲- چون بخش منطقی عملگرهای شرطی و حلقهها تأثیری در شکل گراف نمیگذارند آنها را حذف میکنیم. ۳- با حذف بخش منطقی عملگرهای شرطی و حلقهها استفاده از انواع عملگر شرطی (همانند If، elsif، case و غیره) و همچنین بهکارگیری انواع عملگر حلقه (همانند حلقههای for، while و غیره) نیاز نیست. قابل به ذکر است که کلیه این دستورات برای تسریع سرعت پیادهسازی کد الگوریتم توسط برنامهنویس به کار میروند ولی در نهایت همگی آنها جزئی از دو گروه عملگرهای شرطی و حلقهها میباشند. چون در مدلسازی الگوریتم فرایند کار الگوریتم مدل میشود و نه نحوه پیادهسازی تکتک کدها، از این روی دستور بکار رفته در کد اهمیتی ندارند بلکه فقط و فقط ماهیت آنها مهم میباشد. در نتیجه این تحقیق پیشنهاد میکند برای سادگی مدل تنها از یک دستور قراردادی به عنوان عملگر شرط و یک دستور قراردادی برای عملگر حلقه استفاده کنیم. این تحقیق برای هر نوع شرطی از نمادهای If Else End و برای هر نوع حلقهای از نمادهای While Break End استفاده میکند. ۴- به منظور سادگی و همگن کردن کدها و همچنین تسریع در عمل مقایسه و ارزیابی آنها در این تحقیق از جدولی قراردادی برای تبدیل کدهای اصلی به کدهای استاندارد استفاده میشود. این جدول که ما آن را با عنوان “جدول نگاشت استاندارد کد[۱۷۵]” و یا میشناسیم میتواند با حفظ قالب اصلی خود متناسب باهر پیادهسازی تهیه شود. در ادامه چند قانون قراردادی را برای تولید این جدول بیان میکنیم. ۵- جهت وضوح بیشتر کد تهیهشده ابتدای آن با کلمه Begin و انتهای آن با کلمه End معین میشود. به منظور سهولت در انتخاب نماد در جدول نگاشت استاندارد کد، پیشنهاد میشود تا دستورات ابتدا گروهبندی شده و برای هر دستور در گروه منحصربهفرد آن یک برچسب عددی در نظر گرفته شود. در اینجا گروهها با حروف انگلیسی و برچسبها در مقابل آَن داخل پرانتز نوشته خواهد شد. این گروهبندی و برچسبگذاری میتواند به هر صورت دلخواهی انجام شود ولی حتماً باید برای حل یک مسئله خاص برچسبگذاری و گروهبندی تمامی الگوریتمها یکتا باشند. برای مثال میتوان گروه مولد اعداد تصادفی را با R، گروه روابط ریاضی را با M، روابط مکاشفهای را با H و گروه تخصیص برچسب خوشه به داده را با G نشان داد. در جدول ۳-۲ مثالی از یک نمونه بسیار ساده از جدول نگاشت استاندارد کد به تصویر کشیده شده است. جدول۳-۲. یک نمونه از جدول نگاشت استاندارد کد
کد برنامه |
نماد |
Y= RandomNumber() |
R(0) |
Y = RandomNumbers(k) |
R(1) |
Y = Sin(X) |
M(1) |
Z = EuclideanDistance(X, Y) |
M(2) |
Z = ManhatanDistance(X,Y) |
M(3) |
Z = NMI(A,B) |
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
ساختار تحقیق موضوع اصلی تحقیق، مبانی فقهی حقوقی تعامل علم قاضی با نظریات کارشناسی است و در مورد بررسی این مسئله است که هر یک از این دو عنوان تا چه میزان برای قاضی حجت است و آیا صرف ارائه هر کدام برای قاضی، وی را ملزم به تبعیت از آن میکند یا خیر؟
 در پایان نامه حاضر سعی شده تا مطالب در سه فصل به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیردابتدا تأثیر ادله اثبات دعوی بر قاضی و سپس تأثیر هر کدام از دو عنوان علم قاضی و نظریه کارشناس به تفکیک مورد نقد قرار گرفته است. در فصل اول در بررسی تاثیر ادله اثبات دعوی طی دو مبحث، ابتدائاً مفاهیم اصلی و مرتبط تحقیق وپیشینه آورده شده است و در ادامه قواعد حاکم بر ادله (اصل آزادی پذیرش دلیل و اصل آزادی ارزیابی دلیل)در فقه و حقوق مورد بحث قرار گرفته است. در فصل دوم طی دو مبحث جداگانه، پس از ذکر ماهیت و اهمیت نظریه کارشناس، به نقش آن در صدور رای پرداخته شده است. فصل اول تبیین مفاهیم، پیشینه واهمیت موضوع دعوا به معنای ادعا باید در مراجع قضایی به اثبات برسد، در غیر این صورت منشأ اثر نخواهد بود. اثبات دعوا با توسل به وسایلی به عمل می آید که «ادله اثبات دعوا» خوانده می شود. در ایجاد یک نظام حقوقی منسجم، ادله اثبات دعوا از اهمیت بسیاری برخوردار است. چرا که تمامی رشته های حقوقی به بحث ثبوت حق میپردازند، در حالی که ادله اثبات دعوا ناظر به اثبات حق است. در واقع اگر نظام ادله اثبات دعوا صحیح و کارآمد نباشد، نظام حقوقی نمی تواند موثر واقع شود. در عالم حقوق فرض بر این است که تمامی افراد یک جامعه، حق خویش را تمییز و تشخیص نمی دهند و یا به حق خویش قانع نمی باشند. به همین دلیل افراد صاحب حق برای ستاندن حق خویش می بایست به دادگستری مراجعه نموده و حق خود را از این مرجع مطالبه نمایند. مطالبه حق توسط ادلهای صورت میگیرد که نزد قاضی مطرح میشود یا اینکه قاضی در جهت کشف حقیقت ناگزیر از تحصیل آنهاست. بدیهی است نوع و میزان اعتبار ادله اثبات دعوا در همهی دعاوی یکسان نمیباشد. لذا برای بررسی تاثیرپذیری قاضی از ادله اثبات دعوی، لازم است اصول اساسی ادله اثبات دعوی در رابطه با تاثیر آن در صدور حکم مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که به هرحال قواعد عمومی حاکم بر ادله اثبات دعوی بر تمامی ادله و از جمله علم قاضی و کارشناسی حاکم است. از جمله اصول اساسی حاکم بر ادله اثبات دعوی، اصل آزادی تحصیل دلیل در حقوق کیفری است. اینکه در فقه و حقوق موضوعه ایران این اصل تا چه اندازه قابلیت اجرایی دارد و آیا اصولا این اصل با محدودیت هایی مواجه است یا خیر همواره بین حقوقدانان و فقها مورد بحث بوده است. یکی از اصول دیگر اصل آزادی ارزیابی دلیل است که با اصل قبلی تفاوت دارد. این اصل اشاره به اختیار قاضی در ارزیابی دلیل دارد. در راستای بررسی این دو اصل، بحث از علم قاضی که در فقه و حقوق موضوعه ایران هم به عنوان یکی از ادله اثبات برخی از جرایم احصاء شده است و هم به عنوان دلیلی که مقدم بر سایر ادله بوده و اساسا مبنای اعتبار سایرادله است، از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد. اینکه ادله احصا شده در فقه و حقوق موضوعه تا چه میزان برای قاضی ایجاد علم می کند و این که آیا اساسا قاضی ملزم به پیروی از ادله احصا شده است، راهگشای تبیین مطالب بخش بعدی خواهد بود. لذا، در این فصل، ضمن توضیح مفاهیم و ذکر پیشینه علم قاضی وکارشناسی به عنوان دو دلیلی که در این پژوهش، سعی در بررسی آنها است ، به اهمیت موضوع نیز پرداخته میشود . مبحث اول: تبیین مفاهیم برای ورود به بحث نقش هر یک از دو دلیل علم قاضی و کارشناسی در دادرسی، اطلاع از مفاهیمی که شناخت موضوع مورد بررسی را تسهیل نماید و توانایی ایجاد ارتباط لازم را فراهم کند، ضروری است. در واقع با تبیین مفهوم و پیشینه هر علمی می توان به چارچوب آن علم، دشواریهای دستیابی به آن و لزوم پاسداری از آن پی برد و به درک بهتری از اصول آن رسید. گفتار اول: مفاهیم لغوی ۱-مفهوم لغوی علم علم (science) از واژه لاتین «scientia» به معناى آگاهى و معرفت (knowledge) مشتق شده است ودر عربی علم به کسرعین در لغت به معنی دانستن دانش معرفت فهم یک مسأله میباشد.علم یک واژه عربی استکه از واژه علم به معنی آموزش مشتق شده و در اصطلاح عامیانه این کلمه در مورد هر نوع آگاهی که فرد در مورد محیط و مسایل پیرامون خود کسب میکند اطلاق میگردد لذا هر چه میزان آگاهی بیشتر باشد شخص عالم تر میباشد. در اصطلاح فقهی علم به معنای اطمینان است که آن را علم عادی هم نامیده اند. علم عادی در مقابل علم به معنی فلسفی و حکمت است که عبارت است از حالتی نفسانی که تحمل احتمال مخالف نمینماید. در امور قضایی و در علم حقوق اصل این است که علم عادی حجت است.[۱] ۲- مفهوم لغوی کارشناسی از نظر لغوی «کارشناسی» به معنای شناسایی کار[۲]، معرفت امور و خبرگی[۳] میباشد. «کارشناس» [۴]نیز یعنی دانای کار، حاذق در کار[۵]، شناسنده امر، خبره و متخصص[۶]، همچنین به معنای عاقل و دانا[۷]، دانشمند[۸]، منجم و اخترشناس[۹] به کار رفته است.واژه کارشناس را فرهنگستان زبان فارسی در اولین حوزه فعالیت خود (دهه ۲۰-۱۳۱۰) به جای واژه عربی خبره انتخاب کرد[۱۰]. امروزه دو واژه «کارشناس» و «کارشناسی» از واژه های رایج در ادبیات علمی، فرهنگی و اجتماعی می باشند. به موجب تعریف قانون استخدام کشوری، کارشناس در رشته های مختلف شغلی دارای ویژگی های متفاوت است، ولی یک رشته ویژگی های عمومی برای او وجود دارد که دارا بودن تحصیلات عالی، تجربه کافی و گذراندن دوره های تخصصی را شامل می شود[۱۱]. با توجه به تعاریف مذکور، کارشناسی عبارتست از اظهار نظر در حیطه علم و تخصص، درباره موضوع مشخص و کسی که این امر را به عهده می گیرد، کارشناس نامیده می شود. ۳- مفهوم لغوی دلیل ادله جمع مکسر دلیل و در لغت عرب به «آنچه باعث راهنمایی و ارزیابی می شود» و«چیزی که برای اثبات امر به کار برده میشود» معنی شده است.[۱۲] فرهنگ کامل فارسی نیز دلیل را به عنوان گواه, راهنما,نشان و…. و نیز آنچه برای اثبات امری به کار میرود آورده است.[۱۳] لغت نامه دهخدا نیز ان را به معنای راهنما ,راهبر, رهنمون و راه نماینده و…. گرفته است.[۱۴] بنابراین با توجه به تعاریف فوق,دلیل,وسیله اثبات واقع و کشف حقیقت است. ۴- مفهوم لغوی واژه تعامل تعامل [ت م] (ع ص) با یکدیگر دادو ستد کردن. (از اقراب الموارد) فی سنه۸۰۰٫ نقودالعربیه.[۱۵] تعامل از ریشه عمل به معنای کار از باب تفاعل بین الاثنینی به معنای دادو ستد کردن برای یکدیگر کار کردن البته به معنای رفتار نیز می آید که در مقابل تفاعل به این معنا «متقابل» آمده است.[۱۶] گفتاردوم:مفاهیم اصطلاحی ۱- مفهوم اصطلاحی علم به طور کلی علم به دو معناست یکی به معنی دانش و معرفت. به این معنا اخلاق، دین، تاریخ، سیاست، و حتی هر گونه شناخت و آگاهی، علم محسوب می شود. چنان که گاهی می گوییم: من به فلان اتفاق علم دارم.یعنی از آن اتفاق خبر دارم.معنای دیگر علم، دانش و معرفت خاصی است که یا از طریق عقل حاصل می شود مانند ریاضیات، و یا از طریق تجربه و آزمایش مانند فیزیک و شیمی و روان شناسی و جامعه شناسی. وحقوق مقصود ما از علم در این جا، معنای دوم علم است. هر علمی، مجموعه ای است از مسائل مرتبط با موضوع آن علم که حول آن موضوع سازمان یافته اند. مثلا، علم فیزیک، مجموعه مسائل و قوانینی است که حول موضوع آن، یعنی پدیده های طبیعی و روابط حاکم بر آن ها، سازمان یافته اند: همه علوم؛ چه عقلی و چه تجربی، اصول و قواعدی دارند که در میان همه آن ها مشترک است.برای نمونه، همه علوم، به امور کلی مربوطند؛ یعنی در پی کشف قوانینی هستند که در همه حال صادق باشد. مثلا هندسه راجع به همه مثلث ها به طور کلی بحث می کند و مثلث خاصی مورد نظر آن نیست. و یا فیزیک میکوشد قوانین جاذبه را کشف نماید؛ چرا که میخواهد به چیزی دست یابد که در همه حال صادق باشد و در هیچ شرایطی تغییر نکند.اساسا اگر علمی چنین نباشد، علم محسوب نمی گردد. البته میان علوم عقلی با علوم تجربی تفاوت های زیادی وجود دارد.علوم عقلی با انتزاع عقلانی پدید می آیند. عقل، جنبه ای خاص از عالم خارج را انتزاع می کند و آن را موضوع قرار داده و سپس درباره آن بحث کرده و آن را گسترش می دهد.مثلا، ریاضیات، علمی است که درباره مفهوم عدد صحبت می کند. خود این مفهوم، حاصل انتزاع عقل از عالم خارج است. ما در عالم خارج، چیزی به نام عدد نداریم، بلکه پس از مشاهده چیز های مختلف، و با تلاش فکری به این مفهوم دست می یابیم. اما علوم تجربی، به بررسی پدیدار ها می پردازند و در پی کشف قوانین حاکم بر این پدیدارها هستند. البته آن ها نیز از اصول عقلی پیروی می کنند، اما فعالیت این علوم، عقلی محض نیست؛ آن ها بر اساس مبادی و قواعد عقلی به آزمایش و مشاهده عالم خارج می پردازند؛ در حالی که علوم عقلی، هم اصولشان عقلی است و هم آنچه در باره آن تحقیق می کنند.به طور کلی باید گفت علم قاضی از جمله علوم تجربی است . ویزگی های علم عبارت اند از : الف:حجیت:حجیت علم به این معناست که حجت و دلیلی است که بر مبنای ان واقعیت مورد نظر کشف میشود . ب:طریقیت:علم راهی است برای رسیدن به واقعیت امور. ج:موضوعیت :منظور از موضوعیت داشتن علم این است که علم فی نفسه معتبر ودارای ارزش اثباتی است وصرف حصول ان مبنا و موضوع حکم قرار میگیرد . در مبحث قضا وقتی سخن از علم به میان می ایدسه نوع علم متبادر به ذهن میشود اول علمی که برای تصدی امر قضا لازم است که همانا علم القضا میباشد . دوم علمی که از پرونده ناشی میشودکه عوامل ان عبارت اند از معاینه محل پزشکی قانونی کارشناسی و… سوم علم شخصی قاضی یعنی علمی که خارج از محتویات پرونده و با مشاهده شخصی حاصل کند. ۲- مفهوم علم قاضی دکتر لنگرودی در تعریف علم قاضی می گوید آن قطع جازم که عقلا احتمال خلاف نداشته باشد نیست بلکه منظور همان اطمینان و علمی است که قاضی رسیدگی کننده با ملاحظه محتویات پرونده به آن دست می یابد به طوری که اگر هر کس جای قاضی بود به آن دست می یافت. علامه حلی در این خصوص می فرماید: « داشتن وصف دانش و آگاهی و درجه ای از دانش که برای قضاوت لازم وضروری است» [۱۷]عده ای از حقوق دانان بین «علم عادی» و«علم قاضی» سکون نفس و علم قاضی فرق گذاشته اند و علم قاضی را چیزی غیراز علم عادی دانسته اند.[۱۸] برخی علم عادی و علم قاضی را در یک معنا دانسته اند و بلکه اذعان کرده اند:« بلکه این بحث- علم قاضی- شامل علم عادی و سکون نفس که عادتا احتمال خلاف آن نمیرود نیز می شود.[۱۹] علم قاضی در اصطلاح عبارت است از معرفت قاضی در احراز و انتساب بزه به متهم از طریق عینی و محسوس ویا ذهنی. علم قاضی زمانی معتبر است که عینی و ملموس و قابل کنترل در مراجع تجدیدنظر باشد.[۲۰] در محور مباحث فقهی درباب علم قاضی, علمی است که علم شخصی(حاصل از مشاهده) و علم نوعی( حاصل از اسباب متعارف و محتویات پرونده) را با هم در بر می گیرد و فقیهان اسلامی بین این دو تفاوتی قایل نشده اند.[۲۱] چنانچه شیخ انصاری میفرماید« مراد از علم , علم عادی حاصل از اسباب عادی مانند حس, تواتر امثال ان است نه علم غیب که حاصل از اسباب غیر عادی است»[۲۲] ابو صلاح حلبی نیز می نویسد« بر قاضی واجب است هر گاه از طریق یکی از اسباب علم از قبیل مشاهده, تواتر, گزارش, خبر موثق یا ثبوت عصمت و امثال آن علم به صدق مدعی یا فکر پیدا کند به نفع وی حکم کند چه اینکه تفاوتی میان طرق حصول علم وجود ندارد» [۲۳]این در حالتی است که پاره ای از حقوق دانان بر این باورند که : « علم قاضی در منابع فقها و یا ماده ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی منحصر در علم شخصی است.[۲۴] که با توجه به آنچه بیان شد صحیح به نظر میرسد در میان احادیث نیز مواردی به چشم میخورد که اصدار حکم بر اساس علم و اطمینان قلبی را بر قاضی تجویز کرده است.[۲۵] بنابراین مقصود از علم قاضی قطع و یقین فلسفی ( چیزی که احتمال خلاف ان عقلا و عادتا محال است) نیست بلکه منظور علم عادی یعنی علمی که اغلب مردم یک جامعه وقتی که به آن حد رسیدند احتمال خلاف را به معلوم خود راه نمیدهند ۳- مفهوم اصطلاحی کارشناسی در حالی که در قوانین موجود در حقوق ایران، از کارشناسی تعریفی به عمل نیامده است، نویسندگان مختلف، هر یک به فراخور ذوق و سلیقه خود، تعاریفی از کارشناسی ارائه داده اند. به عقیده برخی رجوع به کارشناس عبارت است از:« گماشتن اشخاص صلاحیت دار به اجرای تحقیقات و اظهار عقیده نسبت به امری که بین اصحاب دعوی مورد اختلاف است و رسیدگی به آن اطلاعات مخصوص لازم دارد»[۲۶]. برخی دیگر بر این باورند که: «کارشناسی عملی است تحقیقاتی، که اشخاص صلاحیت داری را به نام کارشناسان مأمور می کنند تا امر مورد اختلاف را که رسیدگی به آن اطلاعات فنی خاص لازم دارد، مورد بررسی قرار دهد و نظر خود را به دادگاه اعلام دارد»[۲۷]. عدهای نیز رجوع به کارشناس را « تعیین اهل خبره (کارشناس) برای انجام تحقیقات و اظهار نظر فنی و یا تخصصی نسبت به امری که بین اصحاب دعوا مورد اختلاف است، تا دادگاه با آگاهی از نظریه کارشناس که مبتنی بر اطلاعات مخصوص در آن امر می باشد، در دعوای مطروحه، تصمیم مقتضی اتخاذ نماید، از قبیل تعیین خسارات وارده در ضمان قهری و یا تعیین مساحت مورد تجاوز به زمین خواهان و اظهار نظر راجع به اختلافات درمورد أماره اشتراکی بودن فاصل بین دو ملک و یا اظهارنظر نسبت به خط و امضا متنازع فیه و نظایر آن»[۲۸] میدانند. در هر یک از تعاریف مذکور از زاویه ای به کارشناس نگاه شده است. چنانچه در تعریف اول و سوم عنایت به رجوع به کارشناس بوده و در تعریف دوم بر روی عمل کارشناسی تاکید شده است. در حالی که در هر سه تعریف بر «انجام تحقیقات» و« اظهار نظر» درباره «اموری که به اطلاعات فنی خاصی نیاز دارد» به عنوان عناصر سه گانه تعریف کارشناسی، تصریح گردیده، لیکن به دو عنصر اساسی دیگر که ذکر آنها ضرورت دارد، تصریحی به عمل نیامده است و آن دو عنصر عبارت است از: «تعیین نوع امری که به کارشناس ارجاع می شود» و « ملاک الزام این ارجاع»، هر چند در تعریف سوم با ذکر مثال هایی به عنصر اول اشاره شده است. همچنین در تعریف سوم از تاثیر کارشناسی در تصمیم و رأی دادگاه ذکری به میان آمده است که مفید است. بنا به مراتب مذکور و ضمن کاملتر دانستن تعریف سوم از سایر تعاریف و با در نظر گرفتن مجموعه مقررات و احکام مربوط به کارشناسی، بهتر است آن را این گونه تعریف نماییم: کارشناسی عبارتست از تحقیق و بررسی و اظهارنظر به وسیله افراد متخصص واجد شرایط نسبت به امری موضوعی، حسب ارجاع دادگاه، بنا به تشخیص وی یا به حکم قانون، که رسیدگی به آن امر نیاز به اطلاعات یا مهارت فنی خاص داشته و بدین ترتیب، به عنوان یکی از ادله اثبات دعوا قابلیت تاثیر در رأی دادگاه را پیدا میکند. ۴-مفهوم اصطلاحی دلیل:
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
عوامل مؤثر بر فروش محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۱-۵-۲ فرضیه های فرعی ۱- قیمت محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۲- توزیع فیزیکی محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۳- کیفیت محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۴- سیاست فروش محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۵- رضایت مشتریان محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۶- میزان تولید محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۷- شیوه بازاریابی محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات آن تأثیر گذار است. ۱-۶ اهداف تحقیق ۱-۶-۱ هدف اساسی تحقیق شناسایی تأثیر عوامل مؤثر بر فروش محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات پتروشیمی. ۱-۶-۲ اهداف فرعی ۱- بررسی و توصیف تأثیر قیمت محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات. ۲- بررسی و توصیف تأثیر توزیع فیزیکی محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات. ۳- بررسی و توصیف تأثیر کیفیت محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات. ۴- بررسی و توصیف تأثیر سیاست فروش محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات. ۵- بررسی و توصیف تأثیر رضایت مشتریان محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات. ۶- بررسی و توصیف تأثیر میزان تولید محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات. ۷- بررسی و توصیف تأثیر شیوه بازاریابی محصولات پتروشیمی بر فروش(نقدی، اعتباری و سلف) محصولات. ۱-۷ قلمرو تحقیق بطور معمول در تحقیقات و پژوهشها، اعم از علمی و غیرعلمی، تحقیقات از ۳ چارچوب بسیار مهم زیر پیروی می کنند: ۱- موضوع ۲- مکان ۳- زمان ۱-۷-۱ قلمرو موضوعی تحقیق از نظر موضوع، تحقیق به دو متغیر عوامل مؤثر بر فروش و فروش(نقدی، اعتباری و سلف) در قالب تعیین و رتبه بندی عوامل مؤثر بر فروش در شرکت پتروشیمی خراسان با بهره گرفتن از فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) پرداخته است. ۱-۷-۲ قلمرو مکانی تحقیق از نظر مکانی، تحقیق در پتروشیمی خراسان واقع در شهرستان بجنورد صورت می پذیرد. ۱-۷-۳ قلمرو زمانی تحقیق از نظر محدوده زمانی، تحقیق از تیرماه ۹۱ شروع و تا تیر ماه ۹۲ پایان می یابد. ۱-۸ تعریف واژه ها و اصطلاحات تخصصی تعریف فروش از نظر تام هاپکینز[۶] فروشندگی حرفه ای است پیچیده و قابل تأمل. موفقیت در این حرفه در گروی برخورداری از مهارت فنی و تخصصی و مهارت برقراری ارتباط و تعامل با دیگران می باشد. برخلاف تفکرات رایج، فروشندگی، مجبور ساختن مشتری به خرید نیست. فروشنده حلقه ارتباطی زنجیره سازمان با مشتری است. فروشنده کسی است که نیاز مشتری را درک نموده، به منظور انتخاب صحیح، مشتری را صادقانه راهنمایی نماید و سرانجام قادر باشد توافق و اعتماد مشتری را برای خرید، جلب نماید.(باترا ۱۳۸۳، ۱۴)
 فروش نقدی یعنى فروشى که با انعقاد عقد بیع، خریدار فىالمجلس بهاء کالاهائى که خریدارى نموده است را مىپردازد و در عوض کالا را از فروشنده دریافت مىنماید که معمولىترین نوع خرید و فروش، همین نوع است. به خصوص در بیع مدنى که از تاریخ پرداخت بهاء و تحویل مبیع، خریدار مالک کالا مىگردد. (آقایی ۱۳۸۸، ۱۱۲) فروش اعتباری فروش اعتباری عبارت است از واگذاری عین به بهای معلوم به غیر به ترتیبی که تمام یا قسمتی از بهای مزبور به اقساط مساوی یا غیر مساوی در سر رسید یا سر رسیدهای معینی دریافت گردد. (آقایی ۱۳۸۸، ۱۱۹) فروش سلف قراردادی میان فروشنده و خریدار که به موجب آن کالایی را در آینده با قیمتی معین معامله میکنند. بیشتر در مورد محصولات کشاورزی و همچنین در خصوص کالاهای تولیدی کارخانجات مصداق و مورد دارد.(آقایی ۱۳۸۸، ۱۱۷) فرایند تحلیل سلسله مراتبی فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) یکی از روش های MADM است که به منظور تصمیم گیری و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های متعدد تصمیم، با توجه به شاخصهایی که تصمیم گیرنده تعیین می کند، به کار می رود. این روش در سال۱۹۸۰به همت توماس ال ساعتی ابداع و ارائه گردید. فرایند تحلیل سلسله مراتبی منعکس کننده رفتار طبیعی و تفکر انسانی است. این تکنیک، مسائل پیچیده را براساس آثار متقابل آنها مورد بررسی قرار می دهد و آنها را به شکلی ساده تبدیل کرده، به حل آن می پردازد.(مهرگان ۱۳۸۳، ۱۶۵) قیمت مقدار پولی است که برای یک محصول یا خدمت هزینه می شود یا مقدار ارزشی است که مشتریان برای مزایای داشتن و استفاده کردن از محصول یا خدمت مبادله می کنند.(رپل[۷] ۲۰۰۶، ۶) توزیع توزیع یعنی رساندن محصول مورد نظر مشتری در زمان مطلوب به مکان مورد نظر. به عبارت دیگر هدف از توزیع، ایجاد اطمینان از رسیدن به موقع محصول به مکان معین است.(ماهنامه تخصصی بازاریابی ۱۳۹۱، ۲۷) توزیع عبارت است از قابل دسترس ساختن محصولات در بازارها. به عبارتی توزیع رساندن محصولات مناسب به مکان مناسب در زمان مناسب است. (اخوی ۱۳۸۰، ۳) سیاست اقدام یا فعالیتی است که بدان وسیله برای حل مسأله تضاد و عدم اطمینان اعمال قدرت می شود. اقتصاددانان همواره با کل زنده، با جمعیت، ملت، دولت، دولتها و … آغاز می کنند و همیشه به کشف معدودی از مناسبات عام، مجرد و تعیین کننده نظیر تقسیم کار، پول، ارزش و غیره می رسند و همین که این مقولات کم وبیش پرورده و منتزع شد، شروع می کنند به ساختن دستگاه های اقتصادی که از مفاهیم بسیط نظیر کار، تقسیم کار، نیاز و ارزش مبادله ای شروع و به دولت و مبادله بین ملتها و بازار جهانی ختم می شود. (مارکس[۸] ۱۳۶۳، ۲۶) ۱-۹ متغیرهای مورد بررسی ۱-۹-۱ متغیر پیش بین در این تحقیق متغیرهای زیر به عنوان متغیر پیش بین در نظر گرفته شده اند:
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
انسان نمیتواند آزادی مطلق کسب کند؛ چراکه تفکّر اجتماعی انسان موجب میشود که متفکر، اوصاف فردی را جدای از اوصاف اجتماعی به حساب نیاورد، بلکه بداند صلاح فرد، همان صلاح جامعه است و فساد فرد، همان فساد اجتماع و این البته مخالف با عقیده به دو مکتب اصالت فرد یا اصالت جامعه در جهان غرب است. آزادی مطلق از آن خداست و انسان نمیتواند آزادی کامل به دست آورد. موجود محدود، هیچ چیز آن نمیتواند نامحدود باشد. بنابراین، همانگونه که اشاره شد، انسان ناگزیراست مطیع قوانین اجتماعی باشد.
 از آنجایی که اسلام قانون خود را بر اساس توحید و اخلاق اسلامی بنا نهاده و هر امر کوچک و بزرگ را در زندگی فردی و اجتماعی انسان مورد توجه قرار داده است، هیچ چیزی وابستگی متقابل و یا یکسویه به انسان ندارد، مگر آنکه شرع مقدّس اسلام، مستقیم و یا غیرمستقیم در آنجا حضور دارد. از اینرو، اولاً، این آزادی برای انسان صاحب اندیشه و خرد پسندیده و مقبول است و ثانیا، همو درک میکند که آزادی به معنای مطلق و به معنایی که عمدتا در غرب و در مکاتب بشری مورد نظر است، هرگز با سعادت و سلامت فرد و جامعه سازگار نیست. آزادی در چهارچوب اسلام که ما موظف به پاسداری از آن هستیم، ایمان دینی و تقوای الهی است که ضامن حفظ و صیانت انسان و و مانع از افراط و تفریط اوست. آزادی بدین معنا و در چارچوب شرع مقدّس، علاوه بر صیانت از حقوق مادی، حقوق معنوی او را نیز رعایت و حفظ میکند. انسان را در قبال همنوعان و حتی سایر جمادات و حیوانات مسئول برمیشمرد، آنچنانکه انسان در برابر آزار و اذیت سایر موجودات، مجرم و شایسته عقاب است و در برابر خیر و نیکی به آنها لایق پاداش. برای نیل به این هدف مقدس، همه انسانها در مقابل حفظ سلامت جامعه و در جهت تلاش برای تعالی و تکامل فضایل معنوی در جامعه و افراد مسئول هستند و مسئولیت هر کس در حیطه توان و نیز موقعیت اوست. یکی از مهمترین دلایل تشریع احکامی مانند روزه، خمس، زکات، حج، نمازهای جماعت و غیره همین نقشِ تربیتی، اجتماعی آنها و یادآوری مسئولیت همه انسانها در قبال اجتماع است.[۱۳۶] از منظر قرآن، مهمترین عامل از بین رفتن اقوام و ملل گوناگون، سوء استفاده از قدرت و نعمت آزادی است. ملتها و مردمی که در اوج نعمت از فرمان الهی سرپیچی نموده و قانون خداوند را نادیده گیرند، و مرتکب زیانکاری، بیعدالتی و بیدادگری، فسق و فجور شوند، دچار عذاب الهی خواهند شد. این وعده الهی است.[۱۳۷] با عقل، خرد، وجدان و احساس باید پذیرفت که آزادی انسان مشروط و محدود است. بنابراین، هیچ کس نمیتواند مدعی شود که آزادی انسان مطلق است. محدودیت آزادی هم قانون است. حد آزادی در غرب و جوامع غیر دینی، جایی است که به منافع مادّی، جسمی و حیاتی سایر افراد آسیبی نرسد. اما دین و آخرت و سعادت انسان در این جوامع مفهوم و معنایی ندارد. از منظر اسلام، محدوده آزادی تا جایی است که منافع مادّی، جسمی، حیاتی و معنوی افراد به خطر افتد. از نظر اسلام، آزادی در ظلم، اغوا و فریب دادن مردم و غصب اموال و تجاوز و تعدّی به حقوق افراد و سلب آزادی عموم است. همچنین ظلم به خویشتن و آلودن خود به فساد، فحشا، منکرات، بیهودگیها، خودستیزی و خودکشی و غلتیدن در لذایذ بیحدّ و حصر جنسی و شهوانی و… موجب سلب آزادی دیگران و اجتماع است و مجازات افراد را در پی دارد. وجوب امر به معروف و نهی از منکر و اعطای حق به همه افراد و آگاه ساختن مردم به حقوق خود، که نوعی تعاون در برّ و تقوا و احتراز از گناه و عدوان میباشد، دلیلی روشن بر عنایت اسلام بر ضرورت وجود آزادی برای امّت اسلام است. این امر به معروف و نهی از منکر میتواند در همه زمینهها از جمله آزادی بیان، قلم، اجتماع و… تجلّی یابد. بنابراین اگر افراد در قبال تغییر وتحولات جامعه خودرا مسئول بدانندودرمقابل ضعف ها وکاستی ها ازخودعکسالعمل نشان بدهند وبرای آن چارهاندیشی نمایند جامعه پویا وزنده وپرتحرک خواهدشد و چنین جامعه ای برای انجام امور فرهنگی واز بین بردن جهل وفساد به میدان آمده و با قاطعیت ازارزشهای خود پاسداری خواهدکرد وبدین وسیله خود را سربلند نگاه خواهدداشت که این امر با نظارت مراقبت عمومی واجرای این فریضه به ارمغان میآید وبدون نظارت عمومی جریان امور از دست صالحان و نیکوکاران خارج می گرددوافرادناصالح حاکمیت جامعـه رادردست می گیرند.[۱۳۸] ج: الزامات درمقابل دولت اسلامی در فرهنگ اسلام، برخلاف برخی از ادیان دیگر، وظایف عبادی صرفاً جنبه فردی و شخصی ندارد، بلکه در عین نیاز به قصد قربت، با ابعاد گوناگون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیوندی وثیق دارد و بدین وسیله، با جامعه و حکومت ارتباط پیدا میکند. بر مبنای این ویژگی است که دانشمندان اسلامی، درصدد کشف نظر اسلام درباره مسائل روز بر آمده و به سراغ منابع اسلامی میروند، تا آنجا که هیچ موضوعی را به عنوان اینکه «بلاتکلیف است»، تلقی نمیکنند. از سوی دیگر، مقررات اسلامی بر این مبنای اصیل استوار است که انسان در جامعه زندگی میکند و با دیگران پیوندهای اجتماعی دارد. استاد مطهری در اینباره میگوید:مقررات اسلامی، ماهیت اجتماعی دارد؛ حتی در فردیترین مقررات، از قبیل نماز و روزه، چاشنی اجتماعی در کنار آنها زده شده است. مقررات فراوان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و جزایی اسلام، ناشی از این خصلت است؛ همچنان که مقرراتی از قبیل جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، از مسئولیت اجتماعی اسلام ناشی میشود. ویژگی دیگر مقررات اسلامی، رابطه تنگاتنگ و استوار آن با نظام سیاسیِ حاکم بر جامعه است؛ بدین معنا که در زمینه مسائل سیاسی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و حتی عبادی، قوانین و مقررات بهگونهای ارائه شده است که تنها با روی کارآمدن دولتی دینی، امکان اجرای صحیح، کامل و مطلوب آنها وجود دارد و خلأ چنین دولتی به بروز پراکندگی در قوانین اسلامی و به هم خوردن انسجام آنها، تعطیل بخشهایی از این قوانین، امکان سوء استفاده از قوانین اسلامی، ضعف اجرا، به علت فقدان حمایت قانونی و…می انجامد. دراسلامْ نظام عبادی،هم سازندهعناصرحکومت ونظام سیاسی است وهم ارتباط فردباخداوانسانهای دیگرراسامانمیبخشد. دراینمکتب،تنظیم ارتباط وتعامل انسانها، درگرو تنظیم ارتباط آنها با خداوند است.[۱۳۹] در آیین اسلام، آموزشهای عبادی و سیاسی، چندان با هم عجین و آمیخته شده است که نمیتوان مرزی بین آنها کشیده و از یکدیگر تفکیک نمود. دانشمندان بزرگ اسلامی، با الهام از اشارههایی که در کتاب و سنت، درباره اسرار عبادات وجود دارد، فلسفه اجتماعی هر یک را تحلیل کردهاند؛ امام علی(ع) میفرمایند: جامعه نیازمند حاکم و امامی است که آنان را به آنچه صلاح آنهاست، راهنمایی و از آنچه به زبان آنهاست، برحذر دارد؛ زیرا امر و نهی، یکی از اسباب بقای خلق است؛ چون اگر امر و نهی نباشد، تشویق و ترس از بین رفته و کسی از اعمال ناشایست، بازداشته نمیشود و صلاحاندیشی و تدبیر به فساد میگراید و این، سبب هلاکت بندگان میگردد. فقها برای امر به معروف و نهی از منکر چهار شرط ذکر کردهاند: ۱-علم به معروف ومنکر؛ ۲-اثربخش بودن؛ ۳-نبودن ضررمشابه جانبی؛ ۴-اصرارفردبه انجام کاروتکرارآن. اگر این چهار شرط را از منظر وظایف حکومت اسلامی، مورد بررسی قرار دهیم و حکومت اسلامی را مجری امر به معروف و نهی از منکر بدانیم، یا دست کم در این زمینه او را به عنوان تبلور قدرت اجتماعی، مسئول بدانیم، در این صورت حکومت اسلامی موظف است: اولاً، با سرمایهگذاری همهجانبه، سطح دانش و بینش مردم را نسبت به معروف و منکر افزایش دهد؛ چون اگر مردم مرزهای حلال و حرام خداوند را تشخیص ندهند و آگاهی کامل و همه جانبه نسبت به احکام الهی نداشته باشند، قادر نخواهند بود امر و نهی کنند. ثانیاً، حکومت اسلامی باید تلاش کند روشهای اثربخش را پیدا کند و از ابزار و شیوههایی استفاده کند، تا امر و نهی تأثیر داشته باشد. اگر در شرایط امر به معروف و نهی از منکر، «احتمال مؤثر بودن» تأکید میشود، به این معنا نیست که اگر مؤثر نبود، تکلیف ساقط است، بلکه در این شرایط، مکلف موظف است شرایطی را ایجاد کند و امکانات و روشهای اثربخش را انتخاب کند. ثالثاً، اجرای امر به معروف و نهی از منکر نباید منجر به ضررهای جانبی برای حیثیت نظام و افراد باشد، که در این صورت، ضرر آن بیش از نفع آن میشود؛ از اینرو، حکومت اسلامی موظف است، سطح آگاهی و بینش مردم رابه شیوههای بهینه ومفیدامرونهی، افزایش دهد و در برنامهریزیهای کلان فرهنگی به این امر توجه کند.رابعاً، شرط علم و آگاهی و اصرار و تکرار فرد خطاکار، گویای این مسئله میباشد که امر به معروف و نهی از منکر، یک مسئله عمومی است و مربوط به فرهنگ جامعه میشود؛ چون اصرار به انجام گناه و یا ترک معروف و یا تکرار آن، معمولاً موضوع را از جنبه شخصی و فردیبودن خارج میکند و فرد خطاکار با انجام گناه، جامعه را با ناهنجاری مواجه میسازد و با ترک معروفها، روح عبادت و گرایشهای دینی مردم را تضعیف میکند.در این صورت، حکومت اسلامی موظف است با تصویب قوانین و اجرای برنامههای خاص، وضعیت را کنترل کند و با بهره گرفتن از مراحل سهگانه (اول، مواجهه قلبی و درونی؛ دوم، مواجهه گفتاری و زبانی؛ سوم، برخورد فیزیکی) اقدام به امر و نهی کند.در مرحله اول، دولت اسلامی با اجرای برنامههای خاص، جایگاه ارزشی افراد گناهکار و کم توجه به مسائل دینی را مخدوش میسازد و با برخورد منفی، زمینه خودنمایی آنان را در جامعـه از بین میبرد، در مرحله دوم، با بهره گرفتن از ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارد، آنان را موعظه و نصیحت میکند و با بهره گرفتن از ابزار توبیخ و تشویق، آنان را متذکر میسازد؛ و در مرحله سوم با آنان برخورد میکند.هرچند امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی است و دولت و ملت در آن نقش دارند، اما بخش سوم آن، که اعمال قدرت میباشد، در حکومت و دولت تبلور مییابد و حاکم اسلامی موظف است امکانات و زمینههای لازم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را فراهم سازد تا جامعه به سوی معروف و خوبیها گرایش پیدا کند و از بدیها و کژیها بازداشته شود. رابطه اجرایامر به معروف و نهی از منکر با حکومت اسلامی، تا حدی است که بسیاری از اندیشمندان اسلامی، مشروعیت حکومت اسلامی وفلسفه وجودیآن را اجرای امر به معروف و نهی از منکر میدانند.۲[۱۴۰] با اشاره به آیه (وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ[۱۴۱]خداوند می فرماید: مراد از امت، مجموعه مردم نیست، بلکه گروه برگزیده آنان میباشند، که در واقع قدرت مردم به آنان منتقل میشود و آنان نیز موظف هستند برای تحقق امر به معروف و نهی از منکر اقدام کنند؛ مانند مجالس شورا در حکومتهای جمهوری و یا همچنین سلطنتهای مقیّده؛ چون با شکلگیری چنین امتی است که عظمت و اقتدار دین حفظ میشود و وحدت مسلمین تأمین میگردد. در آیه: الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ[۱۴۲]ملاحظه میگردد که ویژگی حکومت صالحان این است که امر به معروف و نهی از منکر میکنند. تاکنون ضرورت احیای امر به معروف و نهی از منکر و اقدام مؤثر از سوی حکومت اسلامی، مورد تردید هیچ یک از اندیشمندان جهان اسلام قرارنگرفته است؛ آنچه مورد بحث است، تنها شرایط و شیوههای اجرای امر به معروف ونهی از منکر است.با توجه به مطالب پیشین درمییابیم، دولت دینی به عنوان نظام حکومتی، که مشروعیت آن مرهون امر به معروف و نهی از منکر است، نمیتواند خود را نسبت به مسائل دینی، اعتقادی و اخلاقی جامعه بیطرف بداند و موظف است تمام امکانات خود را برای تشویق و هدایت جامعه به سوی خوبیها به کارگیرد و با قدرتی که از ناحیه خداوند و یا مردم پیدا کرده است با بدیها، کژیها و ناهنجاریهای اجتماعی و دینی مقابله کند.[۱۴۳] آیتالله جوادی آملی از علمای معاصر در جواب این سؤال که: آیا نظام حکومتی بر مبنای ولایت فقیه، برای تحقق «بایدها و نبایدها»ی الزامی است، یا برای تحقق «اخلاق فاضله» و «اعتقادات صحیح»؟ پاسخ دادهاند: حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه، برای «تحقق دین» در جامعه است و دین، شامل سه بخش «اعتقاد»، «اخلاق» و «عمل» است. بنابراین، ولایت و حکومت فقیه، فقط برای «بایدها و نبایدها»ی الزامینیست،ولیچونانسانوجامعه انسانی، ازطریق رفتاروعمل اصلاح میشوند، باید مورد توجه نظام باشد.[۱۴۴] گفتار دوم : کیفیت تاثیرگذاری در پیشگیری با توجه به علل وقوع جرایم ومفهوم پیشگیری آیا امر به معروف ونهی از منکر میتوانند به عنوان مبانی نظری پیشگیری از جرم شناخته شوند؟ پاسخ به این پرسش مستلزم بررسی ضررورت این احکام میباشد البته در بیانی مختصرچنانچه در احکام و دستورات قرآن دقت شود ارتکاب معروف در کلیه محیطهای اطراف انسان،مورد نظر در جرمشناسی با رعایت شرایط اثر مطلوب دارد، حسن رفتار و رعایت حقوق زن و شوهر و اولاد در محیط خانواده، آداب درمعاشرتها در محیط فرهنگی، عدالت اقتصادی و اجتماعی در محیط سیاسی، در واقع عمل به معروف است و در مقابل آنچه موجب تزلزل و عدم استحکام محیطها میگردد به نحوی که انسان را به سوی گمراهی و انحراف از صراط مستقیم سوق میدهد در مقوله منکرات جامیگیرند بنابراین اصل بحث مبنای نظری است و مصادیق است که در مقوله کاربردی بعنوان پیشگیری اجتماعی یا وضعی میتواند مورد توجه قرار گیرد. نکته قابل توجه مقدم بودن امر به معروف به عنوان امری پسندیده و مثبت بر نهی از منکر است چه اینکه رواج معروفها در جامعه به خودی خود از ارتکاب منکرات میکاهد. الف: گذر از دولت به جامعه مدنی درابتدای این بحث یک سئوال مطرح است که آیا پاسخ به بزه همواره دولتی است ویا ممکن است شکلی اجتماعی داشته باشد؟ هرچند امروزه سیاست جنایی مجموعه روش هایی است که هیئت اجتماع با بهره گرفتن از ابزارها و اقداماتی که بیشتر واجد جنبه های پیشگیرانه است ، پاسخ دهی به پدیده مجرمانه را سامان میبخشدوبرخلاف سیاست کیفری که پیشگیری ازجرم را فقط وظیفه دولت میداندونقشی برای مردم قائل نیست،همکاریدولت ومردم را در پیشگیری ازجرم، موثر میشمارد وخواهان دخالت وسیع مردم است. ازاین رو هیئت اجتماع که از دو مولفه دولت وجامعه مدنی تشکیل می شود که درکنار یکدیگر به پاسخ دهی پدیده مجرمانه درقالب روش هاوآیین هــای رسیدگــی مبــادرت می ورزند وبرای پیشگیری از جرم وکجروی وحتی حمایت از بزه دیدگان ، مستقیم وغیرمستقیم ، اقدامات وتدابیر متنوعی پیش بینی می کنند ، چه عمل ارتکابی انسانها دورشدن از هنجارهای قانونی (بزه) باشد وچه دور شدن از هنجارهای اجتماعی(انحراف) ، درهرحال با پاسخ هیئت اجتماع روبرو می شوند زیراجوامع برای حیات خود ناچار به پاسخ گویی هستند، البته درقالب ضمانت اجرا درمعنای حقوقی، یعنی کیفری ومدنی و انتظامی وهمچنین درقالب پاسخ به پدیده مجرمانه،که فاقد ضمانت اجرائی اند همانند جنبه اصلاحی وتربیتی و اجتماعی وحتی ممکن است هیئت های اجتماع نسبت به انحراف(پدیده مجرمانه) وبزه پاسخی بدهد که جنبه اعتراض داشته باشد مثل طرفداران محیط زیست.[۱۴۵] پس پاسخ دهی به جرم وپدیده مجرمانه توسط جامعه مدنی برخلاف دولتی که متوسل به نظام قضائی کیفری می گردد از یک تقبیح ساده شروع می شودمثل مذمـت اطرافیـان تـاضمانت های اجرایی مذهبی وخانوادگی وصنفی، امربه معروف ونهی ازمنکر بعنوان یک نهادمدنی وهیئت اجتماع ودرکنار نهادهای دولتی و رسمی، میتواند مهمترین ابزار سیاست پیشگیری جنایی درجامعه باشد زیرا اولاٌ جنبه تنبیهی وقهرآمیز ندارد واصولاٌ هدف اجرای چنین وظیفه ای مجازات و سرکوب افراد نیست بلکه هدف ازآن جلوگیری از ارتکاب ناهنجارهای اجتماعی وتلاش درجهت اجرا و گسترش هنجارها و معروفها است، افراد جامعه بریکدیگر ولایت ندارند و نمی توانند درجهت پیشگیری از منکرات، دست به تنبیه دیگران بزنند ودین اسلام نیز خشونت وبی نظمی را درجامعه نفی می کند. ثانیاٌ نظارت عمومی ومشارکت عملی مردم درقالب یک نهادمدنی، امری است که برعهده همگان گذاشته شده واختصاص به حکومت ندارد، مگر مواردی که اقدام انجام شده تهدیدی برای نظم وامنیت جامعه به شمارآید که دراین صورت باید از طریق نهادهای قانونی تمهیدات لازم بعمل آید. ب: گذر از جرم به پدیده مجرمانه جرم پدیده ای اجتماعی و جهانی است وتعریف روشن وصریح،که مقبول همگان باشد وجود ندارد واین مسئله ای است که مورد تایید آسیب شناسان میباشد، عده ای از حقوق دانان معتقدند که “نقض قانون هرکشوری دراثرعمل خارجی درصورتی که انجام وظیفه ویا اعمال حقی که آن را تجویز نکند ومستوجب مجازات هم باشد جرم نامیده میشود".[۱۴۶] دورکیم جامعه شناس فرانسوی می گوید ( هرعملی که درخورمجازات باشد جرم است) به بیان دیگر هرفعل ویا ترک فعلی که نظم و صلح وآرامش اجتماعی را مختل سازد وقانون نیزبرای آن مجازات تعیین کرده باشد جرم محسوب می شود.[۱۴۷] جرم شناســان نیز ناسازگــاری افراد را دراجتماع عمل ضد اجتماعی وجرم می نامند. مع الوصف با تعاریف ارائه شده معلوم می شود که جرم پدیده ای کاملاٌنسبی است یعنی هیچ عملی ذاتاٌ جرم نیست وفقط زمانی جرم تلقی میشودکه از نظراجتماعی(قانونی) چنین تعریف شده باشد، برای جرم شناسان نه تنها جرائم قانونی بلکه کلیه اعمال ضد اجتماعی نیز می توانند جرم به معنای رفتار ضد اجتماعی باشند وبکاربردن اصطلاح مترادف جرم وعمل ضد اجتماعی درجرم شناسی موید این امر است که قلمرو جرم شناسی بسیار وسیع تر از حقوق جزا است به عبارت دیگر درجرم شناسی حالت خطرناک و یا ضد اجتماعی فرد صرف نظر از قانونی بودن جرم از اهمیت بسیاری برخوردار است معهذا باید توجه داشت که آرمان جرم شناسان دررسیدگی به حالات خطرناک وضد اجتماعی افراد برای حقوق دانان قابل قبول نیست وتنها آن دسته از اعمال وافراد میتوانند مورد بررسی ومطالعه قرار گیرند که از لحاظ قانونی آن اعمال را جرم ومرتکبین آن را مجرم بنامند. تجربه اجتماعی نشان میدهدکه تاکنون جامعه ای بدون جرم پیدا نشده و وجود نخواهد داشت. پدیده مجرمانه همان اعمال ضد اجتماعی است که از هنجارهای اجتماعی دور شده وبه اصطلاح (انحراف) گفته میشود که این کجمداری و ناهمنوائی دربرابر هنجارهای اجتماعی فاقد ضمانت اجرای حقوقی است باین ترتیب انحراف و پدیده مجرمانه شامل رفتارهای ضد اجتماعی است که اگر به صورت نقض یک قاعده حقوقی، چه فعل وچه ترک فعل باشد درقلمرو نظام کیفری قرار می گیرد و اگر بصورت نقض یک قاعده حقوقی نباشد درهرحال برای نظام جامعه خطرناک نیست وپاسخ جامعه را می طلبد.[۱۴۸] دریک کلام هرچه میان جرم و انحراف تعامل وجود دارد ویکدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند ومتحول می کنند رابطه آنان بصورت عموم وخصوص مطلق است یعنی هرعملی که از لحاظ قانون جرم باشد مشمول انحراف وعمل ضد اجتماعی است ولی هرانحرافی جرم نمیباشد، از این رو در گذر از جرم به پدیده مجرمانه نهاد امر به معروف و نهی ازمنکر نه تنها در برابرجرم که واجدضمانت اجراست قرار می گیرد بلکه اعمال منحرفانه وضد اجتماعی که جرم نیست نیز در برمی گیرد. براین اساس امر به معروف ونهی ازمنکر علاوه بر این که درصدد است تا زمینه ها وفرصت هایی را که موجب تجهیز تمایلات ضد اجتماعی ومجرمانه است کاهش دهد، تلاش میکند تا قدرت مقاومتدرونی در برابر جاذبه سودآوری بزهکاری را با تدابیر گسترده افزایش دهد. ترکیب وجودی انسان بگونه ای است که هم تمایلات شهوانی ونفسانی قوی دارد وهم عقل وتقوی ( فالهمها فجورها و تقویها)[۱۴۹] یعنی هم تمایلات مجرمانه ومنحرفانه درنفس آدمی راه دارد وهم مقاومت داوطلبانه (تقوی) وکشش به سمت خوبیها و معروف و تنفراز انحراف واعمال ضد اجتماعی، پس این نهاد مهمترین رسالت خود را تعالی ورشد معنوی انسان از طریق تقویت وراه اندازی نیروی تفکر وتعقل و معرفت به خوبی ها و هدایت افراد مردد قرار داده است تا باهمان نیروی کنترل کننده ی رفتار واعمال آدمی پیوسته خود را در مسیر خوبی ها قرار داده از سقوط درمهلکه جرم وجنایت واعمال منحرفانه وضد اجتماعی خودداری کنند. ج: گذر از روش های سرکوب گر به تمامی روشها اهداف سیاست کیفری از دیرزمان ، برپایه سرکوب گری بود وتا قبل از ظهور مکاتب جدید و اندیشه های جرم شناسانه مجازات های گوناگونی برمجرمین اعمال می شد عقیده براین بود که هرنوع تخلف و تجاوز به مقررات اجتماعی، باید به کیفر برسد وتاریخ، شاهد قوانین سخت و خشونت آمیز علیه انسانها بوده است، برخی از این مجازات ها عبارت بود از: شکنجه، بریدن گوش و بینی، داغ کردن با آهن گداخته و انداختن به داخل روغنهای به جوش آمده وسایر اعمال شاقه، [۱۵۰]بنابراین مجازات،همواره اهداف پیچیده ای را دنبال کرده است و در جستجــوی این بود که حالت ارعاب انگیزی و تهدید فردی و جمعی داشته باشدتا کیفر عادلانه ای برای رفتار ضد اجتماعی بزهکار باشد، ابزارهای بکاررفته در سیاست کیفری قهرآمیزو سرکوبگر بود، انتقام، تنبیه واعمال واکنشهای خشونت آمیز شخصی وگروهی، جزء برنامه هایی بود که برای پیشگیری از جرم استفاده میشد وباتوسعه مکاتب جرم شناسی ، به تدریج اهداف سیاست کیفری طرد گردید و اهداف جدیدی جانشین آن شده که اکنون سیاست جنایی نامیده میشود. سیاست جنایی با اتخاذ روش های غیر سرکوبگر واستفاده از ابزارها واقدامات غنی تر از مجازات های کهنه واقدامات تامینی، سریعتر به مقصود نائل گردیده وتوانسته است در پیشگیری از وقوع جرم واکنش موثر علیه بزهکار، بگونهای که بازگشت او را به اجتماع تسهیل نماید داشته باشد، متوقف ساختن رشدبزهکاری،اتخاذ روشهایی جهت بهبود وضعیت روانی مجرم وایجاد آر امش وتوازن در اجتماع از جمله این اقدامات است، در این مفهوم، سیاست جنایی در قلمرو سیاست اجتماعی قرار میگیرد که آن نیز بهنوبه خود زیرمجموعه سیاست عمومی هرکشور، یعنیسیاستی که قوایعمومی حاکم باید در برنامه ریزی، سیاست گذاری و اجرای آن شرکت کنند واقع می شود واین سیاست عمومی داخلی هر کشور است.[۱۵۱]از این رو سیاست جنایی هر کشور بسته به اوضاع و احوال اجتماعی، فرهنگی وسیاسی آن کشور اتخاذ می شود بنابراین توسل بی دریغ و پیدرپی به کیفر برای جلوگیری از تکرار جرم، ثمرهای جز شخصیتی متزلزل و تحقیر شده از مجرم برجای نخواهد گذاشت. اسلام با اتخاذ سیاست جنایی مبتنی بر نوسازگاری داوطلبانه، یعنی توبه، بعنوان بهترین راه تامین آرامش روحی وجبران زشتیهای گذشته، در صدد پیشگیری از وقوع جرم است بنابراین نباید با اعمال مجازاتهای شدید به بهانه جلوگیری از تکرار جرم، راه توبه واصلاح داوطلبانه را از بین برد، طوری که فرد را از جامعه طرد نمود که دراین صورت راهی جز ارتکاب مجدد جرم برای وی نخواهد ماند، از این رو در گذر از روش مرعوب کننده و سرکوب گری، امر به معروف و نهی از منکر می تواند بعنوان مناسب ترین روش ، نقش ارزنده ای در اعمال سیاست جنایی اسلامی داشته باشد چرا که امر به معروف و نهی از منکر و وجوب آن ، مقید به دو قید (احتمال تأثیر) و (تداوم استمرار) یعنی اصرار مرتکب بر ادامه رفتار ضد اجتماعی است واین قید به خوبی بیانگر آن است که هدف از اعمال این دو فریضه اصلاح مرتکب و بازداشتن وی از اعمال مجرمانه در آینده است و صرفاٌ باید زمانی اعمال گردد که تاثیر روی مرتکب داشته باشد ویا مرتکب اصرار بر ارتکاب رفتار ضد اجتماعی داشته باشد درغیراین صورت امر به معروف ونهی از منکر واجب نیست چون این فریضه یک واجب شرعی پیش گیرانه است که قبل از ارتکاب فعل نامشروع ، بوسیله آمر و ناهی انجام می شود.[۱۵۲] گفتار سوم سایرراهکارهای گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر
- اعتلای سطح بینش اجتماعی
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|