کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



این رساله در سه فصل و ده مبحث و بیست و شش گفتار تنظیم گردیده است . فصل اول اختصاص به ارائه کلیات و تعاریف هر یک از این قراردادها خواهد پرداخت و فصل دوم به بررسی وضعیت این قراردادها در شرع اسلام و حقوق ایران اختصاص داده شده است و در فصل سوم مقررات و احکام خاصی که در خصوص این قراردادها وجود دارد تشریح و بیان گردیده است .
فصل نخست - کلیات
در ابتدای این نوشتار برخی از مفاهیم اولیه و واژگان کلیدی که در این تحقیق کاربرد بیشتری دارند را به صورت مختصر توضیح داده و سپس به مباحث اصلی تحقیق پرداخته خواهد شد .
برخی از حقوقدانان از جمله دکتر جعفری لنگرودی معتقد هستند که عقد و قرارداد مترادف یکدیگر هستند . ماده ۱۸۳ قانون مدنی عقد را این گونه تعریف کرده است : « عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر انجام امر نمایند و مورد قبول آنها باشد . » برخی از حقوقدانان دیگر از جمله دکتر امامی ، قرارداد را اعم از عقد دانسته و معتقد هستند که چنانچه قانون ، نام معینی را برای عقود اختصاص داده و قواعد ، ضوابط ، مقررات و احکام آن را بیان کرده باشد ، به آن اصطلاحاً « عقد معین » یا عقد به معنی خاص می گویند و درصورتی که هیچگونه اسمی از عقدی خاص در قانون بیان نشده و تبعاً قواعد و مقررات آن نیز تشریح نشده باشد ، اصطلاحاً به آن عقد ، « نامعین » یا قرارداد به معنی عام گفته می شود . به هرحال ما در این رساله ، عقد و قرارداد را مترادف هم دانسته و در یک معنی به کار می بریم .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در مجموع در فصل کلیات این تحقیق ، به پیروی از عرف معمول در تدوین پایان نامه های تحصیلی در سه مبحث جداگانه و مستقل : ۱- تعاریف و مفاهیم اولیه ۲- تاریخچه و سابقه تاریخی موضوع ۳- مقایسه با تاسیسات حقوقی مشابه ، به بررسی عقد مغارسه وباغبانی خواهیم پرداخت .
مبحث اول - مفاهیم
گفته شد که تعریف عقد مغارسه و باغبانی به صورت مفصل و تخصصی و در دو گفتار مستقل ، از دیدگاه خاص عرف ، شرع ، حقوق و قانون بررسی ، تبیین و ارائه می گردد . بر همین مبنا ، سعی خواهد شد تا از نظریات فقها و حقوقدانان مطرح و صاحب نظر در این زمینه استفاده شود . همچنین در تعاریف ارائه شده نیز تقسیم بندی های خاصی صورت پذیرفته و تلاش شده تا نظریات فقها و حقوقدانان در این چهارچوبها استخراج و ارائه گردد .
گفتار نخست - تعریف عقد مغارسه
عقد مغارسه از جمله قراردادهایی است که در فقه ، حقوق و عرف تعابیر و تعاریف مختلفی از آن ارائه گردیده و البته این اختلاف نظرها دلایلی دارد که لازم است قبل از ورود به بحث اصلی به برخی از آنها اشاره شود :
اولین و مهمترین دلیل به وجود آمدن این اختلاف تعبیر ها و تعریف ها ، سکوت قانونگذار در خصوص بیان احکام و شرایط این عقد می باشد .
علاوه بر سکوت قانونگذار ، باید سکوت شارع مقدس را نیز در خصوص این قرارداد اضافه کرد . هرچند دین اسلام چه در آیات و چه در روایات متعدد مسلمانان را به ترویج درختکاری تشویق می نماید لیکن در عمل احکام خاص این قرارداد را بیان ننموده و همین موضوع سبب اختلاف نظر در خصوص صحت یا بطلان این قرارداد از سوی فقهای اسلام با توجه به نظریه فقهی توقیفی بودن عقود وقراردادها گردیده است .
از دلایل دیگر می توان به معمول و متعارف بودن این قرارداد در کشور نام برد که با درنظر گرفتن دو دلیل قبلی و نیز متفاوت بودن عرفهای محلی به دلیل تنوع در نوع زمین ، آب و هوا و سایر دلایل طبیعی دیگر سبب شیوع چهارچوب ، دیدگاه ها ، احکامی متنوع و در نتیجه عرف هایی خاص درخصوص این قرارداد گردیده است .
وضعیت اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی جامعه از عوامل دیگری است که باید از آن نام برد . در روزگاری مالکین و فئودال ها دارای اراضی زراعی و حتی غیر زراعی بسیار گسترده و وسیعی بودند . به نحوی که در مواردی مشاهده شده که اراضی یک مالک شامل یک روستا به همراه تمامی اراضی زراعی آن به انضمام تمام کوهها و تپه ها و رودخانه ها و چراگاههای مجاور گردیده و به قدری وسیع بوده که علی رغم تعیین حدود ومشخصات ملک ، کارشناسان ثبتی قادر به تعیین حدود و مساحت ملک نشده اند و به دلیل همین وسعت ، مالکین قادر به استفاده و بهره برداری از تمامی اراضی خود نبودند لذا بخش هایی از آن را تحت عنوان قرارداد هایی همچون مزارعه و مغارسه به غیر واگذار می کردند تا هم زمینهایشان آباد شده و معطل نماند و هم سودی از محصول نصیب آنها شود .
النهایه باتوجه به مبانی و دلایل فوق ، تعاریف متفاوت و مختلفی از عقد مغارسه در عرف و قانون و شرع ابراز شده است که در مباحث بعدی به تفکیک به آنها خواهیم پرداخت .
الف - تعریف لغوی وعرفی عقد مغارسه
کمتر کسی است که به عمرش درخت نکاشته باشد و یا لااقل در فکر کاشتن یک درخت نبوده باشد. درختکاری یک سنت و آیین پسندیده است که همه مردم به آن علاقه دارند و بصورت فطری و غریزی به آن احترام می گذارند . در اقوام و ملل گذشته بخصوص در کشور خودمان ایران (چه قبل از اسلام و چه بعد از آن ) ، کاشتن درخت و درخت کاری اهمیت زیادی داشته و علاوه بر اثرات اقتصادی آن ، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز دارای ارزش و اهمیت می باشد لذا لغت شناسان و عرف شناسان به شناختن آن همت گماشته و سعی در تعبیر و تفسیر آن نموده اند .
لغت مغارسه از مصدر غرس ( غَ رْ ) گرفته شده است ( جمع آن اَغْراس یا غِراس می باشد ) و غرس نیز در لغت نامه ها به معناى کاشتن ، درختکارى ، درخت نشاندن ، قلمه زدن ، قلمه کردن ،کاشتن درخت و نهال کاشتن آمده است . کلمه زرع نیز در لغت به معنی کاشتن ، رویانیدن وتخم پاشیدن آمده است . [۴] لیکن تفاوتی که این دو واژه با هم دارند را می توان بدین شرح خلاصه نمود :
اول – زارعت مخصوص کاشتن حبه ودانه است لیکن غرس شامل کاشت نهال می گردد.
دوم – زراعت شامل کاشت حبوبات و دانه هایی می گردد که عمر بهره برداری از آنها معمولاً کمتر از یک سال است لیکن غرس معمولاً در خصوص کاشت نهال هایی به کارمی رود که عمر بهره برداری از آنها بیش از یک سال می باشد لیکن باید دانست که سبزی کاری و صیفی کاری ها ، هرچند مطابق ضابطه بیان شده ، در عرف جزو زراعت محسوب نمی شوند لیکن آنچنان با موضوع زراعت آمیخته شده اند که آنها را باید تابع قواعد و مقررات مزارعه دانست .
سوم – شرط دیگر این است که نبات روئیده شده دارای ریشه ثابت در زمین نباشد وگرنه کاشت آن زرع نیست و غرس نامیده می شود ، هرچند هسته یا دانه آن کاشته شود .[۵]
با این همه ، تعریفی که از عقد مغارسه در لغت نامه ها و فرهنگ ها درج گردیده با مفهوم عرفی آن به هیچ عنوان مطابقت ندارد . برای نمونه در لغت نامه دهخدا عقد مغارسه بدین گونه تعریف شده است : « مغارسه قراردادی است به منظور کشت اشجار بی میوه (از قبیل سپیدار، بید، پده ، سرو، چنار) و یا نگهداری آنها که بین مالک زمین یا درختان با کارگر بسته می شود درمقابل حصه مشاع و اجرت دیگر(از قبیل اینکه شاخه های زائد و تراش متعلق به کارگر باشد ) . » [۶]
آنچه مسلم است این است که در عرف عامه مردم ، عقد مغارسه به منظور کشت درختان مثمر نیز منعقد می گردد وحتی این نوع قراردادها در عرف بیشتر از کاشت درختان غیر مثمر رواج دارد لذا به نظر می رسد که لغت شناسان در تعریف خود از این نوع از قراردادها بیشتر تمایل به تعریف های حقوقی و حتی فقهی داشته اند تا توجه به مفهوم عرفی آن .
تعریفی که در عرف برای عقد مغارسه بسیار مرسوم است این است که مغارسه دادن زمین به کسی ‌که در آن درخت بکارد و در مقابل مقدار معینی از تولید آن‌ را برداشت کند .[۷]
به بیانی کاملتر در عرف قرارداد درختکاری ، قراردادی است که به موجب آن ، یک نفر زمین ملکی خودرا در اختیار دیگری قرار می دهد و شرط می کند که در زمین مزبور درخت بکارد و حاصل را به نسبت معینی با وی قسمت نمایند . این نوع قراردادها گاهی راجع به درختان باردار است و گاهی راجع به درختان بی بار ، درقسم اول منظور از حاصل میوه درخت و برگ و گل و سایر محصولات درخت است که باید به نسبت مشخصی تقسیم شود و در قسم اخیر منظور طرفین اینست که عامل درختانی مثلاً از نوع تبریزی یا درختان صنعتی بکارد و پس از آنکه درختان مزبور بحد رشد رسیدند آنها را ببرند وبین خود تقسیم نمایند.[۸]
درتعریف لغوی و عرفی ارائه شده در خصوص عقد مغارسه عناصری وجود دارد که لازم است جهت فهم بهتر موضوع آنها را نیز شناسایی ، تفکیک و تعریف کنیم :
طرفین عقد مغارسه : در عقد مغارسه ، به کسی که زمین را در اختیار طرف دیگر قرار می دهد مغارس می گویند . لذا مغارس کسی است که زمین خود را برای مدت معین در اختیار شخص دیگری جهت غرس اشجار قرار می دهد . در مقابل ، به کسی که نسبت به غرس اشجار در زمین مورد مغارسه اقدام می نماید غارس یا عامل گفته می شود به بیان دیگر ، در عقد مغارسه عامل یا غارس به کسی اطلاق می شود که مالک ، قطعه زمینی را برای مدت معین در اختیار او می گذارد تا آن را بر اساس سهمیه ای معینی از محصول ، که باید بین طرفین تقسیم شود ، غرس کند .[۹]
موضوع قرارداد مغارسه : باتوجه به اینکه موضوع قرارداد مغارسه ، غرس درخت در زمین می باشد و نیز گفته شد که نوع درختان مشمول تعریف مغارسه (از لحاظ مثمر و غیر مثمر بودن آنها) در لغت و عرف با هم متفاوت است ، لذا به نظر می رسد که موضوع قرارداد مغارسه بر این مبنا ، غرس تمامی درختان اعم از مثمر و غیر مثمر باشد .
مدت قرارداد مغارسه : در تعریف لغوی ، عقد مغارسه باید برای مدت معینی منعقد گردد لیکن در عرف ، زمان خاصی را برای اینگونه عقود پیش بینی نکرده اند لذا با توجه به فهم عرف و عادات مرسومه ، به نظر می رسد که زمان انقضای قرارداد درختکاری ، عرفاً زمانی است که موضوع قرارداد مغارسه که همان درختان می باشد ، زائل گردد .
عوضین قرارداد مغارسه : در عقد مغارسه ، سرمایه یا آورده مغارس ، زمین است لذا مغارس باید الزاماً مالک زمین باشد . درخصوص اینکه اگر مغارس مالک منافع زمین باشد ، نتیجه عقد چه می شود در مباحث بعدی توضیح خواهیم داد لیکن اجمالاً باید بگوییم که به نظر ما اگر مغارس مالک منافع زمین باشد عقد مغارسه منعقد نخواهد شد مگر مغارس از مالک درخصوص غرس اشجار مطابق مواد ۵۰۳ و ۵۰۴ قانون مدنی اذن داشته باشد . همچنین زمین نیز اصطلاحاً باید برای غرس درخت مورد نظر در قرارداد قابلیت داشته باشد . ( چه ازلحاظ خاک و چه از لحاظ آب ) در مقابل غارس یا عامل باید درختان موضوع قرارداد را تهیه و در زمین غرس نماید لذا در اینجا سرمایه و آورده غارس یا عامل عبارت است از ۱- نهال ۲- غرس آن ۳- حراست و آبیاری آن ۴- برداشت محصول و فروش آن . اما درخصوص اینکه منافع باید به چه نحو میان مغارس وغارس تقسیم شود ، قرارداد فی مابین و در صورت عدم توافق قبلی ، عرف محل تصمیم گیری خواهد نمود .
با توجه به اینکه معمولاً هدف از انعقاد قراردادهای غارسی ، به وجود آوردن باغ اعم از مثمر و غیر مثمر در زمین غرس شده می باشد لذا شایسته است به مفهوم باغ در عرف و قوانین موجود اشاره ای داشته باشیم:
باغ : محل کشت درختان اعم از مثمر یا غیر آن یا صیفی جات و سبزیجات دست کاشت است.
باغ جنگلی : در مناطق جنگلی باغ به محلی اطلاق می شود که دارای شرایط زیر باشد :
الف – حدود آن به نحوی از انحاء مشخص و معین شده باشد.
ب – حجم درختان جنگلی خودروی آن از پنجاه متر مکعب در هکتار تجاوز نکند.
ج – حداقل در هر هکتار آن یکصد عدد درخت بارده یا مجموعاً دویست عدد درخت بارده و جوان دست کاشت میوه ای و یا یک هزار بوته چای وجود داشته باشد.
د- حداقل نه دهم سطح آن از کنده و ریشه درختان جنگلی پاک شده باشد.
باغ غارسی : باغی که از طریق مغارسه فراهم شده باشد . (مواد ۲۷ و ۲۸ آئین نامه مصوب ۳/۵/۱۳۴۳قانون اصلاحات ارضی) [۱۰]
باغ غیر مثمر: محلی دارای اشجار غیر مثمر با محدوده مشخص که تعداد درختان مغروسه در آن از هزار اصله در هکتار کمتر نباشد.
باغ میوه : زمینی است که در آن درختان میوه یا مو به وسیله اشخاص غرس و تعداد درخت میوه یا مو در هر هکتارآن از یکصد اصله کمتر نباشد و در مورد درختان خرما وزیتون تعداد درخت در هر هکتار از پنجاه اصله کمتر نباشد. اراضی تحت کشت چای ، باغ محسوب می گردد . [۱۱]
ب - تعریف فقهی عقد مغارسه
همانگونه که در مقدمه اشاره گردید ، در میان فقهای شیعه ، همواره این اختلاف نظر وجود داشته است که آیا براى مشروعیت یک قرارداد باید در شرع نص خاصى در مورد آن وجود داشته باشد یا خیر ؟ بدین معنا که مشروعیت و اعتبار یک قرارداد باید از ناحیه شارع تاسیس و یا امضاء شده و به اصطلاح این عقود تعیین شده باشند یا آن که علاوه بر عقود معینی که نام آنها در فقه اسلام آمده است ، سایر عقودی که در عرف و عادت جامعه کاربرد داشته و مورد عمل عقلاء می باشد نیز ، مشروعیت و اعتبار دارد؟ فقهای شیعه را در برخورد با این سوالات می توان به دو گروه تقسیم کرد :
الف - فقهای متقدم که عمدتاً قائل به تعیینی و توقیفى بودن عقود و معاملات بوده و مشروعیت قراردادها را تنها در قالب عقود معین و وجود نص پذیرفته اند .
ب – گروه دیگر فقهاى معاصری هستند که معتقدند ، عقود ، توقیفى و معین نیستند چون شارع مقدس درمعاملات ، طریقه خاصى را اختراع نکرده ونقش شارع در مورد معاملات ، نقش امضایى است یعنى معاملات رایج بین مردم را امضا کرده است . به بیان دیگر شرع مقدس در زمینه معاملات ، حقیقت جدیدى را نیاورده جز امضاى آنچه نزد عرف و عقلاً متداول است . در نتیجه ، فقهای متقدم با این دیدگاه عقد مغارسه را باطل می دانستند و لیکن فقهای متأخر با استدلال یاد شده آن را صحیح و درست می دانند .
درخصوص این اختلاف نظر و ارتباط آن با عقد مغارسه و باغبانی در مبحث مربوطه به صورت مفصل تر بحث خواهیم نمود لیکن با این مقدمه ، قصد داشتیم تا به این نتیجه گیری برسیم که بر اساس هریک از دیدگاه های فوق الذکر ، تعاریف فقها از عقد مغارسه را نیز به طور کلی می توان به چهار دسته تقسیم نمود :
الف – دیدگاه مستقل بودن عقد مغارسه از سایر عقود :
باتوجه به نحوه دیدگاه فقها مبنی بر اینکه عقد مغارسه عقدی خاص بوده و از سایر عقود استقلال دارد و یا اینکه باتوجه به تشابه احکام آن با برخی از عقود وقراردادهای دیگر از جمله مزارعه و مساقات ، قرارداد جدیدی نبوده فلذا در احکام و شرایط ، تابع اینگونه عقود می باشد ، دو دسته تعریف در این زمینه مشاهده می شود :
اول - عده ای از فقها احکام عقد مغارسه را با عقود مزارعه و مساقات مشابه دانسته و تا جایی پیش می روند که این عقد را هم جزئی از این دسته عقود دانسته و بر مبنای احکام این دو گروه از قراردادها آن را تفسیر و تعریف می کنند . این دسته از فقها عمدتاً مبحث مغارسه را در ذیل مبحث قراردادهای مزارعه و مساقات آورده و باب مستقلی در این خصوص قائل نیستند. لذا این فقها در تعریف خود از عقد مغارسه از تعریف ذیل پیروی می کنند :
« مغارسه کاشتن درخت است و خدمت کردن بر زراعات حتّى شبدر و یونجه که اصول آنها ثبوت ندارد . » [۱۲]
شهید ثانى درتعریف عقد مغارسه در این خصوص مى‌نویسد: « المغارسه معامله خاصّه على الارض لیغرسها العامل على أن یکون الغرس بینهما …. »[۱۳]
دوم - در مقابل برخی فقها معتقد به استقلال عقد مغارسه از سایر عقود و قراردادها بالاخص عقود مزارعه و مساقات بوده و بر این مبنا آن را بدینگونه تعبیر و تعریف می کنند :
« اگر زمینى را به دیگرى واگذار کند که در آن درخت بکارد و آنچه عمل مى آید مال هر دو باشد ، این معامله را مغارسه گویند . » [۱۴]
ب – دیدگاه متفاوت و مختلف فقها در تعیین حصه هریک از مغارس و عامل :
دراین خصوص میان فقها اختلاف نظر بسیاری وجود دارد و هرکدام از فقها در تعریف خود از این قراردادها ، از عناصری خاص ( یا مجموع این عناصر ) جهت تعیین حصه هریک از مغارس و عامل استفاده کرده اند :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 12:16:00 ب.ظ ]




طالعی، عبدالحسین ، «گزارشی از مصاحبه با آیت الله سید محمدباقر موحّد ابطحی»، شماره سفینه تابستان ۱۳۸۴ - شماره ۷ .
پایان نامه
بختی نژاد،اعظم، «دعا از دید گاه امام علی علیه السلام»، سال ۱۳۸۲ .
حسینی، سید احمد،« خاستگاه قرآنی دعاهای نهج البلاغه»، دانشکده علوم حدیث.
فردحسینی، ملیحه، «بررسی صدور و تحلیل مضامین ادعیه ماه شعبان براساس “مصباح المتهجد” شیخ طوسی».
علمدار نیاکی، زینب،«رابطه نیایش های نهج البلاغه با حوادث سیاسی ، اجتماعی و اوضاع فرهنگی دوران خلافت حضرت علی علیه السلام» سال ۱۳۸۷.
محبی، عباس، عرفان در دعاهای مولی الموحدین امیر المومنین حضرت امام علی علیه السلام ،سال ۱۳۸۴ .
میرصادقی، سید عباس، « دعا در نهج البلاغه »، پیام نور تهران، سال ۱۳۸۵.
مهروش، فرهنگ،«گونه شناسی تالیفات دعایی عالمان مسلمان تا زمان ابن طاووس »، دانشگاه واحد آزاد اسلامی واحد تحقیقات.
تارنمای اینترنتی
http://aghatehrani.ir/Myapp/index?id=25&page=2
http://hadinet.ir/view/post:5565036
http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=MTc0NQ%3d%3d-4EQ4q8Ri1H0%3d
جامعه القرآن و الحدیث
رساله لنیل درجه الماجستیر
فرع علوم الحدیث
تخصص نهج البلاغه
عنوان الرساله
دراسه فی انواع الدعا فی کلام امیرالمومنین ( علیه السلام )
الأستاذ المشرف
الدکتور محمد بارجه باف دولتی
ال‍طالب
قربانعلی طالبی
موعد المناقشه
محرم الحرام ۱۴۳۴
المخلص
الدعاء فی الثقافه الشیعیه، والمکان هو الادعیه الاماثوره الخاصه والثمینه القدیمه التی الروح القدس معصوم (علیه السلام) وقد وجدت فی کلماتها. الوضع الخاص لعلی (علیه السلام) بین الأئمه (ع) وقدوه حتى للالأئمه (علیه السلام) مجموعه متنوعه من الفعالیات والأحداث الحقیقیه فی حیاه صلاه انه یمکن أن تکون نموذجا عملیا لأتباعه هو. یمکن فحص التدابیر اثنین من إخراج وصلوات النص وتصنیفها. من خلال دراسه صلاته نحن نصلی من اجل ان هناک نوعان: خبر “النبی الرسول (صلى الله علیه و) قد استشهد مرارا وقیل الدعاء ومجموعه متنوعه من الأشکال، من جبرائیل (علیه السلام)، والنبی خضر (صلی الله علیه وسلم) والأنبیاء حتى الماضیه مثل موسى (صلی الله علیه وسلم) عن القصه. تکوین النبی، والنبی هو الکثیر من الادعیه. ولکن استخدام السور، الآیات والحروف مستقل، النعمه الإلهیه من الأنبیاء السابقه، یناسب کل اقترح اسم التطبیق الخاص بک، ویعتبر الاستئناف. مکانآ خاص للقرآن الکریم فی الادعیه علئیه و استشهاداته فی آلاداب الدعاء و شروطه و توسلاته بمکان آیات و سوّر حتی اقدم بالانشاء الدعا من آیات ما فیها ترکیب دعائیه آیات القرآن الکریم بعض الاستشهادات والتلمیحات وآمنه وتکییفها وشهادات جمیله من الآیات أذهل أحیانا القارئ. کل واحده منها یتطلب دراسه متأنیه ومواضیع أکثر تخصصا التی یمکن مناقشتها فی شکل مستقل أو أطروحه.
الکلمات البحث:
علی (علیه السلام)، الدعاء، انواع، الادعیه الاماثوره
Abstract
Culture of Shia prayer, has a special place, and supplications Mathur precious heritage that holy souls an innocent in Al - Salam Canal. The words.
special place Ameerul Momeenin Ali (RA ) among imams and Al - Salam role model for imams even - Salam diversity and events in your life events in the movable of them outbreak has practical model for their followers .
With two measures outside and inside the text of the Prophet, and can be classified.
Brown’s benchmark text observer styleText after their issuance of prayer and to pray, pray and audience and … and pray in understanding the original text.
with a review of the Prophet , we see that there are two types of prayer , the news of the Prophet of God , Rasul Hezbollah ’s ( against ) prayer repeatedly , citing their shapes , and a variety of Gabriel (RA ), the Prophet ( PBUH ), and even Khidr Last wilderness like Moses ( RA), citing narrative . Of the Prophet and a large part of the Prophet.
The standard text styleText observer prayer and classification and analysis focuses on the text pray like the da ‘ i, all kinds of resort, the Holy Koran verses and used.
in the service of the Prophet , resorting to only an innocent - Salam , but not resort to the suras, texts , letters , Altaf Elahi compared to last wilderness , and wilderness of divine , resorting to Asma al - Abbadi and that each name commensurate with their request , as well as the resort .
special place in the Holy Koran Alawite Prophet in the field of prayer and needed a prayer, resorting to the verses and the suras, out of a total of some verses that even vocabulary is not a prayer to essay pray for various purposes is that a large part of the Prophet observer some verses of the Holy Koran and the Prophet to verses, guarantees, adoption anddocumentations is very pretty, to the reader verses sometimes face with surprise.
That each of titles requires scrutiny and that they are in the form of an independent or the end of the letter .All rights reserved
Keywords:
Ali (PBUH), Prayer, Typology, Traditional Prayers
پ
Quran and Hadīth University
Presented for A Thesis
Hadith science Master Degree in
Nahj Albalagheh
Title
Typology of Prayer in Scripture Imam Ali
Supervisor
Dr. Muhammad Parchebaf Doulati
By
QurbanAli Talebi
Month and year
November 2014
نورى، حسین بن محمد تقى‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏،قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏،۱۴۰۸ ق‏، ج‏۱۰، ص ۲۲۳؛ حضرت آیه الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی (۱۳۱۸ _ ۱۳۸۷ق): زیارت جامعۀ کبیره خوب است؛ ولی برای امیرالمؤمنین علیه السلام کم است. پرسیدم ( آیت الله مرتضی تهرانی)کدام زیارت برای ایشان خوب است، فرمود: «اَلسَّلامُ عَلی أبِی الأئمَّهِ، و خلیل النبوّه، و المَخصُوصِ بِالأُخوَّهِ… ».محمدی ری شهری، محمد، خاطره‌های آموزنده، قم، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۹۲ ، چاپ دوم ‏ص ۳۴۵ ↑
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
خمینی، روح الله، وصیتنامه سیاسى- الهى امام خمینى( س) ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى( س)، ۱۳۸۸، چاپ بیست و نهم‏، ص ۳۹۷ : « ادعیه ائمه هدى دعاهاى آنها، همان مسائلى را که کتاب خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت مى‏کند و همه مطالب را دارد منتها بسیارى‏اش در رمز است که ما نمى‏توانیم بفهمیم و ادعیه ائمه- علیهم السلام- یک وضع دیگرى دارد، کسى که بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چى است، باید رجوع کند به آثار آنها، آثار آنها ادعیه آنهاست، مهمش ادعیه آنهاست و خطابه‏هایى که مى‏خواندند …».
حسن زاده آملی،حسن، هزار و یک نکته، تهران، رجاء، ‏۱۳۶۵ ،چاپ پنجم،‏ نکته ۳۳۲، ص۱۷۲«هر یک از ادعیه مأثوره مقاله علمیه پیغمبرى یا امامى علیهم الصلوه و السلام است».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:16:00 ب.ظ ]




در ۱۱ شعبان ۱۳۳۶ ق یک ستون نظامی تحت فرماندهی کلنل اورتون از شیراز حرکت کرده و به سرعت به سمت خان زنیان پیشروی کرد. هدف ظاهری این ستون کمک به پاسگاه خان زنیان بودکه تحت محاصره قشقایی‌ها قرار داشت، اما در حقیقت انگلیسی‌ها سعی داشتند با بهره گرفتن از نیروی اندک خود طی یک عملیات سریع ضربانی بر قلب اردوی قشقایی وارد آورند. امید آنها این بود که قشقایی‌ها غافلگیر شوند و انگلیسی‌ها، پیروزی آسانی را همانگونه که در شمال شرق شیراز به دست آورده بودند، کسب کنند. جنگ در جنوب ده شیخ، روستایی در مسیر شیراز – کازرون بین چنار راهدار و خان زنیان ، آغاز شد. اردوی صولت در کناره شرقی رود قر، آقاج و نزدیک دارنگان واقع شده بود. نیروهای انگلییس در پیشروی از ده شیخ به سمت خان زنیان در ۱۳ شعبان ساعت ۷ بامداد با گروهی از قشقایی‌ها بر فراز تپه سنگری درگیر شدند.[۲۶۵]
منابع انگلیسی می‌نویسد که هدف قشقایی‌ها ازاین درگیری این بود که پس از درگیری، در امداد جاده ده شیخ خان زنیان عقب نشینی کرده و نیروهای انگلیسی را به دنبال خود به طرف غرب بکشند و نیروهای اصلی قشقایی از سمت جنوب یعنی خان خویس (خان خبیص) و آق چشمه به سمت شمال پیشروی و جاده را از شرق نیروهای انگلیسی قطع کنند و انگلیسی‌ها کاملاً به محاصره بیفتند.[۲۶۶]
ولی برخلاف حدس و گمان انگلیسی‌ها، هدف نیروهای قشقایی آن بود که راه انگلیسی‌ها را سد کنند. بنابراین سردار عشایر به اردوی خان خبیص که افراد طوایف کشکولی و دره شوری در آنجا مستقر بودند پیغام فرستاد که به هر طریق ممکن جلوی حرکت انگلیسی‌ها را بگیرند. علاوه بر این صولت الدوله صد نفر قراول به سرکردگی اسماعیل خان کلانتر نمدی به بالای آق چشمه فرستاد که با نیروهای انگلیسی درگیر شدند.[۲۶۷]
پایان نامه - مقاله - پروژه
پس از شروع درگیری، نیروهای انگلیسی با هدف تصرف ارتفاعات حرکت کردند و در نتیجه کوه پهن را متصرف شدند و اردوی صولت الدوله که غافلگیر شده بود با توپ و مسلسل گلوله باران شد. غافلگیری اردوی سردار عشایر ضربه مهلکی به قشقایی‌ها وارد آورد. هدف انگلیس‌ها انهدام اردوگاه مرکزی قشقایی بود. تنها پس از تصرف کوه و سرازیر شدن انگلیسی‌ها به دامنه جنوبی ارتفاعات، قشقایی ها به هدف انگلیسی‌ها پی بردند و در این مرحله بود که گروه‌هایی از شجاع‌ترین افراد قشقایی دست به حمله زدند تا جلو پیشروی قشون انگلیس را بگیرند. این گروه ها نیروهای انگلیسی را از جناح‌های مختلف مورد حمله قرار دادند. حملاتی که هر چند تلفات سنگینی برای قشقایی ها در پی داشت اما پیشروی انگلیسی‌ها را متوقف کرد.[۲۶۸]
جیمز مابرلی در توصیف سواران قشقایی می‌نویسد: «اسب های توانمند و چالاکشان از هر نشیب و فرازی می‌گذشتند و عشایر که تا بن و دندان مسلح بودد،دراین نبرد شجاعانه جنگیدند و برای حمله به طرف مقابل یا محاصره آن‌ها، از هیچ فرصت فروگذار نکردند.[۲۶۹] قشقایی ها توانستند در یکی از این حملات، ماژور بروس، فرمانده عملیات کوه پهن را از میان بردارند ولی در ضمن برخی از شجاع‌ترین افراد نیز را نیز از دست دادند. از جمله آقا خان بیگ دره شوری به همراه برادرش و شمشیر صفی خانلو و مشهدی غریب که خدای کله لو و حمزه بیگ طیبلو.
اینان از سرداران بنام قشقایی و ستون فقرات نیروی جنگی طوایف خود بودند. تعداد مجروحین به حدی بود ک بسیاری از خوانین و کلانتران بزرگ نیز مجروح شده بودند.[۲۷۰] جنگ به مدت ۱۳ ساعت یعنی تا ۷ شب به طول انجامید و قشون انگلیس توانست قسمتی از منطقه سیاخ را اشغال کند. اردوی سردار عشایر به ارتفاع سیاخ پناه بردند. علت پیشروی مجدد انگلیسی‌ها، کم شدن آب در اردوی سردار عشایر بود که آنان مجبور به عقب نشینی شدند و کلیه سنگرهایی را که تا آن ساعت از دشمن گرفته بودند را تخلیه کردند. با این وجود سردار عشایر خود فرماندهی مقاومت را بر عهده گرفت و یا عده کمی در یکی از سنگرها متحصن شد و به جنگ ادامه داد. قریب ۳ ساعت توپخانه دشمن سنگر سردار عشایر را گلوله باران کردند. اما سردار کلیه حملات آنها را دفع کرد و چون قشقائیان، پافشاری پیشوای خود را دیدند، آنها نیز مجدداً حملات سختی کردند تا مواضع از دست رفته را مجدداً باز پس گرفتند و انگلیسی‌ها وادار به عقب نشینی شدند و پاسگاه خان زنیان با اسلحه و مهمات فراوان به دست قشقایی ها محاصره و خلع سلاح شدند و عده‌ای از نیروهای آن اسیر و تعدادی از افسران انگلیسی کشته شدند.
نتیجه ۱۳ ساعت جنگ به شرح ذیل: عده شهدای قشقایی ۹۲ نفر، مجروحین ۱۳۶ نفر و ۴۰۰ رأس اسب کشته و مجروح شدند، خود سردار عشایر، سهراب خان همشیره زاده‌اش، حسین خان دره شوری، ابوالفتح خان کشکوی، مسیح خان فارسیمدان، عبدالحسین خان بهارلو و یک عده از نوکرهای شخصی سردار عشایر جز مجروحین بودند. اما عده مقتولین انگلستان ۸۰۰ نفر و ۱۳۰۰ نفر مجروح و درگیر ودار جنگ، انگلیسی‌‌ها شب هنگامه طی شکستی سخت ۲۰۰ قبضه تفنگ و ۲ عراده توپ خود را آتش زده و فرار کردند.[۲۷۱] اما ۱۵ روز بعد از اطراف و اکناف فارس، نیروهای تازه نفس مجاهدین ایلات و عشایر به میدان جنگ روی آوردند و عده مجاهیدن به ۶۰۰۰ نفر رسید. همین که سردار عشایر عده حاضر را برای جنگ و محاصره شیراز کافی دید، نامه‌ای به ناصر دیوان نوشت که باید شیراز را محاصره کنیم و از ناصر دیوان خواست که با تفنگچیان خود به مسجد بردی (۲ فرسنگی شمال غربی شیراز) بروند و به کشکولی‌ها و دره شوری‌ها هم دستور داد که چنار راهدار را تصرف کنند و به کازرونی ها کمک کنند و به تدریج به شیراز نزدیک شوند. ناصر دیوان فراشباشی، محمد خان و جعفرخان را با عده‌ای به مسجد بردی روانه کرد و کشکولیان و دره شوری‌ها به چنار راهدار وارد و پس از شکست دادن قشون هندی، خود را به کشن رسانیدند و باغهای اطراف آنجا را تصرف کردند. سردار عشایر خود با سه هزار سوار تازه نفس به کمک مجاهدین می‌شتابد و باغ عفیف‌آباد و باغ محمدیه به دست مجاهدین می‌افتد. در ۲۹ شعبان آب شهر توسط قشقایی‌ها قطع و محاصره تکمیل می‌شود و دشمن با دادن تلفات بسیار، شکست فاحش خورده به داخل شهر پناه می‌‌برند و پاسگاه‌ها یکی پس از دیگری سقوط کرده و قدرت تهاجمی دشمن کاملاً سلب می‌شود. اما انگلیسی‌ها برای نجات خود و ضربه زدن به قشقایی‌ها که در احمد آباد و کشن بودند حمله نهایی خود را آغاز می‌کنند و پس از اشغال مواضعی، عقب نشینی می‌کنند که در هنگام عقب نشینی، قشقایی‌ها موفق می‌شوند ضربات مهلکی بر آنها وارد سازند که انگلیسی‌ها مجدداً به داخل شهر پناه می‌برند.[۲۷۲]
در سوی دیگر اردوی قشقایی خود را برای حمله نهایی آماده می‌کرد. صولت الدوله قصد داشت با قطع راه‌های کمک رسانی به شهر از طریق محاصره شهر، همزمان با بروز یک شورش داخلی در شهر با حمله‌آی سراسری آخرین ضربه را بر انگلیسی‌ها وارد و آنها را از کشور خارج کند. وخامت اوضاع، انگلیسی‌ها و فرمانفرما را به فکر چاره‌جویی انداخت.[۲۷۳] و تقاضای مذاکره صلح نمودند و منتصر الملک (داماد حبیب الله خان قوام الملک) را برای مذاکره صلح نزد سردار عشایر فرستادند.[۲۷۴]
فرمانفرما از سوی دیگر تلگرافهایی به تهران مخابره و درخواست کمک و رهنمود از حکومت مرکزی نمود. وی انتظار داشت دولت صریحاً با صولت الدوله مخالفت کند ولی در مقابل حکومت مرکزی جواب مبهمی به او داد و چون جوابیه مورد نظر از حکومت مرکزی نرسید، فرمانفرما کوشید از طرق دیگر دولت را به صدور حکمی مبنی بر جلوگیری از حمله صولت الدوله به شهر وادار سازد.[۲۷۵] صولت الدوله نیز با آنکه می‌دانست در تهران دولتی وجود ندارد، اگر قدرتی در پایتخت بود، انگلیس بهانه نداشت که جنوب ایران را تصرف کند، طی مخابره تلگرافهایی به شاه و رئیس الوزراء، کسب تکلیف می‌کند و از رئیس الوزرا می‌خواهد که یا از سفارت تقاضا فرمایند یا آنکه اجازه به خود ملت داده شود که قهراً آنها را خارج و مملکت را نجات دهند. متن نامه صولت الدوله به شاه (احمدشاه) چنین است: «خاک پای مهر اعتلای اقدس همایونی ارواحنا فداه، چندی قبل تجاوزات قشون غیر رسمی جنوب و تظلمات اهالی ستمدیده فارس را به عرض خاک پای مبارک رسانیده و استدعای عاجزانه ملت را در توجهات کامله به حال عموم نموده تاکنون تکلیفی از ساحت مقدس به جهت خانه زاد و ملت فارس مقرر نشده تعدیات و تجاوزات این قشون غیر رسمی طوری مردم را به هیجان آورده که امکان هیچ قسم جلوگیری نیست، فعلاً هم تمام عده آنها در منازل شهر آنها که سنگربندی نموده و نشسته‌اند، محصور هستند و چون خود را محصور دیده بنای فشار و اذیت اهالی شهر گذاشته‌اند، مستدی چنان است که رجعت این قشون متعدی بیگانه را که طاقت ملت را به طاق رسانیده‌اند از سفارت تقاضا فرمایند یا آنکه اجازه به خود ملت مرحمت شود که قهراً آنها را به خارج، خود و مملکت را نجات دهند. منتظر امر اقدس ملوکانه است.»[۲۷۶] ۱۶ رمضان خانه زاد اسماعیل قشقایی
جواب تلگراف از طرف احمد شاه داده نشد و صولت الدوله در صدد مخابره تلگراف به نجفقلی خان بختیاری صمصام السلطنه بود که نمایندگان فرمانفرما یعنی منتصر الملک و ضرغام الشریعه به ملاقات او آمدند و می‌خواستند به لطایف الحیل او را از ادامه جنگ بازدارند و با انگلیسی‌ها آشتی دهند، صولت الدوله آنها رادر چادر خود پذیرفت و منتصرالملک گفت: «از اطرف حضرت والا فرمانفرما آمده‌ام تا با شما در خصوص اصلاح و ترک مخاصمه با انگلیسی‌ها مذاکره کنم آیا حاضر هستید یا خیر؟
صولت الدوله پاسخ می‌دهد: «اولاٌ من بنا به امر دولت متبوعه خود برای جنگ با اجنبیان متعدی آمده‌ام، علت هم این بوده که آنها قدم به سرزمین ایران گذاشته و فارس را تحت نفوذ رسمی خود آورده‌اند قشون تشکیل داده‌اند و به وطن من تجاوز و هموطنانم را توهین کرده‌اند، ثانیاً از امر دولت گذشته من مسلمان و دارای مذهب شیعه و تابع اوامر و نواهی مجتهدین عصر هستم و مجتهدین عموماً حجت الاسلام آقای سید عبدالحسین لاری خصوصاً امر به جهاد با انگلیسیان داده‌اند و ناچارم امر آنها را اطاعت کنم. معذلک باید دید پیشنها صلح شما از چه قرا راست؟
منتصر الملک چون این کلمات را شنید تلگرافی را که از طرف رئیس الوزراء صمصام بختیاری به سردار عشایر مخابره شده بود، به صولت الدوله داد که چنین بود: «حتی المقدور از اغتشاشات جلوگیری کنید و بهانه به دست اجانب ندهید.»
پس از قرائت تلگراف، منتصرالملک به سردار عشایر می‌گوید:«انگلیسی‌ها عجالتاً مبلغ یکصد هزار تومان به شما می‌پردازند و امنیت راه را از حدود اصفهان تا بوشهر به عهده شما می‌گذارند به علاوه دو هزار قبضه تفنگ و چهارده عراده توپ بزرگ هم برای انتظامات به شما می‌دهند اگر این پیشنهاد را قبول دارید بفرمائید تا به حضرت اقدس خبر دهیم.»
صولت الدوله جواب می‌دهد: «از قول من به حضرت والا عرض کنید من حاضر هستم که از ریاست ایل قشقایی که هم به منزله فرزندان من هستند صرفنظر کنم به علاوه مبلغ دویست هزار تومان هم نقداً تقدیم کنم مشروط بر اینکه انگلیسی‌ها به کلی از ایران خارج شوند و یگانه درخواست من همین است و اگر بزودی پلیس جنوب را منحل نکنند و از فارس خارج نشوند مجبورم با آنها بجنگم و تا جان در بدن دارم دست از ستیز نکشم- اما چه خوب بود مطالبی را که زبانی گفتند حضرت والا مرقوم می‌داشتند که لااقل در دست من سندی باشد.»
منتصر الملک بدون اینکه نتیجه‌ای عایدش شود به شیراز برگشت و صولت الدوله تلگرافی بدین مضمون به رئیس الوزراء مخابره کرد: «مقام منیع حضرت اشرف اعظم ریاست وزراء دامت شوکته. تلگراف مبارک زیارت، جناب مستطاب اجل آقای قوام الملک هم تلگراف مبارک را توسط جناب مستطاب آقای منتصرالملک ارسال داشته‌اند- آنکه امر شده است حتی الامکان جلوگیری از شورش عمومی نماید وقایع را سابقاً عرض نموده اگر چه مأیوسم که رسیده باشد و رسیدن این عریضه را امیدی نیست ولی باز ناچار به عرض است،در نهایت که این قشون در فارس فعال مایشاء و آنچه توانسته‌اند به هر جای فارس صدمه ناموسی، جانی و مالی رسانیده‌اند و چیزی که جلوگیری چاکران و عموم ملت بوده همان بی‌اطلاعی از مشی دولت متبوعه خود تا موقعی که از طرف دولت علیه اخطار شد که این قشون رسمیت ندارد، بر شدت تعدیشان افزود، یک تیره از ایل دره شوری وارد حوالی خان زنیان شده چند نفر می‌روند برای معامله آنها را در کاروانسرا توقیف، خبر می‌دهند اردو از شهر با توپخانه می‌رسد – بغتتاً اصراف آن احشام را گرفته و لازمه بی‌قانونی و وحشی‌گری و غارت را می‌نمایند. فدوی هم از طرف ایالت جلیله حکم شد بدون تأمل از فیروزآباد حرکت کرده به ۵ فرسنگی شهر رسیدم با ایالت جلیله در مذاکره بودیم که بی‌خبر پیش از صبح با تمام اردو توپخانه کشیدند برای منزل فدوی که شرح آن البته به عرض اولیای امور رسیده است. این دو فقره اقدام از طرف حضرات شده است از این طرف تاکنون مبادرتی نشده است این قشون و این هیجان منحصر به قشقایی نیست، تمام ملت فارس به هیجان و حرکت آمده جان به لب و کارد به استخوان رسیده برای اطاعت امر دولت و حفظ وطن و ناموس حاضر شده‌آند. جلوگیری از قوه فدوی و امثال فدوی غیر میسور نقداً به چیزی که توانسته موفق شده‌ام اگر از آن طرف حرکتی نشود اقدامی ننماید تا شرح حال عموم را به هیئت دولت عرض نماید که از خاکپای ملوکانه تکلیف قطعی این ملت شاه پرست را معین و حکم فرمایند عرض و استدعال عموم اولاً این است که در صورتی که دولت متبوعه ما بی‌طرف است باید از دولتی که دعوی دوستی قدیمه می‌نمایدملاحظات حفظ بی‌طرفی کاملاً منظور شود از آن طرف همه ایالت جلیله و چاکران دولت به امر دولت در آسایش قونسولخانه و بانک بکوشند و اگر غیر از این باشد چگونه امکان اطمینان برای فردی از افراد خواهد بود که در مقابل این قشون مطمئناً هر کس متفرق و به شغل رعیتی خود باشند به علاوه از ورود این قشون گرفتار بلاهای مسریه و قحطی فوق الطاقه و هتک ناموس و جان ومال شده‌ایم چنانچه مصلحت دولت در اخراج آنها نباشد رعیت را حق چون و چرایی نیست صلاح مملکت خویش خسروان دانند. ولی عموم را اطمینانی که در این مملکت یک روز توقف نمایند نیست خصوص این چاکر دولت نقطه‌ای را معین فرمایند که فوراً حرکت نماید تا معلوم شود درجه اطاعت تا چه پایه خواهد بود – استدعا می کند جواب قطعی با نشانی هر قدر زودتر مرحمت شود که با این اجتماع و ازدحام فوق تصور می‌ترسد رشته از کف بیرون رود.»[۲۷۷]
۲۲ شعبان ، فدوی اسماعیل قشقایی
همزمان با محاصره شهر توسط قشقایی‌ها، فعالیت در داخل شهر به نفع صولت‌الدوله بوده، شکست متوالی پلیس جنوب و محصور شدن آنها در داخل شهر، تظاهرات ضد انگلیسی توسط روحانیون و دموکراتها را در پی داشت که مدت ۳ روز تظاهرات ضد انگلیسی در شهر ادامه داشت و ازاهالی شیراز خواسته شد که به طرفدارای از صولت الدوله قیام کنند. سند مشروعیت قیام صولت الدوله نیز، فتوای سید عبدالحسین لاری بود. دراین تظاهرات اعلامیه‌های صولت الدوله به در و دیوار چسبانده می‌شد. متن یکی از این اعلامیه‌ها چنین بود: «پلیس جنوب که منسوب به انگلیسی‌ها ست نسبت به هموطنان شما هتک حرمت علنی کرده‌اند. من که خود را خادم این آب و خاک می‌دانم مصمم شده‌ام که قشون اجنبی را از خاک وطن اخراج کنم.»[۲۷۸]
مردم فرمانفرما را تحت فشار قرار داده بودند تا به صولت الدوله بپیوندد اما او می‌گفت دولت در این رابطه حکمی صادر نکرده است ولی در عمل از انگلیسی‌ها و پلیس جنوب حمایت می‌کرد و عمل او هم دور از انتظار نبود. او از جانب انگلیسی‌ها و برای حمایت از پلیس جنوب و سلطه انگلستان بر جنوب ایران حاکم شده بود. فرمانفرما قدرت صولت الدوله را تا جایی که قدرت سرپرستی سایکس را تهدید و تعدیل کند قبول داشت، اما هیچ گاه موافق نبود تا صولت الدوله بر انگلیسی‌ها غلبه کند و به چهره‌ای ضد استعماری و ملی تبدیل شود چون در این صورت فرمانفرما با رقیبی جدی در فارس مواجه می‌شد و می‌بایست قدرت را به او واگذار کند در تمام مدتی که نیروهای قشقایی، شیراز رادر محاصره خودداشتند و با انگلیسی‌ها در گیر بودند، فرمانفرما دیپلماسی مرموزانه‌ و پیچیده‌ای در پیش گرفته بود و یکی از ترفندها و اقدامات وی علیه صولت الدوله در هنگام محاصره شیراز این بود که به پیشنهاد او در طول شب ۱۸ ژوئن / ۵ رمضان واحدهایی از نیروهای انگلیسی و پلیس جنوب نقاط حساس شهر نظیر شاهچراغ، مسجد نو، مدرسه خان و دروازه کازرون و سنگرهای آن را تحت تصرف خود درآوردند، عده‌ای از سران اصلی دموکراتها دستگیر و برخی از روحانیون نیز تهدید و از خروج از خانه و رفتن به مسجد منع شدند.[۲۷۹] در سوی دیگر انگلیسی‌ها برای بی‌خبری کامل مردم سانسور شدیدی را اعمال کرده و تمامی روزنامه‌های دموکرات و ملی بسته شده و تنها روزنامه شهر منحصر به روزنامه فارس ارگان رسمی پلیس جنوب شد.[۲۸۰] با توجه به چنین شرایطی که انگلیسی‌ها در تنگنا قرا رگرفته بودند، کابینه صمصام السلطنه که مواضع آشکار ضد انگلیسی داشت سقوط کرد و با تلاش انگلیسی‌ها، حسن وثوق الدوله به قدرت رسید.[۲۸۱] در این هنگام زمینه مساعدی برای فرمانفرما والی فارس و قوامک الملک فراهم شد تا آنچه در سر داشتند عملی کنند. لذا آنها بین صولت الدوله و برادرانش سردار احتشام و علی خان سالار حشمت تفرقه ایجاد کردند. فرمانفرما با سردار احتشام وارد گفتگو شد و محمد علی خان کشکولی و قوام الملک نیز به توافقاتی دست یافتند و با علی خان سالار حشمت وارد مذاکره شدند و فرمانفرما بی‌درنگ حکم ایلخانی‌گری ایل قشقایی را برای سردار احتشام و ایل بیگی را برای سالار حشمت فرستاد و قرار شد که ایل قشقایی زیر نظر قوام الملک قرار گیرد.[۲۸۲]
با پیوستن برادران صولت الدوله (سردار احتشام و سالار حشمت) به دشمن، رؤسای بهارلو به همراه سه هزار نفر، قشون صولت را رها کردند و به نیروهای قوام الملک پیوستند.[۲۸۳] در این زمان صولت الدوله بار دیگر حمله خود را آغاز کرد تا ابتکار عمل را به دست گیرد.دراین حمله نیروهای ناصر دیوان کازرونی مقاومت جدی از خودنشان دادند. اختلاف پیش آمده در بین قشقایی‌ها باعث شد تا او با عصبانیت از صولت الدوله جدا شده و عازم کازرون گردد.[۲۸۴]
مابرلی در کتاب عملیات در ایران می‌نویسد: «واسموس که با صولت الدوله مناقشه‌ای داشت نیز اردوی او را ترک کرد.» علت مناقشه این بود که صولت الدوله به واسموس اجازه حضور در اردوگاهش را نمی‌داد زیرا حضور او به دشمن بهانه می‌داد که صولت الدوله را تحریک کرده و اسموس بدانند و بدین گونه کلیه نیروهایی که بر ضد صولت الدوله بسیج شده بودند برای یک یورش قطعی بر او اعلام آمادگی کنند. سرانجام نیروهای صولت الدوله در مقابل نیروهای قوام و پلیس جنوب قرار گرفت.[۲۸۵]
در این حمله ابتدا انگلیسی‌ها شکست خوردند چون نیروهای ایرانی که قرار بود از جناح چپ حمله کنند به موقع وارد عمل نشدند. شاید علت این امر آن بود که آنها خود را به قشقایی‌ها نزدیکتر می‌دانستند و نمی‌خواستند تلفاتی به آنها وارد شود. دراین جنگ صولت الدوله رشادت خارق العاده‌ای از خود نشان داد.[۲۸۶]
سرپرستی سایکس نیز در کتاب خود راجع به تاریخ ایران در جنگ دلاورانه همراهان صولت خبر می‌دهد.[۲۸۷] سرانجام پس از درگیری و زد و خوردهای بسیار میان دو طرف توافق نامه‌ای به شرح زیر حاصل شد:

 

    1. سردار احتشام موقتاً ایلخان باشد ولی عشایری که در خدمت سردار عشایر هستند نزد او باقی بمانند.

 

    1. کلیه اموال شخصی سردار عشایر که فعلاً‌در تصرف انگلیسی ها و سردار احتشام است مسترد شود.

 

    1. سردار عشایر در فیروزآباد مقیم شود و به ییلاق نرود.

 

    1. محمد ناصر خان به عنوان رابط بین والی فارس و پدرش، در شیراز اقامت کند.

 

    1. انگلیسی‌ها توافق کردند تا ۶ ماه پس از عقد قرارداد قوای هندی و انگلیسی را از ایران بیرون ببرند.

 

    1. پلیس جنوب حق ورود به خاک قشقایی را نداشته باشد.

 

    1. چون دولت ایران، افسران انگلیسی را استخدام کرده بود، سردار عشایر با توقف آنها مخالفت نکند.[۲۸۸]

 

با انعقاد قرارداد صولت الدوله که در فیروزآباد مستقر شده بود از دخالت در امور سیاسی ایل منع و سردار احتشام به عنوان ایلخان رسمی قشقایی شناخته شد. در پی این تحولات سایر نیروهای مخالف نیز مسائل خود را با انگلیسی‌ها حل و فصل کردند. درداخل ایل قشقایی کشمکش تا مدتها بعد ادامه داشت. موضع پلیس جنوب که در واقع از تشکیل و فعالیت‌هایش در فارس می‌توان به عنوان علت اصلی بروز تمام این درگیری‌ها یاد کرد در این زمان چنان ابعاد پیچیده‌ای یافته بود که حتی در طول زمامداری دولت حسن وثوق الدوله و طرح قرارداد ۱۹۱۹ م نیز به عنوان مسئله‌ای لاینحل باقی ماند.

۲ – ۳ حیات سیاسی اجتماعی صولت الدوله در دوره پهلوی

 

۲ – ۳ – ۱ صولت الدوله و رضاخان (سردار سپه)

ایرانیان وطن دوست و جوانان ترقی خواه ایرانی، که از بستر سنگین اعصار و قرون، از خواب پریشان چندین صد ساله بیدار شده بودند، عدالت می‌جستند، آزادی می‌طلبیدند، سرودی دلکش در ستایش تمدن و تجدد سر داده بودند ودراین اندیشه بودند که میهن خود را نوسازی کنند و ایران ویران دوره قاجاریان را همراه با نگهبانی از شریعت و دین و بزرگداشت سنت و آئین، با کشورهای پیشرفته اروپایی، همگام گردانند، بدین امید دست به انقلابی زدند که در تاریخ ایران «انقلاب مشروطیت» نام گرفت. انقلاب مشروطیت ایران، مانند دیگر انقلابهای بزرگ، بر ویرانی‌های گذشته بیفزود، تار و پود جامعه راچنان از هم گسست که دیگر تا سالها ترمیم آن امکان‌پذیر نگشت.[۲۸۹]
در چنین هنگامه وحشت زایی، بیداردلان، چشم به دروازه سرنوشت دوخته بودند که چابک سواری از راه برسد و با همتی مردانه و اراده‌ای آهنین و پشتکاری ستایش آفرین، به نوسازی ایران کهن بپردازد. در روز سوم حوت (اسفند) ۱۲۹۹ ش، چنین سوار کار زبردستی - از دیدگاه و نظر ناامیدان آن روزی- از دروازه تقدیر به سوی فلات ایران سرازیر شد. این امید ناامیدان کسی نبود جز رضاخان میرپنج و هنوز ماهی چند به سر نیامده بود که نور امید را در دلهای نومید شدگان، فروزان گردانید. از همان روز بود که گروهی از ایران دوستان تیهو، ولی واقع بین بر آن شدند که به این مرد ظاهراً بلند همت و آهنین اراده و سخت کوش و نستوه مدد رسانند تا در آرمان مقدسی که دارد، پیروزی یابد و ایران را از آن پریشانی و ویرانی و خفت و خاری و درماندگی که از دیرباز بدانها گرفتار آمده بود برهاند و به بازسازی ویرانه‌ها، همت گمارد. بدین اندیشه و امید بود که عده‌ای از رادمردان اهل یقین و سالار سیاست و تقوا و دین، از جمله سید حسن مدرس، مردانه به پشتیبانی سردار سپه شتافتند.
از سوی دیگر سیاست پیشگانی روشن بین، نوسنه و پرکار همچون عبدالحسین تیمورتاش، فیروز میرزا نصرت الدوله، جعفر قلی خان سردار اسعد، عبدالحسین دیبا، «وکیل الملک»، حسین دادگر «عدل الملک» ، محمد ولی خان اسدی، ابوالحسن پرنیا «معاضد السلطنه» و جمعی دیگر از این دست رجال نامدار دوره قاجاریه مانند مشیرالدوله، مؤتمن المک، مستوفی الممالک، مصدق السلطنه، مستشار الدوله، ذکاء الملک فروغی، حاج مخبر السلطنه هدایت، حاج محتشم السلطنه اسفندیاری و دیگران به یاری سردار سپه برخاستند و تنی چند از خوانین و رؤسای ایلات و عشایر نظایر بهار الملک قراگزلو، اعتماد الدوله قراگزلو، امیر شوکت الملک علم، قوام الملک شیرازی، صولت الدوله قشقایی و بسیاری دیگر از این رده را به دنبال خود کشیدند.
از سران قشون هم همه و بدون استثناء و همچنین بسیاری از رجال بزرگ دین و دولت، در کمال جوانمردی، پاکدلی، یکرنگی و در بعضی از مواقع با از خودگذشتگی، فداکاری و ایثار یه پا خواستند و صمیمانه به سردار سپه کمک کردند تا توانست به تخت سلطنت بنشیند و در مسند پادشاهی با نام رضا شاه پهلوی یک فصل از تاریخ ایران را به خود اختصاص دهد.[۲۹۰]
ایل قشقایی و در رأس آن صولت الدوله در آغاز قدرت گیری رضاخان، با او همراه شدند تا ببینند آیا امکان توافق با او وجوددارد یا نه. البته قشقایی‌ها و صولت الدوله انگیزه‌های دیگری جهت همراهی و استقبال از قدرت یابی رضاخان داشتند که از جمله آن می‌توان به کینه آنها نسبت به بختیاری‌ها که از دوره مشروطه تا این زمان در حاکمیت دست داشتند اشاره کرد که امید داشتند با همراهی و کمک رضاخان علاوه بر کنار زدن قاجاریه، آنها (بختیاری‌ها) نیز از حاکمیت کنار گذاشته شوند.
اسماعیل خان قشقایی (صولت الدوله) در زمان وزارت جنگ رضاخان، از او حمایت کرد. پس از آن نیز از طرح «جمهوری» رضاخان، جانبداری کرد و سپس همراه با او در تغییر سلطنت قاجاریه و انتقال آن به پهلوی، ابراز موافقت کرد.[۲۹۱]
از دیگر انگیزه‌ها و دلایل همراهی صولت الدوله با رضاخان و استقبال از قدرت یابی او، نفرت او نسبت به بریتانیا و علاقه او به سیاست ناسیونالیستی رضاخان و شخصیت آن (رضاخان) به عنوان قهرمان استقلال ایران می‌تواند باشد.[۲۹۲] صولت الدوله وطن پرستی و ملی گرایی رضاخان را می‌ستود[۲۹۳] و ظاهراً به شدت به دوستی با رضاخان و تقسیم قدرت دل بسته بود و مسئله جمهوری یا سلطنت، اهمیت چندانی برای او نداشت. از قراین چنین پیداست که انگلیسی‌ها نیز از این دوستی، نگران شده بودند. به همین دلیل نیز شرکت نفت ایران و انگلیس در سال ۱۹۲۱ م امتیازاتی به ۵ خان قشقایی از طایفه کشکولی داد اما اسماعیل خان، این توافق نامه را باطل اعلام کرد و با حمایت رضاخان، موافقتنامه‌ای بین خود و آن شرکت به عمل آورد که نتیجه‌ای برای انگلیسی‌ها در برنداشت.[۲۹۴]
از مرگ ناصرالدین شاه تا روی کارآمدن رضا شاه، دولت مقتدری در ایران روی کار نیامد ضعف دولت مرکزی با افزایش قدرت ایلخان قشقایی رابطه مستقیم داشت که صولت الدوله طی سالهای ۱۲۷۷ تا ۱۳۱۲ در عرصه داخلی و بین‌المللی کاملاً درخشید.
تا زمانی که حکام قاجار از اقتدار بالایی برخوردار بودند، رؤسای قشقایی احساس نزدیکی بیشتری به آنها داشتند، اما دائماً در وضعیت انتظار و استفاده از شرایط بحرانی به سر می‌بردند و هنگامی که سلسله قاجار در سراشیبی سقوط قرار گرفت، سران قشقایی احساس خطر کردند و به رویارویی با دولت و استقبال از رضاخان پرداختند که رهبری این رویارویی و استقبال با اسماعیل خان صولت الدوله بود.
صولت الدوله از شم سیاسی بسیار بالایی برخوردار بود و به خصوص در این دوره زمانی که دولت مرکزی در ضعف کامل به سر می‌برد و ایران عرصه رقابت آلمان، روسیه و انگلستان شده بود و ایل بختیاری به دولت مسلط شده بود، توانست با گرایشات سیاسی خود از مخالفت با بریتانیا تا مخالفت با بختیاری ها و طرفداری از انقلاب مشروطه و طرفداری و استقبال از رضا شاه، در عرصه ملی قدرتی دست و پا کند و از حمایت تمامی ایلات جنوب، علمای مذهبی، تجار و طرفداران انقلاب مشروطه برخوردار گردد و توانایی این را داشته باشد که طیف وسیعی از نیروها را در خدمت منافع خود به کار گیرد. با چنین اقداماتی صولت الدوله، توانست فارس را به صورت یکپارچه علیه استبداد قاجار و استعمار بریتانیا بسیج کند یعنی مخالفت صولت الدوله با حکومت قاجار می‌تواند دلیل دیگری در استقبال او از رضاخان باشد.
صولت الدوله جزء اولین کسانی بود که در مقام نزدیکی و دوستی با سردار سپه برآمد و شواهد و روایت‌های بسیاری در خصوص دوستی و رابطه دو جانبه آنها وجود دارد از جمله آنها جریان پناهنده شدن سید ابراهیم ضیاء شیرازی معروف به ضیاء الواعظین[۲۹۵] ، نزد صولت الدوله قشقایی می‌باشد.
تحریک ضیاء الواعظین از سوی رضاخان به نوشتن مقالات علیه احمدشاه و نسبت های بد به او و پناهنده شدن ضیاء الواعظین نزد صولت الدوله قشقایی بیانگر این مطلب است که صولت الدوله در ابتدا موافق قدرت یابی رضاخان بوده[۲۹۶]. همچنین سلیمان بهبودی در خاطرات خود می‌نویسد: «… سردار سپه به مرور و به تدریج با رؤسای عشایر رابطه برقرار کردند و در ضلع جنوب غربی باغ، عمارت کوچک کاملی ساخته بود برای مهمانان، از قبیل صولت الدوله قشقایی و امیر مخصوص کلهر و غضنفرالسلطنه که به مرور می‌آمدند و می‌رفتند…»[۲۹۷]
«… یکی از این دفعات، صولت الدوله از شیراز به تهران آمد، نزدیک ظهر بود که تشریف آوردند، در برخورد اول، ابتدا زمین را بوسید بعد پای حضرت اشرف سردار سپه را، … پس از مدتی مذاکره و خوش و بش مرخص شد…»[۲۹۸]
رؤسای ایلات غالباً به شخص سردار سپه با نظر احترام و بیم می‌نگریستند. حتی سردار سپه اسکورت مخصصوی مرکب از نفرات کلیه ایلات و قبایل مختلف ایران برای خود ترتیب داده بود. اما سردار سپه به کلیه سران ایلات با یک نظر نمی‌نگریست یعنی به برخی از آنها کمتر و برخی بیشتر احترام می‌گذاشت و برخی را اصلاً در خورد اعتنا نمی‌دانست.
در میان کلیه رؤسای ایلات، صولت الدوله قشقایی در نظر او احترامی خاص داشته به طوری که حتی بین آن دو چنانکه معروف است رمز تلگرافی محرمانه‌ای برقرار بوده که این موضوع حتی باعث رشک رؤسای ایلات دیگر نیز می‌شده.[۲۹۹] البته تفاوتی که رضاخان بین صولت الدوله با سایر رؤسای ایلات قائل بوده و احترامی که نسبت به او دشاته می‌تواند ناشی از قدرت بالای نظامی صولت الدوله باشد که در جریان استقبال رضاخان از احمدشاه که از سفر اروپا، از راه بوشهر و شیراز عازم تهران بود صورت گرفت که صولت الدوله نیز در این مراسم حضور داشت و رضاخان از همان زمان به قدرت صولت الدوله پی برده بود.[۳۰۰]

۲ – ۳ – ۲ صولت و رضا شاه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ب.ظ ]




- انجام سایر وظایفی که برای واگذاری سهام و خصوصی‌سازی در چارچوب برنامه‌های پنج ساله توسعه به عهده سازمان محول می‌گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
مکانیزم عملیات اجرایی
سازمان خصوصی‌سازی در مراحل واگذاری سهام شرکت‌های دولتی، با توجه به مقررات فصل سوم قانون برنامه سوم توسعه و فصل اول قانون برنامه چهارم توسعه، دو وظیفه اساسی به عهده دارد:
الف- این سازمان به عنوان شرکتی دولتی در قالب یک شرکت مادر تخصصی تعریف شده است و به وظایف این گونه شرکت‌ها مطابق با مجموعه قوانین عمل می کند.
ب- شرکت‌های مادر تخصصی به استناد ماده (۱۵) قانون برنامه سوم توسعه مورد تنفیذ در ماده (۹) قانون برنامه چهارم، پس از تأیید و تصویب اسامی شرکت‌های قابل فروش آنها توسط هیأت عالی واگذاری و هیات وزیران، باید با یک برنامه زمان‌بندی شده و روش فروش، نسبت به امضای وکالتنامه با سازمان خصوصی‌سازی به منظور تعیین قیمت پایه سهام و طی مراحل فروش سهام اقدام ‌نمایند. به عبارت دیگر سازمان خصوصی‌سازی به عنوان یک نهاد متمرکز و مستقل در برنامه واگذاری سهام شرکت‌های دولتی، عهده‌دار دریافت مدارک و اطلاعات لازم، ارزش‌یابی سهام، اخذ وکالت فروش از شرکت‌های مادر تخصصی، اعلام عمومی فروش در جراید کثیر الانتشار و اقدام در خصوص واگذاری سهام شرکت‌های دولتی و متعلق به دولت است. بر اساس این ساختار اجرایی واگذاری سهام شرکت‌های دولتی حسب مقررات فصل سوم قانون برنامه سوم توسعه مورد تنفیذ در قانون برنامه چهارم به شرح زیر می‌باشد:
- ارتباط شرکتهای دولتی با وزرا به عنوان مجمع عمومی و نمایندگان صاحبان سهام قطع می‌شود و شرکت‌های مادر تخصصی به عنوان مجمع عمومی و صاحبان سهام شرکتهای دولتی ایفای نقش می‌کنند. شرکت‌های مادر تخصصی با توجه به مأموریتی که به آنها واگذار شده است، در بدنه دولت باقی می‌مانند و واگذار نمی‌شوند.
- شرکت‌های دولتی در قالب شرکت‌های مادر تخصصی سازماندهی می‌شوند.
- شرکت مادر تخصصی شرکت‌های دولتی را در صورت لزوم اصلاح ساختار می کند و پیشنهاد تعیین تکلیف را به دبیرخانه هیأت عالی واگذاری ارائه می کند.
- هیأت عالی واگذاری فهرست اسامی شرکت‌های قابل فروش، انحلال و ادغام و برنامه زمان‌بندی و روش فروش آنها را بررسی و تایید می کند و هیأت وزیران فهرست مذکور را بررسی و تصویب می کند.
- شرکت مادر تخصصی به منظور طی مراحل واگذاری به سازمان خصوصی‌سازی وکالت می‌دهد و اوراق و اسناد مالی به همراه اطلاعات لازم را در اختیار قرار می‌دهد.
- سازمان خصوصی‌سازی نسبت به تعیین ارزش پایه سهام مورد واگذاری، تعیین سهام ترجیحی برای واگذاری به کارکنان و اخذ سایر مجوزهای مورد نیاز حسب مورد از هیأت عالی واگذاری اقدام نموده و قیمت پایه سهام را به تصویب هیات عالی واگذاری می‌رساند.
- سازمان خصوصی‌سازی با توجه به وضعیت بازار، آگهی فروش سهام را در جراید منتشر می کند.
- سازمان خصوصی‌سازی در ‌آگهی فروش، میزان سهام ترجیحی و سایر مواردی که در قانون تصریح شده است را تعیین و در خصوص آنها اقدام می کند.
- درآمد حاصل از فروش سهام به تفکیک معادل بیست درصد (۲۰%) به عنوان مالیات بر عملکرد شرکت مادر تخصصی ذیربط یا شرکت‌های تحت پوشش آن (حساب درآمد عمومی کشور)، معادل ده درصد (۱۰%) به عنوان علی‌الحساب سود سهم دولت در شرکت مادر تخصصی ذیربط (حساب درآمد عمومی کشور) و معادل هفتاد درصد (۷۰%) به حساب شرکت مادر تخصصی ذیربط اختصاص می‌یابد.
لازم به ذکر است اقدامات سازمان خصوصی‌سازی مبنی بر واگذاری سهام در زمره مصادیق ماده ۸۸ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب مجلس شورای اسلامی که اجازه واگذاری فعالیت‌ها و اموال و دارایی‌های دولتی به بخش خصوصی را تجویز نموده است، نمی‌باشد. همچنین تصمیمات دولت مبنی بر واگذاری اموال، دارایی‌ها و سهام متعلق به خود به دستگاه‌های طلبکار موضوع بند (ذ) تبصره (۵) قوانین بودجه سالهای ۱۳۷۹ الی ۱۳۸۳ و مفاد بند (ت) تبصره ۸ قانون بودجه سال ۱۳۸۴ و مفاد بند (د) قانون بودجه سال ۱۳۸۵ بابت رد دیون دولت به دستگاه‌های ذیربط که توسط کمیته مربوط تصمیم‌گیری می‌شود، از مصادیق خصوصی‌سازی نیست و به عملکرد این سازمان مربوط نمی‌باشد.
سازمان مالی گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
در سال ۱۳۵۴ سازمان مالی گسترش مالکیت واحدهای تولیدی که در برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به عنوان سازمان خصوصی‌سازی تعیین شده است، به عنوان یک شرکت دولتی وابسته به وزارت امور اقتصادی و دارایی به موجب تبصره (۴) ماده واحده قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی تأسیس شد و فعالیت خود را با هدف سهیم کردن کارگران در مالکیت کارخانه‌ها با اعطاء اعتبار و تسهیلات و انجام هرگونه اقداماتی که منجر به گسترش مالکیت واحدهای تولیدی در سطح کشور شود، آغاز کرد.
مهم‌ترین اهداف‌ و وظایف قانونی از سال ۱۳۵۴ تاکنون:
۱) سهیم کردن کارگران و کشاورزان در مالکیت واحدهای تولیدی براساس قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی مصوب ۱۳۵۴٫
۲) انجام اقدامات اجرایی واگذاری سهام به کارگران و کارکنان واحدهای تولیدی در اجرای تبصره بند سوم تصویب‌نامه شماره ۵۲۸۳/ت/۱۰۹ هـ مورخ ۱۳۷۰/۳/۲۹ هیأت محترم وزیران.
۳) انجام اقدامات اجرایی واگذاری سهام به کارگران و کارکنان واحدهای تولیدی در اجرای تبصره ۳ ماده (۶) قانون نحوه واگذاری سهام دولتی و متعلق به دولت به ایثارگران و کارگران مصوب ۱۲/۵/۱۳۷۳ مجلس شورای اسلامی.
۴) در اجرای بند «ج» تبصره ۳۵ قانون بودجه سال ۱۳۷۸ کل کشور، مسئولیت و تصدی دبیرخانه کمیته تبصره ۳۵ از سال ۱۳۷۸ تا۸۰ به عهده سازمان مالی گسترش مالکیت واحدهای تولیدی محول شده است.
۵) به موجب ماده (۱۵) قانون برنامه سوم توسعه، با تغییر اساسنامه سازمان مالی گسترش مالکیت واحدهای تولیدی، نام سازمان به سازمان خصوصی‌سازی تبدیل شده است و هدف و وظایف آن براساس نیازها و ساز و کار برنامه خصوصی‌سازی با مفهوم واگذاری سهام شرکت‌های دولتی و متعلق به دولت تبیین شده است.
۶) به موجب تصویب نامه شماره ۷۲۶۸۳/ت ۳۴۴۸۴ هـ مورخ ۱۷/۱۱/۱۳۸۴ هیات وزیران موضوع طرح توزیع سهام عدالت، سازمان خصوصی‌سازی به عنوان سهامدار دولتی شرکت کارگزاری سهام عدالت تعیین گردیده است و وظیفه دبیرخانه ستاد مرکزی سهام عدالت را هم بر عهده دارد. سازمان خصوصی‌سازی همچنین مسئولیت تعیین و پیشنهاد قیمت سهام عدالت به هیات عالی واگذاری را نیز عهده‌دار است.
اهداف استراتژیک:
توسعه و تعامل سازنده برون سازمانی و درون سازمانی
- تدوین و تغییر قوانین و مقررات
- ارتقا دانش و فرهنگ خصوصی‌سازی در سطوح مختلف جامعه و مدیریت
- توانمندسازی بخش خصوصی و تعاونی
- توانمندسازی و ارتقا کمی ‌و کیفی منابع انسانی، زیرساختی، مالی و روش‌ها
- ارتقا کمی ‌و کیفی خدمات خصوصی‌سازی و توسعه بازار
ساختار سازمانی
فصل سوم
روش‌شناسی تحقیق
۳-۱- روش تحقیق
پژوهش حاضر از نوع روش، توصیفی پیمایشی و از نظر هدف، کاربردی است. پیمایش، روشی در تحقیق اجتماعی است که فراتر از یک تکنیک خاص در گردآوری اطلاعات بکار می‌رود. هر چند معمولاً در آن از پرسش‌نامه استفاده می‌شود، اما فنون دیگری از قبیل مصاحبه ساختارمند، مشاهده و تحلیل محتوا هم بکار می‌روند. تحقیقات کاربردی تحقیقاتی هستند که نظریه‌ها، قانونمندی‌ها، اصول و فنونی که در تحقیقات پایه تدوین می‌شوند را برای حل مسائل اجرایی و واقعی به کار می‌گیرد(خاکی، ۱۳۸۶، ۲۱۲).
۳-۲- جامعه آماری
مجموعه‌ای از افراد، اشیاء و … (واحد) که حداقل در یک صفت مشترک هستند، یک جامعه آماری را تشکیل می‌دهند و معمولا باN نمایش داده می‌شود. (خاکی،۱۳۸۷،۲۵۰). جامعه آماری تحقیق حاضر کارکنان سازمان خصوصی‌سازی می‌باشند که تعداد آنها ۳۶۱ نفر است.
۳-۳- روش نمونه‌گیری
از آنجا که جامعه آماری مورد مطالعه کارکنان، سازمان خصوصی‌سازی است و این جامعه همگن می‌باشد،
۳-۴- ابزار جمع‌ آوری اطلاعات
از پرسش‌نامه‌ایی که با توجه به متغیرهای تحقیق و عملیاتی نمودن آنها تنظیم شده، برای جمع‌ آوری اطلاعات ازجامعه آماری و به منظور آزمون فرضیه‌های تنظیم شده این تحقیق استفاده شده است. پرسش‌نامه تحقیق متشکل از دو دسته سؤال است. دسته اول که با حروف الفبا کدگذاری شده است، به منظور تعیین و مشخص کردن مشخصات جامعه آماری از لحاظ جنسیت، سن، سطح تحصیلات و سابقه خدمت و دسته دوم به منظور آزمون فرضیه‌های تحقیق حاضر و در دو بخش تنظیم شد است.
بخش اول شامل سؤالات توانمندسازی است که در قالب مقیاس پنج گزینه‌ای لیکرت مورد استفاده قرار گرفته است. این قسمت از پرسش‌نامه دارای۲۰سئوال است و قسمت بعدی پرسش‌نامه که سوالات مربوط به انگیزش است، دارای ۹ گویه می‌باشد.
پرسش‌نامه انگیزش:
جهت سنجش انگیزش کاری کارکنان از پرسش‌نامه‌ای که بر مبنای تئوری انتظار وروم تهیه و به وسیله پورتر ولالر توسعه داده شده، استفاده شده است. این پرسش‌نامه حاوی ۹ سؤال است که به سنجش انگیزش از طریق ابعاد سه‌گانه آن اعم از جدابیتها- عاملیتها و انتظارات می ­پردازد. سؤالات پرسش‌نامه به صورت مقیاس پنج درجه­ای به شیوه لیکرت بر روی یک پیوستار؛ کاملاً موافق، موافق، نظری ندارم، مخالفم و کاملاً مخالفم تهیه شده است. طریقه نمره‌گذاری سئوالات نیز از ۱ تا ۵ است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ب.ظ ]




  • شراکت: رهبری مدیریت منابع انسانی برنامه شراکت با ذینفعان درون یا بیرون سازمان را تدوین یا اجرا کرده است.

 

  • اقدام اخلاقی: سازمان اصول اخلاقی تعریف شده­ای را تدوین کرده است که جزء لاینفک فرهنگ سازمان هستند و به طور کاملا آشکار در رفتار روزانه سازمان قابل رویت است.

 

    • خدمات: رهبری مدیریت منابع انسانی برنامه مشخصی برای کمک به ذینفعان درون سازمان برای تامین اهداف کسب و کارش تدوین کرده است.

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • چشم انداز: سازمان روندهای داخلی و یا بیرونی که بر سازمان تاثیر خواهند داشت را پیش ­بینی و به طور آینده­نگرانه در برابر آنها واکنش نشان داده است.

 

  • تعالی کلی: جایزه تعالی به سازمان­هایی اعطاء می­ شود که ابتکار عمل­های مدیریت منابع انسانی­شان استانداردهای لازم برای حداقل ۶ از حوزه جوایز را تامین کنند(قلیچ­لی،۱۳۸۶، ۱۸۶).

 

۹- مدل بلوغ قابلیت منابع انسانی(پی. سی. ام. ام[۵۰])
این مدل اولین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد و به طور موفقیت­آمیزی برنامه ­های بهبود منابع انسانی را در شرکت­هایی چون بوئینگ، اریکسون، لاکهید مارتین و نوردیسک هدایت کرد. اگرچه مدل بلوغ قابلیت افراد در آغاز برای کاربرد در سازمان­های دانش محور طراحی شده است، با این وجود با متناسب سازیش می ­تواند تقریبا در هر سازمانی به کاربرده شود.
مدل بلوغ قابلیت افراد (پی. سی. ام. ام) یک مدل تغییر سازمانی است. پی. سی. ام. ام فراهم کننده نقشه­ای برای تحول یک سازمان از طریق بهبود مستمر رویه­های منابع انسانی­اش است. مدل بلوغ قابلیت افراد شامل پنج سطح بلوغ یا مراحل تکاملی است که براساس آنها رویه­ ها و فرایندهای منابع انسانی سازمان تکامل می­یابند. در چنین محیطی، افراد فرصت بیشتری برای توسعه توانایی­های بالقوه­شان پیدا می­ کنند و همچنینی برای همسو کردن عملکردشان با اهداف سازمان بیشتر برانگیخته می­شوند. مدل بلوغ قابلیت افراد، یک مدل فرایند محور است که فرض می­ کند رویه­های منابع انسانی، فرایندهای سازمانی استاندارد هستند که می­توانند به طور مستمر از طریق روش­های بهبود سایر فرایندهای کسب و کار، بهبود یابند. هدف اصلی مدل بلوغ قابلیت افراد، بهبود مستمر قابلیت منابع انسانی است. قابلیت منابع انسانی می ­تواند به عنوان سطح دانش، مهارت ­ها و توانایی­­های فرایندی موجود برای انجام فعالیت­های کسب وکار یک سازمان تعریف شود.
نمودار ۲- ۶ بیست و دو فرایند را در پنج سطح بلوغ قابلیت نشان می­دهد. هر حوزه فرایند مجموعه ­ای از فعالیت­های به هم مرتبط را نشان می­دهد که وقتی به طور جمعی انجام شوند، مجموعه ­ای از اهداف مهم برای افزایش قابلیت منابع انسانی محقق می­شوند. حوزه ­های فرایند در هر سطح بلوغ مشخص شده ­اند(قلیچ­لی،۱۳۸۶، ۱۸۲).
نوآوری مستمر منابع انسانی، همسویی با عملکرد سازمانی، بهبود مستمر قابلیت
سطح ۵
بهینه
منتورینگ، مدیرت قابلیت سازمانی، مدیریت عملکرد کمی، دارایی­ های مبتنی بر شایستگی، گروه ­های کاری توانمند، یکپارچگی شایستگی.
سطح ۴
قابل پیش بینی
سطح ۱
جبران خدمات، آموزش و توسعه، مدیریت عملکرد، محیط کاری، ارتباطات و هماهنگی، تامین نیرو
سطح۲
مقدماتی
فرهنگ مشارکتی، توسعه گروه کاری، رویه­های مبتنی بر شایستگی، توسعه مسیر پیشرفت شغلی، توسعه شایستگی، برنامه­ ریزی نیروی انسانی، تحلیل شایستگی.
سطح ۳
تعریف شده
قابل مدیریت
نمودار۲-۶- حوزه ­های مدل بلوغ قابلیت منابع انسانی(قلیچ­لی،۱۳۸۶، ۱۸۴)
۱۰- مدل تی. ئی. ای. ام[۵۱]
یکی از رویکردهایی که می تواند به اجرای اثربخش برنامه ­های ارزیابی به مدیران کمک کند، رویکرد T.E.A.M است. توسعه برنامه ارزیابی عملکرد از طریق چهار مرحله متمایز زیر انجام می­پذیرد. این چهار مرحله تحت عنوان رویکرد T.E.A.M به کار رفته است (اقتباس از راهنمای ارزیابی عملکرد، اداره منابع انسانی ایالات متحده آمریکا , ۲۰۰۲):
- مرحله فنی (T = Technical Phase )؛
- مرحله بسط و توسعه (E = Extended Phase )؛
- مرحله ارزیابی (A = Appraisal Phase)؛
- مرحله نگهداری (M = Maintenance Phase ).
۱- مرحله فنی: مرحله فنی مستلزم کارکردن با کارکنان به منظور تدوین یک شرح پست روشن، استانداردهای عملکرد شغلی و هدف­های کاری مناسب با ثبت عملکرد کارکنان است .
شرح پست متشکل از آن دسته از وظایف و مسئولیت­های خاص برای شغل خاص در یک واحد سازمانی است. اثربخش بودن شرح پست مستلزم در برداشتن وظایف و مسئولیت­های سرپرستی و نشان دادن میزان زمان مصروفه برای انجام هریک از آنهاست . جنبه سرپرستی شغل بایستی به طور کاملاً روشن تعریف شود. مدیر و کارکنان باید با همدیگر برای حفظ شرح پست فعلی خود کار و واقع بینانه آن را درک کنند. شرح پست فعلی آنان بایستی قابل فهم و واقع بینانه باشد.
گام بعدی تدوین استانداردهای عملکرد شغلی است. استاندارد عملکرد بیانگر شرایطی است که باعث اجرای رضایت­بخش شغل می شود. استانداردهای عملکرد شغلی برای مسئولیت­های یک شغل خاص در شرح شغل تعریف می‌شوند. این استانداردها در قالب واژه­ های دقیق و مختصر که به خوبی کمیت، کیفیت،‌ شیوه عمل و زمان انجام کار را نشان می دهد تعریف می­شوند. به هنگام توصیف نتایج مورد انتظار، از استانداردهای عملکرد استفاده می­کنیم.
در گام بعد، تعیین و بیان هدف­هاست .هر وظیفه ای یک نتیجه بی­همتایی دارد. هر وظیفه ­ای متفاوت از وظایف دیگر است. هدف گذاری در برگیرنده توسعه وظایف و ارتباط آنها با کارکنان است. مدیر و کارکنان باید نسبت به آنچه که باید انجام دهند درک بهتری داشته باشند، فرصت بیشتری برای انجام دادن کارها داشته باشند و ارزیابی بهتری از چگونگی آنچه که آنان انجام داده­اند به عمل آورند. کارکنان باید از نحوه سنجش آگاه باشند و بدانند با چه سطحی از کمیت و کیفیت، زمان و هزینه کار خود را انجام داده اند. این شاخص ­ها عملکرد رضایت بخش شغل را نشان می­دهد. هدف­های مؤثر دارای خصوصیات زیر است :
- خاص و قابل اندازه گیری؛
-واقع بینانه و قابل دستیابی؛
-متناسب با اهداف و سیاست­های سازمان؛
-انعطاف پذیر و پاسخگو در برابر تغییر؛
-پیوند داشتن با توسعه؛
-در قالب واژه­ های دقیق و مختصر نوشته شده باشد؛
- مورد بررسی قراردادن پیشرفت کار در زمان­های خاص قبل از اینکه کار به اتمام رسد .
هدف­ها و استانداردهای شغلی باید برای کارکنان روشن باشد و آنان بتواند قبل از اینکه بررسی ارزیابی عملکرد رسماً انجام گیرد به هدفها دست یابند.(بزاز جزایری، ۱۳۸۴)
۲- مرحله بسط و گسترش: این مرحله طولانی­ترین و حساس­ترین مرحله فرایند ارزیابی عملکرد است. موفقیت و اثربخشی برنامه ارزیابی عملکرد به اجرای موفق این مرحله بستگی دارد . مرحله­ ای است که سرپرستان واقعاً کار سرپرستی را انجام می­ دهند. آنها مشاهده و نظارت می­ کنند و باز خورد فراهم می­ کنند و به عملکرد کارکنان جهت می‌دهند. اشتباهی که اکثر سرپرستان مرتکب می­شوند این است که آنها صبر می­ کنند تا پایان دوره ارزیابی فرا رسد سپس ارزشیابی عملکرد کارکنان را انجام دهند. در این حالت آنها تلاش می­ کنند تا رویدادها را به خاطر آورند یا بازسازی کنند. تحقیقات نشان می­دهد که اکثر افراد قادر نیستند حتی بخش کوچکی از رویدادها را حتی بعد از چند ساعت، به خاطر آورند. به هر حال ارزیابی رسمی به مدیرانی نیاز دارد که کار یک کارمند را تا پایان دوره ارزیابی (شش ماهه یا سالیانه) خلاصه کند. نکات مهم را یادداشت کند و آنها را نگه دارد . اشتباه دیگری که مدیران در ارزیابی مرتکب می­شوند این است که روی نکات منفی عملکرد تمرکز می­ کنند . یک سرپرست اثربخش به مشاهده رفتارهای مثبت و تقویت مستمر آن رفتار ها می ­پردازد .
۳- مرحله ارزیابی: چنانچه دوره ارزیابی یکساله است، مدیر بایستی در مورد عملکرد کاری با کارکنانش رسماً سالی یک بار به بحث و گفتگو بنشیند. ارزیابی سالیانه باید در برگیرنده خلاصه ارزیابی­های انجام شده در طول سال باشد که به صورت غیررسمی انجام شده است. تکرار و مداومت این گفتمان با افراد متفاوت است و بستگی به سطح مهارتهای آنان، ‌انواع کارهای انجام شده و محیط کاری دارد. بحث و گفتگو باید در فضایی انجام شود که در آن افراد با آسودگی خاطر به تبادل نظرات و ابراز احساسات در مورد شغل و عملکرد خود بپردازند.
بررسی ارزیابی رسمی بایستی با در نظر گرفتن تمهیدات زیر انجام گیرد :
- قبل از اینکه ارزیابی رسمی انجام گیرد، حداقل دو هفته قبل کارکنان در جریان امر قرار گیرند؛
- تعیین هدف­هایی که مورد انتظار است. این هدف­ها باید دربرگیرنده سیاست کلی سازمان مبنی بر بهبود عملکرد و اثربخشی سازمان باشد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:14:00 ب.ظ ]