کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



در سراسر دنیا، کاهش برنامه های آموزش و ورزش و فعالیت بدنی در مدارس، از روندی هشدار دهنده برخوردهر است.
علاوه بر آن حجم توده بدنی بالا از چاقی، اضافه وزن در بین کودکان و نوجوانان رو به افزایش است (۶۷).
همواره یکی از هدف های تربیت بدنی از دیدگاه معلمان ورزش، درک اصول آمادگی جسمانی و فعالیت جسمانی مرتبط با تندرستی توسط دانش آموزان است. در چند سال اخیر، در اغلب جوامع غربی و احتمالا در همه جا، نسبت به سلامتی بی توجهی شده است. بنابراین فرصت مناسبی است که بر فعالیت جسمانی و تامین سلامت کودکان از طریق تربیت بدنی تاکید خاصی شود (۳۲).
پایان نامه - مقاله - پروژه
مدرسه به عنوان محلی ویژه برای اشاعه تربیت بدنی و ورزش، حداقل سه مزیت بارز دارد:
جمعیتی را شامل می شود که به خاطر سنشان، احتمال تعقییر در آنها بیشتر است.
راهبردهای آموزشی را به گونه ای تنظیم می کند که تمام اعضای یک گروه سنی را پوشش می دهد.
در حال حاضر، اصلی ترین نظام عرضه مفاهیم و آموزش های تربیت بدنی به شمار میرود (۳۲).
۲-۱۰ پیشینه پژوهش:
۲-۱۰-۱ پژوهش های داخلی:
رحمانی نیا و همکاران (۱۳۸۸) به بررسی رابطه کم وزنی با آمادگی جسمانی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی دانش آموزان پرداختند و گزارش کردند: دانش آموزانی که از نظر توده بدنی پایین تر از وزن قابل قبول بودند، از نظر آمادگی جسمانی آماده ترند و همچنین از نظر اجتماعی-اقتصادی با توده بدنی دانش آموزانی که وضعیت اجتماعی-اقتصادی بهتری داشتند بالاتر بود(۸).
تقی پور (۱۳۷۸) در مطالعه ای تحت عنوان رابطه کم وزنی و اضافه وزن تا آمادگی جسمانی و وضعیت اقتصادی-اجتماعی دانش آموزان بر روی کلیه دانش آموزان دختر و پسر سه مقطع تحصیلی دبستان، راهنمایی و دبیرستان نواحی ۲۱ شهر اراک مشاهده کرد که دانش آموزانی که از نظر BMI پایین تر از وزن قابل قبول بودند.از نظر آمادگی جسمانی آماده تر از دیگر دانش آموزان بودند، همچنین دانش آموزانی که در رده قابل قبول قرار دهشتند از نظر آمادگی جسمانی آماده تر از دانش آموزان دارای اضافه وزن و چاق بودند، اما این موضوع در بین دانش آموزان دختر دیده نشد. بنابراین توجه به برنامه فعالیت بدنی باعث کاهش اضافه وزن و چاقی در بین دانش آموزان می شود، همچنین آمادگی جسمانی دانش آموزانی که در وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالاتری قرار دهشتند بهتر بود (به ویژه پسران)، بنابراین افرادی که در وضعیت اجتماعی- اقتصادی قرار داشتند توجه بیشتری به فعالیت های بدنی می کنند که شاید دلایل آن یکی دسترسی آسان به وسایل و امکانات ورزشی و همچنین طرز نگرش والدین نسبت به ورزش و سلامتی فرزندانشان باشد، وضعیت اجتماعی- اقتصادی ارتباطی با BMI نداشت، ولی درصد دانش آموزانی که در رده وزنی قابل قبول قرار داشتند نسبت به درصد بقیه رده های وزنی بیشتر بود و این نشان دهنده جامعه ای می باشد که شیوع کم وزنی و چاقی کم می باشد. دلیل این وضعیت طرز نگرش والدین نسبت به کنترل وزن فرزندانشان و علاقه به فعالیت بدنی می باشد (۶۶).
گایینی و آزمون در سال (۱۳۸۰) به بررسی آمادگی جسمانی دانش آموزان دختر و پسر سنین ۹ تا ۱۷ سال سراسر کشور و مقایسه آن با نرم ملی پرداختند و نتیجه: وضعیت دانش آموزان دختر و پسر استانهای منتخب در قابلیت‌های قلبی-تنفسی، قدرت، استقامت عضلات بالاتنه، شکم و انعطاف پذیری عضلات خلفی ران و پشت، بهتر از میانگین نورم ملی بودند (۱۸).
صادقی بروجردی در سال (۱۳۷۵) به تو صیف وضعیت جسمانی دانشجویان کردستان و تهیه نورم استاندارد و مقایسه آن با نورم منتخب ظرداخت، نتیجه: قابلیت انعطاف پذیری در سنین پایین از وضعیت بهتری برخوردار است و با افزایش سن این قابلیت ها کاهش می یابند (۱۰).
محسن یادگار در سال ۱۳۷۵، دو گروه دانش آموزان تیز هوش و معمولی سال دوم دبیرستان استان لرستان را از نظر آمادگی عمومی بدنی با همدیگر مورد مقایسه قرار داد، نتایج تحقیق وی بشرح ذیل بوده است:
بین میانگین های امتیاز پرش طول جفتی دو گروه اختلاف معنی داری به نفع دانش آموزان تیز هوش مشاهده شد.
بین میانگین های امتیاز کشش بارفیکس دو گروه اختلاف معمولی مشاهده شد.
بین میانگین های امتیاز درازونشست دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد.
بین میانگین های امتیاز دوی ۹x4 متر اختلاف معنا داری بنفع دانش آموزان تیز هوش مشاهده شد.
بین میانگین های امتیاز ۴۵ متر اختلاف معنا داری بنفع دانش آموزان تیز هوش مشاهده شد.
بین میانگین های امتیاز آمادگی جسمانی اختلاف معنا داری بنفع دانش آموزان معمولی مشاهده شد.
بین میانگین های امتیاز آمادگی حرکتی اختلاف معنا داری بنفع دانش آموزان تیز هوش مشاهده شد.
بین میانگین های امتیاز معدل شش آزمون اختلاف معنی داری بنفع دانش آموزان تیز هوش مشاهده شد.
در مجموع ایشان در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که دانش آموزان تیز هوش نسبت به دانش آموزان معمولی از آمادگی جسمانی حرکتی بیشتری برخوردار بوده اند (۳۲).
۲-۱۰-۲ پژوهش های خارجی:
ماکاما اندریس[۲۶] و همکاران (۲۰۱۲) مورد تحقیقشان رابطه بین ترکیب بدن و آمادگی جسمانی در نوجوانان ۱۴ ساله ی ساکن آفریقای جنوبی بود، با اجرای (BMI) نتیجه: در کل گروه، ۹/۳۵ درصد کم وزن و ۷/۱۳ درصد دچار اضافه وزن بودند. هر دو کم وزنی و اضافه وزن در دختران و پسران وجود داشت و اثرات آن در اجرای برنامه های آمادگی جسمانی بارز بود.(۰۱/۰ =p) BMI به شدت مرتبط با درصد چربی بدن بود آمادگی جسمانی و BMI دختران کم وزن با بالاترین امتیازهای آمادگی جسمانی و دختران دارای اضافه وزن با نمرات آمادگی جسمانی کمی ضعیف تر و رابطه مثبت بین آمادگی جسمانی و BMI پسران کم وزن با نمره آمادگی جسمانی بالا و پسران با اضافه وزن هم با نمرات آمادگی جسمانی بالا یافت شد (۴۲).
رابرت[۲۷]و همکاران (۲۰۱۱) مورد تحقیقشان ارتباط بین توده ی بدن و تناسب اندام و عملکرد تحصیلی در دختران و پسران دبستانی جنوب شرقی ایالات متحده بود نتیجه: میزان آمادگی جسمانی در دختران و پسران متفاوت بود و دختران انعطاف پذیرتر از پسران بودند و BMI سالم در تناسب اندام موثر بود و عواملی همجون دخالت والدین، شیوه های آموزشی کلاس درس و اضافه وزن دانش آموزان بر عملکرد تحصیلی دخالت داشت (۲۶).
مار[۲۸]، سپرو[۲۹] و همکاران (۲۰۱۱) در اسپانیا در پژوهشی تحت این عنوان که آمادگی جسمانی کودکان ارتباط نزدیکی با سلامت قلبی و عروقی دارد و شواهدی وجود دارد که نشان دهنده این است که در دهه گذشته سطح آمادگی کودکان کاهش و شیوع چاقی افزایش یافته است ( سازمان جهانی سلامت ۲۰۰۹ – ۲۰۰۵ sliger).
آنها در انجام این پژوهش ۱۱۹ کودک (۵۸ پسر و ۶۱ دختر) ۱۲-۸ ساله از سنین مدرسه انتخاب نمودند، پژوهش آنها ۵ ماه طول کشید از اندازه های آنتروپومتریکی ارزیابی آمادگی جسمانی مرتبط با سلانتی استفاده شد، از جمله این که انعطاف پذیری دختران بیشتر از پسران است دختران نسبت به پسران هماهنگی کمتری دارند چون کمتر در فعالیت های بدنی شرکت دارند. نتایج این پژوهش نشان داد که یک جلسه ورزش در هفته برای ارتقای آمادگی جسمانی دانش آموزان کافی نیست و حداقل سه جلسه در هفته باید باشد (۵۲).
کریستین[۳۰] و همکاران (۲۰۱۰) در کالیفرنیا طبق پژوهشی با عنوان آمادگی جسمانی پایین و چاقی با تست های کمتر استاندارد شده در کودکان مرتبط است آنها بر روی ۱۹۸۹ نفر با نژاد مختلف از مدارس مختلف کالیفرنیا با تست هایی از قبیل یک مایل دویدن، راه رفتن، آزمایش شاخص توده بدنی (BMI) و تست های اندازه گیری آمادگی بدن استفاده شد. نتایج آزمایشات نشان داد که آمادگی پایین در میان جوانان معمولی و در گروه های نژادی پیش بینی می کند که پژوهش های بیشتری نیاز است که آمادگی ایروبیک ممکن در اجرای استاندارد آزمون های آکادمیک سهم داشته باشند (۵۶).
پاولیریسکا[۳۱] و همکاران پژوهشی انجام دادند. هدف از این پژوهش، عوامل اجتماعی- اقتصادی و شیوع کم وزنی و اضافه وزن در بین دانش آموزان دختر لهستان بود. نمونه ۷۱۸ دانش آموزان ۱۸ تا ۲۴ ساله را شامل می شد. کم وزنی، اضافه وزنی و چاقی بر اساس BMI و معیار WHO طبقه بندی می شد. عوامل اجتماعی-اقتصادی شامل فعالیت های ورزشی، سیگار کشیدن، مصرف الکل و حساب بانکی بود. شیوع کم وزنی بیشتر از اضافه وزن و چاقی بود. ( به ترتیب ۳/۱۵ درصد ۵/۳ درصد) و همچنین تعداد افراد کم وزن در بین افراد با وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالا بودند. نتایج نشان داد کم وزنی با وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالا در ارتباط بود (۵۹).
پنا[۳۲]و همکاران (۲۰۰۵) نتایج مطالعه قطعی که به منظور تععن شیوع چاقی بر روی ۱۵۵ پسر و ۱۳۸ دختر دبستانی ۶ تا ۱۱ ساله و ۱۶۴ پسر و ۱۶۴ دختر ۷ تا ۱۲ ساله مکزیکی در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ انجام شده بود ارائه دادند. در این پژوهش، BMI کودکان با مرجع مربوط به کودکان مکزیکی مقایسه شد و BMI مساوی یا بالاتر از صدک ۸۵ و کمتر از صدک ۹۵، به عنوان اضافه وزن و BMI مساوی یا بالاتر از صدک ۹۵، به عنوان چاقی در نظر گرفته شد. در این تجزیه و تحلیل نتایج مشاهده شده که شیوع اضافه وزن و چاقی ۴۰% در پسرها و ۳۵% در دخترها بوده و ۲۳% پسرها و ۱۷% دخترها چاق بودند (۶۲).
ال بوس[۳۳] (۱۹۹۹) پژوهشی مقطعی بر روی ۵۵۱۸ دانش آموز ولزجنوی جدید در سال های دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم مدرسه که میانگین سنی آنها به ترتیب ۳/۳، ۳/۹، ۳/۱۱، ۳/۱۳، ۳/۱۵ سال بود، صورت گرفت قد و وزن و ضخامت چربی دانش آموزان اندازه گیری شد. نتایج نشان داد هیچ تفاوتی در اندازه های آنتروپومتریکی دختران و پسران شهری و روستایی وجود نداشت. در میان دختران هر یک از اندازه گیری های آنتروپومتریک به استثناء مقادیر چین زیر پوستی با وضعیت اجتماعی-اقتصادی به طور معکوس در ارتباط بود، تمایل چربی پایین تر در طبقات اجتماعی-اقتصادی بالا در مقایسه با طبقات اجتماعی-اقتصادی پایین در متوسط مشاهده شد (۶۵).
بویین و همکاران (۱۹۹۳) پسران و دختران چاق و لاغر بلژیکی را در چندین رده سنی مورد مقایسه قرار دادند. در هر رده سنی و در هر جنسی، کودکان لااغرتر به طور میانگین در تکالیف حرکتی زیادی بهتر عمل کردند. قدرت ایستای شانه و قدرت مطلق جز استثنائات بود. قدرت مطلق در کودکان چاق تر و سنگین تر توده بدن مطلق، بدون توجه به ترکیب چربی و بدون چربی، بیشتر بود، که اغلب منجر به عملکرد بهتر در واحد توده بدن می شد.
جمع بندی:
با توجه به مبانی پیشینه ی پژوهش نتیجه گرفته می شود که تعدادی از پژوهش ها هیچ گونه ارتباطی بین رابطه آمادگی جسمانی، ترکیب بدن و سطح فعالیت بدنی مشاهده نکرده اند، این مسئله به ویژه در کشورهای در حال توسعه بیشتر قابل درک می باشد. همچنین تعدادی از مطالعات انجام شده اهمیت ترکیب بدن و فعالیت بدنی را بر آمادگی جسمانی افراد نشان میدهد. این عوامل شامل وضعیت شغلی والدین، در آمد خانواده، تغذیه و میزان تحصیلات است. همین طور تعدادی از مطالعات اهمیت عوامل اجتماعی- اقتصادی در رشد و تکامل کودکان، وضعیت ترکیب بدنی، آمادگی جسمانی، تغذیه و فعالیت بدنی افراد را نشان می دهد؛ زیرا وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانواده تعیین کننده نوع فعالیت ورزشی فرد است. با وجود پژوهش های پیشین دیده شده، تلاش می کنیم تا در پژوهش حاضر به مطالعه مقایسه رابطه سطح آمادگی جسمانی با ترکیب بدن بپردازیم.
فصل سوم
۳-۱مقدمه:
در این فصل، به منظور تو صیف چگونگی اجزای تحقیق، موضوعاتی از قبیل طرح تحقیق، جامعه آماری، نمونه آماری و نحوه ی گزینش آزمودنی ها، وسایل اندازه گیری، روش جمع آوری اطلاعات و روش آماری تشریح می شوند.
۳-۲ روش تحقیق
تحقیق حاضر از نوع توصیفی و به صورت میدانی می باشدو هدف آن مقایسه سطح آمادگی جسمانی با ترکیب بدن دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی دولتی و غیر انتفاعی رشت می باشد.
۳-۳ جامعه آماری
جامعه آماری تحقیق شامل ۱۰۰۸۰ دانش آموز دختر شهر رشت با دامنه سنی ۱۰ تا ۱۲ سال بود که در سال تحصیلی ۹۳– ۱۳۹۲ در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل بودند.
۳-۴ روش نمونه گیری:
به دلیل گستردگی و حجم زیاد جامعه آماری ، از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شده است.که طی چند مرحله انجام گرفت.
شهر رشت دارای دو منطقه یک و دومدارس دولتی و غیر انتفاعی می باشد،با مراجعه به اداره کل اموزش و پرورش مجوز کار برای هر دو ناحیه گرفته شد، سپس به اداره هر یک از نواحی مراجعه کرده و تعداد کل دانش آموزان دختر ۱۰ تا ۱۲ ساله و تعداد مدارس هر ناحیه مشخص گردید،ازبین کل مدارس ناحیه ۱ و۲(دولتی و غیر انتفاعی) چند مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شدند سپس به مدارس انتخاب شده مراجعه کرده و با ارائه مجوز به مدیر مدرسه اجازه کار گرفته شد،در داخل هر مدرسه به صورت تصادفی چند کلاس جهت انجام تحقیق انتخاب شدند و از هر کلاس هم تعداد ۲۵ دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شدند،در ضمن لازم به ذکر است دانش آموزانی که مشکل پزشکی داشتند از فهرست اولیه حذف شدند.
۳-۵ نمونه آماری
نمونه آماری تحقیق شامل ۶۰۰ نفر یعنی به تفکیک در هر پایه ۲۰۰ نفر از بین دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر رشت دولتی و غیر انتفاعی (ناحیه ۱ و ۲) می باشند که در سال تحصیلی ۹۳– ۱۳۹۲ انتخاب شد.
۳-۶ ابزار و نحوه اندازه گیری:
وسایلی که برای اجرای آزمون ها و جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت عبارتند از:
کرنومتر دیجیتالی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-01] [ 11:01:00 ب.ظ ]




محققان سه نقش برای کارآفرینان در رشد اقتصادی در نظر گرفته اند:
پایان نامه

 

    1. نوآوری: با معرفی محصولات یا خدمات جدید کارآفرینان و شرکت های کوچک، تعادل بازار به هم می خورد، شرکت های بزرگ اما غیررقابتی با افت سود و حتی در مواردی خروج از بازار مواجه می شوند و برای مدتی محدود، بازار انحصاری با سودآوری بالابرای خود ایجاد می کنند. این بازار انحصاری در نهایت با انتقال دانش به شرکت های دیگر و کپی برداری توسط آنها از میان می رود و بازار به نقطه تعادل جدید عرضه و تقاضا با سود اندک می رسد. در این فرایند، کارآفرینان برای معرفی محصول یا خدمت جدید و رقابتی نیاز به خلق دانش جدید یا انتقال دانش (تئوریک) از دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی به حوزه خود و بهره برداری از آن دارند که در نهایت منجر به نوآوری در بازار، فروش بیشتر، محصول بهتر و خلق ثروت برای کارآفرین و جامعه می شود.

 

همچنین کارافرینان موفق با ایده های جدید آمده و سپس روش هایی را خلق می کند تا از این ایده ها برای حل یک مشکل یا تامین یک نیاز استفاده کنند. در دنیایی که بسیار سریع تر از حد تصور در حال تغییر است، خلاقیت و نواوری نقشی حیاتی در موفقیت و بقای یک شرکت دارند. این امر برای موسسات بازرگانی در تمام صنایع مصداق دارد که از تولید کنندگان خودرو گرفته تا پرورش دهندگان چای و شرکت هایی در اندازه های مختلف را شامل می شود. با این وجود، خلاقیت و نوآوری وجه مشخصه ی کسب و کار می باشند. تفکر خلاقانه، یک مهارت بازرگانی اصلی به حساب آمده و کارافرینان در توسعه و به کار گیری آن مهارت، پیشرو هستند. در حقیقت خلاقیت و نوآوری، غالباً مرکز ثقل توانایی های شرکت های کوچک برای رقابت موفق با رقبای بزرگتر از خود است. (زالی، ۱۳۸۹)
در بعضی از مواقع، نووری مستلزم ایجاد بعضی چیزها از هیچ است. با این وجود، نوآوری به احتمال زیاد از تغییرات ماهرانه ی متغیرهای موجود، استخراج روش های جدید از شیوه های قدیمی و تلفیق آن با روش های جدید یا انجام کارهای متفاوت با سایرین بدست می آید تا بتوان محصولی ساده تر و بهتر را ایجاد نمود.(همان)
لذا کارآفرینی ماحصل یک فرایند نظامدار و سیستماتیک در بکارگیری خلاقیت و نوآوری برای ارضای نیازها و استفاده از فرصتها در بازار است. این امر مستلزم بکارگیری استراتژیهای متمرکز برای ایده ها و دیدگاه های جدید و خلق کالا یا خدمتی است که نیازهای مشتریان را برآورده کرده یا مشکلاتشان را حل می کند. این امر چیزی بیش از اتصال تصادفی و مجزای ابزارهای گوناگون است. میلیونها نفر با ایده های جدید برای کالاها یا خدمات جدید و متفاوت می آیند. با این وجود، بسیاری از آنها هیچ کاری با این ایده ها نمی کنند. کارآفرینان، کسانی هستند که ایده های خلاقانۀ خود را با اقدامات هدفمند و ساختار یک مؤسسۀ بازرگانی مرتبط می کنند. بنابراین، کارآفرین موفق، فرایند مستمری است که بر خلاقیت، نوآوری و بکارگیری آن در بازار تکیه دارد.

 

    1. ایجاد شغل: در اقتصادهای توسعه یافته، شرکت های کوچک، بسیار بیشتر از شرکت های بزرگ فرصت های شغلی ایجاد می کنند. علاوه بر این فرصت های شغلی در شرکت های کوچک نیز راحت تر از دست می رود و عدم ثبات شغلی در این شرکت ها باعث می شود که استخدام و اخراج در این شرکت ها دینامیک تر باشد. با این همه، شرکت های کوچک به دلیل نوآوری و فرصت های رشد بیشتر، توانایی جذب نیروی کار بیشتری از بازار کار دارند که این نکته باعث کاهش نرخ بیکاری در کشورها و استفاده از استعدادهای متقاضیان کار در سطح کشور شده و منجر به بالارفتن سطح درآمد، مصرف و در نهایت رشد اقتصادی می شود.

 

از سال۱۹۸۰ تا کنون ، کسب و کارهای کوچک در اقتصاد آمریکا بیش از ۳۴ میلیون شغل ایجاد کردهاند. این در حالی است که از تعداد کارکنان شرکت‌ های بزرگ در این کشورها کاسته شده است. در ایالات متحده آمریکا، ۵/۸۱ درصد از مشاغل جدید از طریق شرکت‌های تازه تاسیس به وجود آمده و ۵% از شرکت‌های تازه تاسیس، ۷۷% از مشاغل جدید را ایجاد کرده‌اند.
به طوریکه بیش از ۶۷ درصد از نوآوریهای تکنولوژیک و حدود ۹۵ درصد از نوآوری های منجر به تحولات بنیادی را کسب و کارهای کارآفرینانه پدید آورده اند. کارآفرینان از طریق ایجاد فناوری، ارائه محصولات و خدمات جدید، قدرت انتخاب مصرف کنندگان را افزایش داده و با افزایش بهره وری، سرگرمیهای نو، بهبود بهداشت و سلامتی، تسهیل ارتباطات و … موجب افزایش کیفیت زندگی می ‌شوند. در واقع بخش اعظم صنایع جدید را کارآفرینان ایجاد کرده ‌اند که می توان از کامپیوترهای شخصی، تلفنهای همراه، خرید از طریق اینترنت و سرگرمیهای دیجیتال به عنوان نمونه ‌هایی از آن ذکر نمود.
همچنین بسیاری از صنایع جدید از پیامدهای کارآفرینی می‌باشند. صنایع نظیر، کامپیوترهای شخصی، بیوتکنولوژی، تلویزیون‌های کابلی، نرم‌افزارهای شامل محصولات جدید نفتی، ارتباطات بی‌سیم، خدمات پستی صوتی، تلفن‌های همراه، فروشگاه‌های اینترنتی، رسانه‌های دیجیتالی و …
از پیامدهای دیگر کارافرینی می‌توان به بهبود وضعیت اقتصادی، فقرا و وارد شدن زنان به عرصه‌های کسب و کار و افزایش مالکیت آنها در کسب کارها، اشاره کرد (در ایالات متحده، سهم مالکیت زنان در کسب کارها از ۴% در سال ۱۹۷۰، ۳۵% در سال ۱۹۹۹ افزایش یافته است) بنابراین، کارآفرینی از طریق افزایش ثروت جامعه، منجر به ایجاد سهم بیشتری از درآمدها، برای افراد جامعه می‌شود. مطالعات در آمریکا نشان داده که بیشتر از ۹۵% از ثروت‌ها از سال ۱۹۸۰ به بعد ایجاد شده‌اند (مردیت و همکاران، ۱۳۸۴).

 

    1. ایجاد رقابت در صنایع: حضور شرکت های کوچک و نوپا در بازار سبب ایجاد رقابت می شود که این امر سبب جابه جا شدن ارزش افزوده محصولات به سمت مشتریان از طریق کاهش قیمت، افزایش کیفیت محصولات یا ارائه محصولات جدید و متنوع می شود. کارآفرینان با ارائه محصولات جدید در جست وجوی شکستن انحصار بازار که توسط کمپانی های بزرگ ایجاد شده هستند، در این عرصه به چالش می کشد. به علاوه حضور کارآفرینان موانع ورود به آن بازار را برای دیگر رقبای بالقوه، به علت انتقال دانش به شرکت ها و شکسته شدن انحصار تکنولوژی، به طرز قابل توجهی کاهش می دهد که تاثیرات بلندمدت تر بر رقابت پذیری صنعت مربوطه دارد.(سیدی و تقی خانی، ۱۳۹۰؛ هافر،۲۰۱۳)

 

تاثیر دولت در توسعه کارافرینی
موفقیت فعالیت های کارافرینانه در هر جامعه ای به تصمیمات اقتصادی آن جامعه وابسته است و اینکه افراد یک کشور در کسب و کارهای کارافرینانه مشارکت کنند، به انگیزه فردی آنان برای تبدیل شدن به کارافرین، توانایی آن ها برای تقبل فعالیت های کارافرینانه و برداشت هایشان از فرصت های در دسترس بستگی دارد. محیط هر کشور می تواند هر کدام از این عوامل را تحت تاثیر قرار داده و سیاست های دولت در قبال کارافرینان برای ارائه کمک های مالی از طریق یارانه ها و وام های ترجیحی یا سیاست های مالی مساعد که آن را «محیط تنظیمی» برای کارافرینی می نامند، فرصت های قابل دسترس را کسب، و کارهای موجود و کسب و کارهای جدید افزایش دهد.
کشورهایی که فعالیت های کارافرینانه در آن ارزشمند است تعداد بیشتری از این افراد به یافتن کسب و کار جدید یا مدیریت کسب و کار جدید برانگیخته خواهد شد. وجود چنین شرایطی اشاره به «محیط هنجاری» دارد. محیط های تنظیمی ، شناختی و هنجاری، پایه های سه گانه حمایت از فعایت های کارافرینانه یک کشور را شکل می دهند. کشورهایی که سیاست هایی برای تقویت هر سه پایه فوق الذکر یعنی تنظیمی، شناختی و هنجاری را اجرا می کنند، موفق خواهند بود. سیاست کلی تمرکز بر محیط تنظیمی، می تواند فرصت های در دسترس کارافرینان را از طریق ارائه مشوق های مالی یا برخوردهای ترجیحی دولت را بهبود بخشند. همچنین دولت می تواند محیط شناختی را نیز تقویت کند و بدین صورت، توانایی های کارافرینانه را از طریق برنامه های آموزشی و یا مشاوره ای افزایش دهد و نیز از طریق بهبود محیط هنجاری برای کارافرینی، و با بهره گرفتن از تبلیغات و تقویت کارافرینی در افکار عمومی، برای مطلوب دادن کارافرینان، انگیزه کارافرینان را بیشتر کند. (دانایی فرد، ۱۳۸۱)
در زمان مناسب فعالیت های کارآفرین آنگاه مثمر ثمر خواهد شد که سطح سیاسی جامعه بتواند نیروی نقادی بر قوانین و سنن موجود را از وی کسب کرده و بدین ترتیب از پیچیدگی های تحکمی قوانی کاسته و بر دامنه ارتباط اقناعی مبتنی بر آگاهی خود با جامعه بیفزاید. چنی فعالیتی خود به معنی نوعی زایش نظم جدید فرهنگی گریز از تحکم و پیچیدگی های قانونی است تا روابط فعالی کارافرین با سطح سیاسی در جهت اصلاح نظام های قانونی و کاهش سطح پیچیدگی آن ها تنظیم نشود، مهمترین رکن اثرگذاری اجتماعی فعالیت یک کارافرین آشکار نمی شود و او طبعاً نمی تواند به وظایف اجتماعی خود بپردازد.
فصل دوم مبانی نظری و پیشینه تحقیق
مقدمه
در حال حاضر، در ادبیات رشد اقتصادى، کارآفرینى اهمیت ویژ ه اى یافته است، به طورى که از آن به عنوان موتور توسعه اقتصادى یاد می شود. اما باید توجه کرد که در برخى کشورهاى در حال توسعه، نسبت به کشورهاى توسعه یافته، سطح کل فعالیت هاى کارآفرینى بسیار بالاست؛ در حالى که میزان رشد اقتصادى کشورهاى مذکور، کم است. از آنجایى که اقتصاددانان به طور معمول از دو دیدگاه متفاوت"دارا بودن کسب و کار” و “ابتکارات” کارآفرینى را مورد بررسى قرار مى دهند که اولى بیانگر کارآفرینى غیرمولد و دومى بیانگر کارآفرینى مولد است، به نظر مى رسد دلیل تفاوت مذکور سهم کارآفرینی در فعالیت های مولد یا غیرمولد است. زیرا در دیدگاه اول، مفهوم کارآفرینى فقط با اشتغال زایى مترادف شده است که فقط راهى براى گریز از بیکارى و تأمین نیازهاى اولیه افراد با انجام فعالیت هاى تکرارى در جامعه است، در حالى که در دیدگاه دوم، کارآفرینی فرایند شناسایی فرصت های اقتصادی، ایجاد کسب و کار جدید، نوآور و رشدیابنده برای بهره برداری از فرصت های شناسایی شده دانسته شده است که در نتیجه آن، کالاها و خدمات جدیدی به جامعه عرضه می شود. از این دیدگاه، کارآفرینی می تواند ویژگی های مثبتی مانند بارور شدن خلاقیت ها، ترغیب به نوآوری و توسعه آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعه فناورى، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی را همراه خود داشته باشد.
در حوزه کارآفرینی تئوری واحد و جامعی وجود ندارد. در عین حال برای تبیین و توصیف پدیده کارآفرینی رویکردهای مختلفی وجود دارد. برخی از پژوهشگران رویکرد روانشناختی را اصلح تصور کرده و بر خصیصه های فردی تکیه کرده اند. عده ای دیگر رویکرد جامعه شناسی را در پیش گرفته و عوامل جامعه شناسی را موثر بر کارآفرینی دانسته اند. لذا ساماندهی این فصل بدین صورت می باشد که بخش اول مربوط به کارافرینی و نقش آن در توسعه اقتصادی است و بخش دوم مربوط به سرمایه گذاری و عدم اطمینان در این شرایط و بخش سوم مربوط به مطالعات داخلی و خارجی است.
سابقه کارآفرینی در ایران
علی‌رغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه نیز از اواخر دهه ۱۹۸۰ این موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیش‌بینی حادتر شدن آن در دهه ۱۳۸۰ موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه مذکور، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فنّاوری(کاراد)، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ‌جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و همچنین سایر مؤسسه‌ها همچون جهاد دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیت‌های آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمه‌ای از کلمه Entrepreneurship است، موجب گردیده است که معنی ایجاد کار و یا اشتغال‌زایی از این واژه برداشت ‌شود، در حالیکه کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با ارزشتر از اشتغال‌زایی است. این برداشت ناصحیح از مفهوم کارآفرینی و همچنین وجود نیروی انسانی بیکار در جامعه بویژه در بین دانش‌آموختگان دانشگاهی، موجب شده در بسیاری از سیاست هایی که برای توسعه آن اتخاذ شده، صرفاً جنبه اشتغال‌زایی برای آن در نظر گرفته شود، حال آنکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند:

 

    • بارورشدن خلاقیت‌ها

 

    • ترغیب به نوآوری و توسعه آن

 

    • افزایش اعتماد به نفس

 

    • ایجاد و توسعه تکنولوژی

 

    • تولید ثروت در جامعه و

 

    • افزایش رفاه عمومی است.

 

اکنون در کشور ایران ، به رغم داشتن جمعیتی هوشمند، مستعد و برخوردار از منابع طبیعی فراوان، تولید ناخالص داخلی (GDP) در سطحی پائین بوده، شمار قابل توجهی از نیروهای جوان و حتی تحصیلکرده از امکان اشتغال بی‌بهره‌اند و بر اولویت ایجاد کار در دیگر فعالیت های دولتی در سطوح گوناگون تأکید می‌شود. افزون بر این بسیاری از شرکت‌ها، به سبب بهره‌وری اندک، فقدان تقاضا و … در آستانه تعطیلی هستند و رقابت کشور هم در بازارهای جهانی اندک است. از این رو، امروزه «توسعه کارآفرینی» رویکردی بسیار ضروری برای جامعه است.
ضرورت کارآفرینی در کشور
در کشور ما مراکز حمایت از کارآفرینان بسیار محدود و کارآفرین با تمام مشکلات، ضمن تلاش جهت تبدیل ایده به محصول باید تمام خطر سرمایه گذاری را خود عهده دار باشد. مراکز حمایت از کارآفرینان به دلیل نداشتن پشتوانه مالی و عدم حمایت جدی از طرف نهادهای ذیربط قادر نیستند پاسخگوی نیازهای مالی کارآفرینان باشند. کارآفرینان با ایجاد «SME‌ها» با سرمایه محدود خود و گاهی با دریافت وام اندکی وارد یک حرکت اقتصادی و صنعتی می‌شوند و در بسیاری از مواقع زندگی و امکانات خود را در راه توسعه صنعتی از دست می‌دهند.
با تولید دانش فنی یک محصول توسط کارآفرین، شرکت‌های تولیدی خارجی توسط عوامل خود در کشور از این توانایی‌ها اطلاع یافته و قیمت محصول خود را چنان پائین می‌آورند که کارآفرین داخلی توان رقابت را از دست داده و در مدت کوتاهی ادامه فعالیت آنها متوقف می‌شود. در این مواقع اگر کارآفرین حمایت نشود نمی‌توان انتظار داشت کارآفرینی و ایجاد « SMEها » در کشور توسعه یابد.
مهمترین آثار توسعه کارآفرینی عبارتند از: افزایش نوآوری، ارتقای سطح فنّاوری، افزایش تعداد ثبت اختراعات و ابداعات، تولید دانش فنی، ایجاد اشتغال، تولید و توزیع درآمد در سطح جامعه است که در نتیجه می‌تواند افزایش ثروت ملی را در برداشته باشد. در این خصوص لازم است تا از تجربه ارزنده دنیا با توجه نیروهای مساعد فراوان در کشور به خوبی استفاده و با جدیت برای توسعه کارآفرینی برنامه ریزی نمود.
از سال ۱۹۹۷، با همکاری مراکز معتبر دانشگاهی در برخی کشورها، مدل«جی.ای.ام»[۱۱] برای ارتباط بین کارآفرینی و رشد اقتصادی طراحی شد و در سال ۱۹۹۹ این الگو در ده کشورجهان مشتمل بر: آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، کانادا، فنلاند، دانمارک و رژیم اشغالگر قدس بررسی شد و در سال ۲۰۰۰ کشورهای آرژانتین، استرالیا، بلژیک، برزیل، هند، ایرلند، کره‌جنوبی، نروژ، سنگاپور، اسپانیا، و سوئیس هم به آنها پیوستند. که دستاوردهای این پژوهش را به این شرح می‌توان بیان کرد:

 

    • فعالیت‌های کارآفرینانه در کشورهای مختلف بسیار متفاوت است.

 

    • سیاست های مناسب و افزایش توان کارآفرینی یک جامعه (از جمله مهارت ها و انگیزه‌ها)، بیشترین تأثیر را در گسترش کارآفرینی دارد.

 

    • شرکت زنان در کارآفرینی ضرورتی دراز مدت برای اقتصاد است.

 

    • برای رسیدن به دستاوردهای پایدار و بلندمدت، سیاست‌ها باید جوانان زیر ۲۵ سال و افراد بالای ۴۴ سال را به کارآفرینی فراخواند و تشویق کند.

 

    • هر دولتی که متعهد به پیشرفت اقتصادی است، باید زمینه حمایت های لازم را از کلیه جنبه‌های
      اقتصادی که هادی و حامی افزایش بسترهای کارآفرینی هستند از جمله کاهش مالیات‌ها، دسترسی به نیروی کار، کاهش هزینه‌های نیروی انسانی(غیر حقوق‌بگیر)، روان سازی مقررات و آسان‌سازی کسب و کار را فراهم سازد.

 

  • سیاست ها باید راهگشای گسترش سرمایه‌گذاری های مخاطره‌آمیز و برانگیزاننده انگیزه‌ افراد برای سرمایه‌گذاری بهینه در مراحل نخست هر گونه کسب و کاری باشد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:01:00 ب.ظ ]




ستون نشانه در زمان مرور یادداشت ها و ترجیحاً بلا فاصله بعد از پایان درس وقطعاً قبل از سخنرانی بعدی نوشته می شود. در این ستون باید سوال هایی را طراحی کرد که یادداشت ها می توانند به آن ها جواب دهند. این سوال ها همان “نشانه ها” هستند و باید در ستون نشانه نوشته شوند. با نوشتن سوال، دانشجو مجبورمی شود در مورد موضوعات درس فکرکرده و روابط بین آن ها را آشکارنموده وبین موضوعات مطرح شده پیوستگی ایجاد نماید، که این امر خود باعث تقویت حافظه شده و همچنین دانشجو را وادار می کند برای پیش بینی سؤالات وعناوین امتحان تلاش کند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ب- منطقه خلاصه ۲ :
منطقه زیر لبه افقی در نزدیکی پایین صفحه به طول ۵ سانتیمتر از پایین صفحه باید برای خلاصه ای از یادداشت ها در نظر گرفته شود. این خلاصه اکثراً کوتاه است، فقط شامل چند جمله،صفحه خلاصه بررسی مختصری از موضوعات مهم را فراهم می کند. مهمتراز همه، درهنگام نوشتن خلاصه، دانشجو مجبور می شود همه موضوعات و مطالب را با هم، دریک مفهوم کلی وبه طور مناسب قرادهد. خلاصه باید با بهره گرفتن از کلمات خود فرد نوشته شود.
ج) منطقه یادداشت برداری ۳ :
فضا ی سمت چپ از لبه عمودی به عرض ۵/۸ اینچ ( ۱۵ سانتیمتر) منطقه ای است که دانشجو یادداشت های خود را در طول سخنرانی در آنجا ثبت میکند. پیشنهاد می شود دانشجو قالبی را برای نوشتن انتخاب کند که با آن راحتر است. هیچ قانون سخت و سریعی برای این جنبه از سیستم کرنل
وجود ندارد. با این حال، دانشجو نباید کلمه به کلمه صحبت استاد را نسخه برداری کند (پاک،۲۰۰۱ ، نقل از ویلیامز و استوال۴،۲۰۰۷).
__________________________
۱- Recall (cue) Column
۲-Summaries
۳-Note-Taking Area
۴-Williams & Stoall
۳- روش رئوس مطالب۱( طرح کلی) :
روش یادداشت برداری رئوس مطالب( طرح کلی) از سمت راست کاغذ شروع می شود. نکات مهم در لبه سمت راست کاغذ قرارمی گیرد. نکات کم اهمیت تر که معمولاً ایده هایی هستند که نکات اصلی راپشتیبانی میکنند، با فاصله درسمت چپ نوشته میشوند. هر مجموعه ای از نکات کم اهمیت تر با فاصله بیشتری درسمت چپ قرار میگیرند. به دلیل فاصله بین نکات جزئی و نکات اصلی به آسانی در یک نگاه سطح اهمیت موضوعات مختلف مشخص میشود(پیوست شماره ۴).
شکل استاندارد رئوس مطالب :
۱- تو رفتگی و ردیف کردن عناوین برای نمایش هر سطح از اطلاعات .
۲- نمایش حد اقل دوموضوع فرعی زیر هر گروه اصلی.
۳- استفاده از اعداد فارسی برای مباحث اصلی.
۴- استفاده ازحروف الفبا برای مشخص کردن جزئیات.
۵- استفاده از کلمات کلیدی و عبارات کوتاه در سراسر متن.
چگونگی مطالعه رئوس مطالب :
۱- مطالعه یک خط یا یک عنوان در یک زمان و پشت سرهم .
۲- بررسی صحت مطالب وتکمیل آن ها .
۳ - اضافه کردن کلمات کلیدی در سمت چپ خطوط یا عناوین.
۴- دوباره خوانی مطالب یادداشت شده.
۵- استفاده از یک طرح کلی برای نوشتن خلا صه .
همانطور که از نام آن پیداست ، روش خلاصه رئوس مطالب مباحث اصلی ومباحث فرعی وجزئیات را تفکیک میکند(استوارت۲،۲۰۰۷).
۴- روش تقسیم صفحه۳ :
سخنرانی ها ی کلاسی و کتاب درسی منابع اولیه از محتوای دروس هستند و برای یادگیری به هر دو
آنها نیاز است، پس باید آنان را با روش تقسیم صفحه ترکیب کرد(پیوست شماره ۵).
______________________
۱- Outline System
۲- Stewart
۳- Split Page
طراحی صفحه :
صفحه یادداشت از طول نصف گردیده سپس یک خط وسط صفحه کشیده و یادداشت های کلاسی در یک طرف از صفحه و رئوس مطالب متن درس در طرف دیگر قرار داده می شود. دراین صورت هنگام مطالعه هر دومنبع در دسترس خواهد بود. یادداشت های کلاسی و متن درس با هم یکپارچه شده اند. برخی از دانشجویان اضافه کردن ستون سوم برای سوالاتی که نیازاست از استاد بپرسند را پیشنهاد میدهند(رینولدز۱،۲۰۰۸) .
۵- سیستم یکپارچه یادداشت برداری پالماتیر۲:
سیستم یکپارچه یادداشت برداری پالماتیر( PUNS) دانشجویان را بلافاصله بعد ازکلاس وادار به بررسی یادداشت ها ی خود و تکمیل آن ها با اطلاعات کتاب درسی مینماید. دراین روش از دانشجویان خواسته می شود به ترتیب مراحل زیر را انجام دهند:
الف- ثبت یادداشت ها :
۱- جدا کردن حاشیه ای سه اینچی(۵/ ۷ سانتیمتری) در سمت راست برگه و ثبت یادداشت ها درسمت چپ کاغذ.
۲- استفاده از رئوس مطالب برای جدا کردن موضوعات اصلی از فرعی .
۳- اختصاص فضایی در لابه لای یادداشت هابرای افزودن اطلاعاتی که زمان یادداشت برداری در کلاس ممکن است فراموش شوند.
ب- سازماندهی۳ :
بلافاصله پس از کلاس ، دو بخش به یادداشت ها اضافه می شود:
۱- برچسب ها۴ : در داخل حاشیه سمت راست برگه(۵/ ۷ سانتیمتر) قرار داده می شوند. این برچسب ها باید به طور خلاصه اطلاعات ثبت شده در یادداشت ها را توضیح دهند.
برای آزمون های عینی، برچسب می تواند به طور تصادفی به صورت فرمت سؤالات چند گزینه ای، درست نادرست وآزمون های انطباقی۵باشد. برای آزمون های تشریحی اطلاعات به واحدهای منطقی
۲- وارد کردن اطلاعات مهم: این اطلاعات به طور مستقیم به متن یادداشت های ثبت شده (سمت
_____________________________________

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:01:00 ب.ظ ]




۲-۴) بخش سوم: کلیات ارزشیابی
۲-۴-۱) تعاریف و مفاهیم ارزشیابی
ارزشیابی به معنای فرایند تعیین ارزشهای یک موضوع یا تحلیلی است که بر مبنای آن میتوان شایستگیها و کمبودهای افراد، گروه ها، برنامهها، موقعیتها، روشها و فرآیندها را درک کرد. ارزرشیابی روشی است برای تعیین اینکه تا چه حد برنامه پیشرفت داشته و به چه میزان باید پیش رفت تا به اهداف مورد نظر دست یافت. یکی از مهمترین چالشهای بخش ارزشیابی، تعیین سهم نظام ترویج در توسعه است. بدین ترتیب ارزشیابی میتواند بهعنوان فرایند تعیین میزان حصول به اهداف تلقی شود. این اهداف شامل تغییر در مردم و وضعیت اقتصادی و اجتماعی آنها میباشد. برای ارزشیابی این نتایج، اطلاعاتی که مبین میزان دستیابی به اهداف است مورد نیاز میباشد. این اطلاعات به ما کمک میکند تا تعیین کنیم برنامه تا چه حد پیشرفت داشته و تا دستیابی به اهداف چه میزان کار باید صورت گیرد. در زمینهی ترویج، ارزشیابی به معنای فرایند مستمر و نظاممند ارزیابی ارزشهای برنامههای ترویجی است (شعبانعلی فمی، علی بیگی و شریف زاده، ۱۳۸۳). ارزشیابی یک فرایند مداوم میباشد که بهعنوان قسمتی از برنامه آغاز میشود. فیپس و اوسبورن[۱۲] (۱۹۸۸) معتقدند که ارزشیابی باید در زمان های معینی انجام شود و اندازه گیری، تجزیهوتحلیل، رکوردگیری و گزارشدهی باید یک کار سالیانه باشد.
پایان نامه
برای ارزشیابی تعاریف مختلفی ارائه شدهاست که اغلب منعکسکنندهی دیدگاه های افرادی است که آنها را تدوین نمودهاند. ارزشیابی در معنای سادهی آن به تعیین ارزش برای هر چیزی گفته میشود. از لحاظ اصطلاحی، ارزشیابی عبارت از آزمون و قضاوت دربارهی ارزش، کیفیت، اهمیت، میزان، درجه یا شرایط یک پدیده است. اولین تعریف ارزشیابی به نام «رالف تایلر» ثبت شده است. وی ارزشیابی را وسیلهای برای تعیین میزان رسیدن برنامه به هدفهای آموزشی میداند. تایلر معتقد است که پیش نیاز یک ارزشیابی دقیق، تعیین اهداف کلی و ویژه است و وظیفهی ارزشیابی سنجش این موضوع است که آیا اهداف تحقق یافتهاند یا خیر (رضایی، شیخ و ظریفیان، ۱۳۸۷). از دیدگاه اسمیت[۱۳] (۱۹۸۵)، ارزشیابی فرایند تصدیق دسترسی به اهداف پروژه و عواملی میباشد که نتایج مشاهده شده را توزیع میکنند. تیموری (۱۳۸۳) ارزیابی را فرایند تعیین کردن، به دست آوردن، فراهم ساختن اطلاعات دقیق و قضاوت در مورد ارزش و مطلوبیت اهداف، طرح، اجرا، نتایج به منظور هدایت تصمیمگیری، خدمت به نیازها و پاسخگویی به آن و درک بیشتر از پدیده های مورد بررسی تعریف میکند.
دوگلاه[۱۴] ( ۱۹۹۸)، واژهی ارزشیابی را فعالیت منظم جمعآوری، تجزیه و تحلیل و گزارشدهی اطلاعات میداند که سپس میتواند برای تغییر دیدگاه ها یا بهبود اجرای یک پروژه یا برنامه استفاده شود. باباجانی (۱۳۸۳) نیز ارزشیابی را سنجشی ذهنی، متکی بر معیارهای کمی و یا کیفی قابل حصول برای برنامهریز و یا برنامهریزان تعریف میکند تا بر اساس آن بتوانند به کارها ارزش عینی و کمی داده و در خصوص اجرا و نحوهی اجرای عملیات قضاوت نمایند. پس ارزشیابی خود تحقیقی است قیاسی و قضاوتی است بر نتیجهی اعمال انجام شده و یا عبارتی پژوهشی است در جهت یافتن ارزش عملیات انجام شده که به دو صورت کمی و یا کیفی انجام گرفته میشود.
قلینیا (۱۳۷۶) ارزشیابی را به طور عمده فعالیتی میداند شامل تشریح و توصیف کمی و کیفی پدیده ها و فعالیتهای انجام شده که معمولاً قضاوت ارزشی را هم به دنبال دارد. وی این تعریف را به شکل زیر نشان داده است:
قضاوت ارزشی + تشریح کیفی + تشریح کمی = ارزشیابی
وجه تمایز یا خصوصیت ویژهای که ارزشیابی را از اموری مانند سنجش و اندازه گیری، تحقیق، ارزیابی و … جدا میکند، همان قضاوت ارزشی است که بر اساس ملاکها و معیارهای از پیش تعیین شده و در پایان همهی ارزشیابیها انجام میشود. نوع این قضاوت ارزشی و تصمیماتی که بر اساس آنها گرفته میشود، نوع ارزشیابی را تعیین میکند. لذا انواع ارزشیابی در اموری همانند: جمعآوری اطلاعات (تشریح کمی و کیفی)، قضاوت ارزشی (مقایسه با معیارهای از پیش تعیین شده) و اتخاذ تصمیم یا تصمیمها، با هم مشترک هستند. عوامل غیر مشترک آنها شامل: نوع اطلاعات، معیارهای ارزشی و نوع تصمیمات خواهد بود.
تعریف نسبتاً کاملتری را کرانباخ[۱۵] ارائه داده است؛ او ارزشیابی را «جمعآوری و کاربرد اطلاعات به منظور تصمیمگیری دربارهی یک برنامه» تعریف کرده است. راثی و همکاران ارزشیابی را یک فعالیت علمی – اجتماعی میدانند که جهتگیری آن بهسوی جمعآوری، تحلیل، تفسیر و مرتبط نمودن اطلاعات به فعالیتها و اثربخشی برنامههای اجتماعی میباشد (رضایی و همکاران، ۱۳۸۷).
تعریف کامل ارزشیابی عبارت است از فرایند ارزیابی طرحریزی شده و ادامهداری که لازمهی هر تصمیمگیری مهم یا انتخاب در برنامه ریزی، طراحی و اجرای برنامهها و تشخیص و ارزیابی نتایج یا تأثیرات مستقیم برنامه است. این تعریف از ارزشیابی مورد حمایت متخصصان ارزشیابی بین المللی از جمله کرانباخ، استافیل بیم[۱۶]، استیل[۱۷]، فریمن[۱۸] و رسی[۱۹] است، زیرا هم بر فرایند و هم بر محصول برنامه و مهمتر از آن، بر روابط متقابل و همبستگی بین آنها تأکید دارد (عابدی سروستانی، ۱۳۷۶).
بیبای معتقد است ارزشیابی «فرایند جمعآوری و تفسیر نظامدار شواهدی است که در نهایت به قضاوت ارزشی با چشمداشت به اقداماتی معین بینجامد». در این تعریف چهار عنصر کلیدی وجود دارد. اول آنکه استفاده از اصطلاح «نظامدار» بیانگر آن است که اطلاعات مورد نیاز با درجهای از دقت تعریف میشود و تلاش برای بهدست آودن آنها با برنامه ریزی صورت میگیرد. دومین عنصر «تفسیر شواهد» نکتهی بسیار مهمی را مطرح میکند که گاه در ارزشیابی نادیده گرفته میشود. جمعآوری شواهد به خودی خود به کار ارزشیابی اعتبار نمیدهد. بدیهی است که اطلاعات جمعآوری شده در خلال ارزشیابی یک برنامه باید با احتیاط زیاد تفسیر شود. سومین عنصر تفسیر بیبای - «قضاوت ارزشی» - ارزشیابی را از حد توصیف صرف آنچه در یک برنامه رخ میدهد، بسیار فراتر میبرد. این عنصر موجب میشود نقشی بهعهدهی ارزشیاب قرار گیرد که نه فقط به آنها اجازه میدهد بلکه آنها را ملزم میسازد که دربارهی ارزش یک برنامه قضاوت کنند. آخرین عنصر تعریف بیبای «با چشمداشت به اقدامی معین» تفاوت ارزشیابی منجر به قضاوت ارزشی بدون اشارهای مشخص به اقدامی معین با ارزشیابیای را نشان میدهد که آگاهانه به منظور انجام اقدامی در آینده صورت میگیرد (رضایی و همکاران، ۱۳۸۷). نمودار ۲-۳ عناصر مفهوم ارزشیابی از دیدگاه بیبای و ارتباط بین آنها را نشان میدهد.
نظامدار بودن
تفسیر شواهد
عملی بودن
ارزشیابی
قضاوتارزشی
نمودار ۲-۳- عناصر مفهوم ارزشیابی از دیدگاه بیبای (رضایی و همکاران، ۱۳۸۷)
با توجه به تعاریف ارائه شده از ازشیابی، میتوان چنین نتیجهگیری نمود که در همهی تعاریف، از ارزشیابی به عنوان فرآیندی برای تعیین میزان رسیدن برنامه به اهداف یاد شده است. کلمهی فرایند در این تعاریف به نظامدار و مداوم بودن ارزشیابی تأکید میکند. همچنین نکتهی دیگری که در تعاریف ارزشیابی عمومیت دارد و ارزشیابی را از نظارت و اندازه گیری متمایز میسازد، قضاوت است که بر اساس ملاکها و معیارهای از پیش تعیین شده و در پایان همهی ارزشیابیها انجام میشود.
اگر ارزیابی در حیطهی اجرای طرح انجام پذیرد، اهداف آن بهبود مدیریت برنامه و یا اتخاذ تصمیم برای ادامه و گسترش یا تجدیدنظر در طرح خواهد بود و اگر ارزیابی در پایان طرح انجام پذیرد، هدف آن تعیین علل موفقیت یا عدم موفقیت طرح خواهد بود تا در طرحهای مشابه آنی از تکرار اشتباهات جلوگیری شود (نیستانی و کیذوری، ۱۳۸۳). به طور کلی ارزشیابی را برای این منظور بهکار میگیریم تا یقین حاصل شود که آیا یک برنامهی ترویج به اهداف خود رسیده است یا خیر و اینکه آیا اهداف مزبور میتوانند به طور مؤثرتر و به روشی دیگر نیز انجام پذیرند یا خیر؟ این کار مدیران و سرپرستان و مروجان کشاورزی را قادر میسازد تا از طریق مشاهدهی منظم و تحلیل تجارب بهنحو مؤثرتری از تجارب خویش بیاموزند. مهمترین نتیجهی ارزشیابی غالباً اصلاح برنامهای است که مورد ارزشیابی قرار گرفتهاست. اطلاعات به دست آمده از ارزشیابی به مروجان کمک میکند تا یکسری اهداف واقعیتری را تعیین کنند و به آنها مساعدت مینماید تا برای نیل به این اهداف روش های مؤثرتری را بیابند. ارزشیابی همین نقش را در یک برنامهی ترویجی بهعنوان بازخورد در یک فرایند ارتباطی انجام میدهد. مروجان کشاورزی بدون اطلاعات حاصل از ارزشیابی در ابهام عمل میکنند و نمیدانند که آیا همچنان در مسیر صحیح حرکت میکنند یا خیر (تبرائی و زمانیپور، ۱۳۸۵؛ دوروارد، ۱۹۸۸). همچنین ارزشیابی به منظور مدیریت مؤثر منابع و برنامه و همچنین عملکرد بهتر سازمان ضروری است. در حالیکه روششناسی ارزشیابی نسبتاً توسعه پیدا کرده است، توجه بیشتر به راه های انتشار نتایج حاصل از ارزشیابی معطوف میباشد (حسینی و چیذری، ۱۳۷۶؛ مادوک، ۱۹۸۷).
نکتهی مهم در رابطه با ارزشیابی این است که ارزشیابی برنامه اغلب برای کارکنان برنامه غامض و پیچیده میباشد. وقتی که امکانات برنامه برای به خدمت گرفتن یک ارزشیاب محدود باشد، معمولاً مدیران برنامه یا پروژه این مسئولیت را به عهده میگیرند، حتی اگر فاقد زمان و تخصص کافی برای هدایت ارزشیابی باشند. اغلب این مدیران ارزشیابی را با برنامههای نظارت و بازبینی یکسان فرض میکنند (سولیوان و سولیوان، ۱۹۹۸) و همین امر مشکلاتی را در کار ارزشیابی ایجاد کرده و ممکن است ارزشیابی را دچار سوگیری نماید.
۲-۴-۲) اهداف ارزشیابی
هدف از ارزشیابی، آگاهی به عوامل پیشرفتدهندهی تحولات ارزشی در اعضای گروه های هدف برنامههای ترویج و تعمیم آن عوامل در سایر زمینه های مربوط از یک سو و شناسایی علل و عوامل محدودکننده و یا مانع پیشرفت در جریان حدوث تحولات ارزشی و حذف آنها از برنامههای مربوط از سوی دیگر میباشد (شهبازی، ۱۳۸۲). ارزشیابی اهداف متعددی دیگری نیز دارد که عبارتند از:
در تعیین درجهی دستاوردهای پروژه ها به برنامهریزان کمک میکند.
مسائل و مشکلات مشارکت در برنامه ریزی و اجرای پروژه ها را تعیین مینماید.
درسهای آموختهشده از پروژه ها را معرفی میکند، که این برای طراحی بهتر برنامهها و بهبود مدیریت مؤثر است.
میتواند در تغییر اهداف، سیاستها و استراتژیهای پروژه ها و برنامهها به ما کمک کند (باباجانی، ۱۳۸۳).
شعبانعلی فمی و همکاران (۱۳۸۳) اهداف کلی ارزشیابی را شامل موارد زیر دانستهاند:
ارزشیابی کاذب برای نشاندادن موفقیتها و پوشاندن ناکامیها: از آنجائی که سازمانها از جمله نظامهای ترویج تمایل به این دارند که خود را موفق جلوه دهند، دور از انتظار نیست که برخی از کارکنان مخصوصاً کارکنان رده های عالی علاقهمند به انجام ارزشیابی به شکل کاذب باشند تا بلکه از تغییرات و تحولاتی که موقعیت آنها را تهدید میکنند دوری گزینند. ارزشیابیهایی که صرفاً بهدلیل خوب نشان دادن یک برنامه و یا نامطلوب جلوه دادن آن انجام میشوند، کاذب و غیرقانونی هستند.
افزایش و تقویت پاسخگویی: معمولاً نهادهای کمکدهندهی خارجی انتظار دارند که ارزشیابی از طریق تعیین فایدهمندی، یعنی هزینه – فایده یا اندازه گیری کارایی – اثربخشی، معیاری را برای میزان پاسخگو بودن برنامهها ارائه کنند. در برخی از اوقات از این معیارها جهت تصمیمگیری در مورد ادامهی برنامه، توقف آن و یا تغییر خطمشی، ساختار سازمانی، فلسفه و طراحی برنامه استفاده میشود.
بهبود عملکرد: معمولاً هدف ارزشیابی تکوینی، کمک به بهبود روال اجرای برنامه است. این نوع ارزشیابی در مقابل ارزشیابی نهایی قرار دارد. برخی اوقات، هدف ارزشیابی کشف رهیافتها و بدیلهای جدید و یا تعدیل برنامه متناسب با گروه های مخاطب یا موقعیتهای در حال تغییر است.
ارتباطات و یادگیری اجتماعی: در برخی از حالات، ارزشیابی به منظور تشویق و تحریک گفتگوهای سیاسی و یا حل تضادهای سیاسی موجود انجام میشود. برای مثال ارزشیابی فعالیتهای ترویجی میتواند فرصتی را برای مذاکره در مورد نیاز به استخدام مروجان زن جهت پاسخگوئی به روند روز افزون کشاورزان خردهپای زن و یا گسترش خدمات ترویجی برای کشاورزان معیشتی و فقیر به وجود آورد.
اغلب، مهمترین نتیجهی ارزشیابی به وجود آمدن انتظارات تازه، ترتیبات سازمانی نو، روابط بدیع و اهداف جدید است. کمکدهندگان خارجی اغلب خواهان پاسخگویی هستند، در حالی که هدف کارکنان میدانی بهبود روند انجام کارها و فعالیتهاست. کشاورزان انتظار دارند که ارزشیابی باعث افزایش منافع حاصل از خدمات ترویجی شود و سیاستگذاران و مدیران، از ارزشیابی انتظار کشف روش های جدید تفکر در ترویج یا رهیافتهای نوین آن را دارند (شعبانعلی فمی و همکاران، ۱۳۸۳). بنابراین میتوان به این نتیجه رسید که هدف ارزشیابی بستگی به ماهیت اهداف و افراد دست اندرکار (ذینفع، ذیربط و ذی علاقه) دارد.
۲-۴-۳) ویژگیهای ارزشیابی
ارزشیابی نیز مانند هر پدیدهی دیگری ویژگیهای خاص خود را دارد. برخی از مهمترین ویژگیهای ارزشیابی به شرح زیر میباشند:
ارزشیابی فرایند است و زمانبر و جریانی. حلقه های بههم پیوسته و وابسته که یکی پس از دیگری اجرا میشود؛
ارزشیابی ملاک – مرجع است. از آنجا که ارزشیابی با ارزشها و ارزشگذاریها ارتباط دارد و عجین است، ملاک و معیار قضاوت و داوری و مبنایی برای مقایسه و ارزش داوری، یک امر ضروری و اجتنابناپذیر در ارزشیابی است. ملاک میتواند هر چیزی باشد: هدفهای برنامه، نیازها، انتظارات و خواسته های اجتماعی، توافق گروهی و جمعی یا هر چیز دیگری؛
ارزشیابی روشپذیر است. ارزشیابی نیز مانند پژوهش از اصول و روش های علمی کاوش و جستجو برخوردار است و همین خصوصیت به نتایج آن مقبولیت میبخشد؛
ارزشیابی نتیجهگراست. فایده، نتیجه و غایت کاربردی و علمی از خصوصیات ارزشیابی علمی است. ارزشیابی در پی شناخت و ارزشگذاری موقعیت معین، قضاوت و توصیهی علمی است و نتایج عام و کلی و جهان شمول را جستجو نمیکند بلکه مصادیق و موارد مشخص و مورد ارزشیابی زیر ذرهبین آن قرار میگیرد؛
ارزشیابی فرآیندی بازخوردی است. ارزشیابی به دنبال ارائه بازخورد، اصلاح و بهبود است. چون موقعیتگرا و موردگراست، پس هدف خود را تصمیمگیری برای تغییر، اصلاح، توقف، تداوم یا بهبود روندها قرار میدهد (رضایی و همکاران، ۱۳۸۷).
۲-۴-۴) مسائل کلیدی ارزشیابی
در ارزشیابی هر پروژه یا برنامه مسائلی وجود دارد که توجه به آنها منجر به هدایت ارزشیابی در مسیر صحیح و درست میگردد. برخی از این مسائل کلیدی که در ارزشیابی برنامهها اهمیت دارند، عبارتند از:
مناسبت: اهداف برنامه تا چه حدی با توجه به نیازهای در حال رشد و اولویتهای سطح ملی مناسب است؛
کارآیی: نهادههای مختلف چگونه بهنحو اقتصادی به ستادهها و نتایج تبدیل شده اند؛
اثربخشی: عوارض برنامه به چه میزان در رسیدن به اهداف خاص و کلی برنامه سهیم بودهاند؛
سودمندی: عوارض برنامه چگونه با نیازهای جمعیت هدف تطبیق میکند؛
پایداری: تغییرات مثبت تا چه حد انتظار میرود که پس از پایان برنامه باقی بمانند (رضایی و همکاران، ۱۳۸۷). مسائل کلیدی ارزشیابی و ارتباط بین آنها در نمودار ۲-۴ نشان داده شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ب.ظ ]




 

پایین

 

۳

 

۳

 

۴۰

 

۴۰

 

۸۰

 

 

 

به منظور افزایش درجه اعتبار تحقیق نمونه عابران در دو نوبت صبح از ساعت۸ تا۱۰و بعداز ظهر از ساعت ۴ تا ۶انتخاب شدند.
۴-۷-روش جمع آوری اطلاعات
اطلاعات با بهره گرفتن از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. عابرین پیاده شامل زنان ومردانی بودند که درزمان جمع آوری اطلاعات تحقیق(۰۳/۰۹/۱۳۹۳ تا ۰۶/۰۹/۱۳۹۳) در معابر اصلی وفرعی مناطق مختلف بالا، متوسط وپایین شهرمشهد(طبق جدول۴-۲) درحال تردد بودند. عابرین پیاده در ساعات ۸تا ۱۰ صبح و ۴ تا ۶ عصر در هنگام عبور از خیابان، توسط پرسشگر مورد مصاحبه حضوری قرار گرفتند. تعداد پرسشنامه ها بطور مساوی درساعات مزبور توزیع شد. پاسخگویان شامل گروه سنی۱۵ سال به بالابودند. گزینش پاسخگویان پس از توضیح اهداف تحقیق وبا تمایل آنان به پاسخگویی همراه بود. تعداد اندکی از افراد کسانی بودند که به دلیل عجله حاضر به پاسخگویی یا تکمیل پرسشنامه نشدند. پرسشنامه های ناقص کنار گذاشته شد.
۴-۸-تعریف عملیاتی متغیرها و شیوهی سنجش آنها
۴-۸-۱- متغیر وابسته(ناهنجاری ترافیکی عابرین پیاده)
تعریف مفهومی: اگر رفتار عابرین پیاده با هنجارها، ارزش‌ها و مقررات ترافیکی مخصوص عابرین پیاده در جامعه مثل خطکشی وتابلومحل عبورعابرپیاده،چراغ عابرپیاده،پل هوایی ، زیرگذرعابرپیاده و ….در تعارض و تضاد باشد، در این صورت رفتار ترافیکی، رفتار نابهنجار خواهد بود، زیرا که بین خواسته‌ها، نیازها و آرمان اجتماعی سیستم موجود و عابرین پیاده هماهنگی دیده نمی‌شود .
تعریفعملی:رفتارناهنجار ترافیکی عابرین پیاده به دو روش سنجیده شده است.یک روش مشاهده و ثبت رفتار ترافیکی عابرین پیاده توسط پرسشگران در لحظه عبور از خیابان به صورت بهنجار و نابهنجار .دیگری از ترکیب بعد نگرش و سابقه رفتاری عابرین پیاده تشکیل شده است.نگرش نسبت به قوانین ترافیکی( با ۵ گویه) و سابقه رفتاری در زمینه رعایت قوانین ترافیکی ( با ۴ گویه) توسط پرسشگران ثبت شد.بنابراین در مجموع شاخص ناهنجاری ترافیکی عابرین پیاده شامل ۹ گویه است که از طیف پنج قسمتی تشکیل شده است. کمترین نمره ۹ و بالاترین نمره ۴۵ است. برای مقایسه بهتر متغیرها، تمامی شاخص ها در این تحقیق با بهره گرفتن از نمرات عاملی آنها استاندارد شده است. به طوری که درجات نمرات کل تمامی شاخصها بین ۰ تا ۱۰۰ یکسان شده است. که هرچه نمره عاملی[۴۱] به ۱۰۰ نزدیک باشد نشان از آن دارد که فرد درصد بالایی از آن ویژگی را داراست و برعکس هر چه به صفر نزدیک باشد این مقدار پایینتر میشود.
پایان نامه
فرمول نمرات عاملی به شرح زیر است:  .
بنابراین با توجه به فرمول نمرات عاملی، نمره کلی ناهنجاری ترافیکی عابرین پیاده و همچنین ابعاد آن محاسبه شده است.
جدول ۴-۳- عملیسازی شاخص ناهنجاری ترافیکی عابرین پیاده و گویه های مربوط به آن

 

 

ابعاد سه گانه

 

گویه ها

 

دامنه پاسخ ها

 

 

 

ناهنجاری ترافیکی عابرین پیاده

 

نگرش نسبت قوانین ترافیکی عابرین پیاده

 

ضرورتی نداردهنگام عبور از تقاطع ها، به چراغ راهنمای عابرپیاده توجه شود.

 

۵- ۱

 

 

 

 

 

    1. به نظر من گاهی اوقات برای عبور از عرض خیابان به جای استفاده از پل هوایی و زیرگذر از موانع نصب شده در وسط خیابان هم می توان عبور کرد.

 

 

 

۵- ۱

 

 

 

 

 

    1. به نظر من عبور ازگذرگاه‌های پیاده، پل‌های هوایی و گذرگاه‌های زیرزمینی همیشه ضرورت ندارد.

 

 

 

۵- ۱

 

 

 

 

 

    1. در محل هایی که پیاده رو شلوغ است ، تردد از سواره رو خیابان مانعی ندارد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ب.ظ ]