انجدان از شهرهای مرکزی ایران می باشد که در حوالی قم و محلات واقع شده است .در قرن نهم هجری ،امامان اسماعیلی قاسم شاهی که در ایران می زیستند ،این شهر را برای سکونت خود انتخاب کردند،چون هم در مرکز ایران واقع شده بود و هم به مراکز عمده شیعی مانند قم نزدیک بودو از سایر مراکز سنّی ،فاصله داشت.در مجموع دوازده تن از امامان قاسم شاهی، در این شهر امامت کردند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
اسلام شاه ،سی امین امام سلسله قاسم شاهی که معاصر تیمور بود وحدود ۸۲۹ق/۱۴۲۵م وفات کرد ،احتمالا نخستین امام سلسله قاسم شاهی است که در انجدان اقامت گزید .با آغاز امامت مستنصر بالله، سی و دومین امام قاسم شاهی ،امامان قاسم شاهی به طور قطع در انجدان مستقر شدند(دفتری،۲۲۴:۱۳۷۸-۲۲۵).مقبره تعدادی از این امامان، در انجدان باقی مانده است.این دوره همزمان با دوران تیموری و صفویان می باشد .تاریخ نگاران این دوره از لشکرکشی تیمور به سرداری خود تیمور در سال ۷۹۵ق/۱۳۹۳م علیه نزاریان انجدان ،یاد نموده اند.(شامی،۱۳۶:۱۹۳۷/۱).با روی کار امدن صفویان و اعلام رسمی مذهب تشیع،فرصت های مساعدی برای فعالیت های اسماعیلیان فراهم شد.به زودی با سیاست اعمال فشار صفویان بر صوفیان ،نزاریان و امامانشان هم از این فشارها بی نصیب نبودند.شاه اسماعیل صفوی شاه طاهر حسینی ،معروفترین امام سلسله نزاری محمدشاهی را مورد تعقیب قرار داد و فرمان قتل او را صادر کرد که در نتیجه این فرمان،او به هندوستان گریخت .(دفتری ،۲۴۰:۱۳۷۸).بعد از شاه اسماعیل،شاه طهماسب هم به تعقیب اسماعیلیان پرداخت ،او سی و ششمین امام اسماعیلی ،مرادمیرزا را مورد آزار و تعقیب قرار داد(قمی ،۵۸۲:۱۲۵۹-۵۸۴/۱)دلیل این امر را رابطه ای دانسته اند که مرادمیرزا با نقطویان داشته است .با وجود این آزارها و دشمنی ها ،نمونه هایی از روابط صمیمانه میان امامان قاسم شاهی و شاهان صفوی به ثبت رسیده است،مرادمیرزا با یک شاهزاده خانم صفوی ،شاید خواهر شاه عباس ،ازدواج کرد.(دفتری،۲۴۲:۱۳۷۸).
در طی دوره انجدان ،امامان اسماعیلی ،به صورت یک رسم نام های صوفیان را برخود می نهادند و بیشتر به صورت رابطه مرید و مرادی عمل می کردند. خلیل الله جانشین مرادمیرزا به نام صوفیانه ذوالفقارعلی ،نیز شهرت داشت.در این دوره امامان مانند قطب و مرشد بودند .
نزاریان قاسم شاهی دوره انجدان،اساسا تعالیم دوره الموت را ،به ویژه به صورتی که بعد از اعلام قیامت پرداخته شده بود ،پیروی می کردند.در معتقدات مذهبی دوران انجدان امام حاضر ،اهمیت مرکزی خود را حفظ کرد.(همان،۲۳۸:۱۳۷۸-۲۳۹). دوره انجدان همچنین شاهد تجدید حیات فعالیت های ادبی نزاریان ایران بود که نخستین نمونه های آن را در آثار نزاری قهستانی و خیرخواه هراتی اتفاق افتاد.
آرامگاه تعدادی از امامان اسماعیلی این دوره مانند شاه نزار و جانشین او سید علی و تعدادی از اعضای خانواده آنها ،در روستای کهک است و مورد زیارت اسماعیلیان قرار می گیرد ،از جمله کسانی که به زیارت این اماکن در ایران می آیند،خوجه های هندوستان هستند.
۲-۲-۷-امامان اسماعیلی که در ایران حکومت کردند
امامان اسماعیلی ،تا دوران معاصر که زمان امامت آقاخان چهارم می باشد چهل و هشت نفر بوده اند که از ابتدا در عربستان،آفریقای غربی و مصر امامت کردند .از زمان نوزدهمین امام اسماعیلی ، مقر امامت آنان به ایران منتقل شد تا زمان چهل و ششمین امام اسماعیلی آقاخان اول، که پس از شورش مقر امامت امامان قاسم شاهی ،به طور رسمی به خارج از ایران منتقل شد(ضمائم،۹۳)
۲-۲-۸-حکومت امامان اسماعیلی در مرکز ایران
حسن علی،معروف به سیدحسن بیگ،چهل و دومین امام اسماعیلی در ایران می باشد که امامت را از انجدان و کهک،به بابک منتقل کرد. از دلایل این تغییر مکان ،سهولت در دریافت نذورات و پیشکش ها بود که توسط مریدانش از هند و بندرعباس،فرستاده می شد و معمولا با هجوم راهزنان مواجه می شدند(وزیری کرمانی،۳۲۲:۱۳۴۰).تغییر مکان از انجدان و کهک به شهر بابک و پس از آن در زمان سایر جانشینان او به کرمان نشانگر موضوع مهم تری بود .این انتقال ،نشانگر علنی شدن امامان ، از حالت پنهانی و شرکت آنها در زندگی سیاسی و فعالیت های علنی آن ها بود.(الگار،۱۵:۱۳۷۰).
حسن علی معاصر با حکومت زندیه و افشاریه بود.از ویژگی امامان این زمان ،شرکت در فعالیت های سیاسی و همکاری با حکومت های مسلط بر ایران،است. برای نخستین بار پس از الموت، در این زمان است که امامان اسماعیلی ،با شاه رابطه برقرار می کنند .حسن علی در لشکرکشی نادر به هندوستان همراه با او بود و در بازگشت از آن دیار با بدگویی اطرافیان نزد شاه افشار مواجه شد ،در نتیجه چشمانش را میل کشید(خراسانی فدائی،۱۴۲:۱۳۶۲-۱۴۳).از حکمرانان افشار ،شاهرخ خان در کرمان استقلال داشت ،کمال احترام را به سید حسن بیگ می نمود و دختر سید را به عقد پسر خود لطفعلی ،درآورد (وزیری کرمانی،۳۳۳:۱۳۴۰).پس از حسن بیگ ،قاسم علیشاه و سپس سید ابوالحسن ملقب به باقر شاه به امامت رسیدند.در درگیری های خوانین کرمان در زمان زند،برای تصرف آن شهر ،سیدابوالحسن به طرفداری از صادق خان برادر وکیل الرعایا پرداخت ،صادق خان در پی مسائل خانوادگی ،حکومت کرمان را همراه با خلعتی به سیدابوالحسن خان داد(وزیری کرمانی، ۳۳۴:۱۳۴۰-۳۳۵).او با حکومت زند روابط دوستانه داشت اما در اواخر می خواست جانب حکومت غالب یعنی آقامحمدخان را بگیرد تا حکومت کرمان را از دست ندهد ،درنتیجه رابطه او ولطفعلی خان دوستانه نبود ،لطفعلی خان به قصد حمله به کرمان،اردو زد که به دلیل مواجه شدن با سرمای زمستان ،محاصره را ترک کرد(موسوی نامی،۳۲۵:۱۳۶۹-۳۲۷).
حسن بیگ از راه خمس و نذوراتی که به دست می آورد ،صاحب ثروت هنگفتی شد و آن را در راه خدمت به مردم سخاوت مندانه خرج می کرد و بین اهالی آن دیار محبوبیت بسیاری کسب کرد.
در سال۱۲۰۹ق آقامحمدخان قاجار ،کرمان را محاصره کرد ،میرزامحمدباقر برادر سیدابوالحسن خان ،پیروان خود را در اختیار لطفعلی خان زند قرار داد و آقا محمدخان ،میرزامحمدباقر را کور کرد(الگار،۱۳۷۰: ۱۷).آقامحمدخان ،پس از تصرف شهر دستور داد تا زنان و فرزندان سادات شهر بابک را به قریه کهک از توابع قم است فرستادند که آنجا در ابتدا وطن آنان بود .او هفتصدخانوار از جماعت عطاءالهی شهرکرمان را به توقف در ری مأمور داشت(الگار،۳۹:۱۳۷۰).
ابوالحسن خان سال ۱۲۰۶ق، از دنیا رفت .او در زمان خود به کسی مالیات پرداخت نمی کرد و تمام خمس دریافتی را خرج مردم کرمان می کرد .او ابنیه هایی در کرمان بنّا کرد،میدانی جنب جامع گواشیر بنّا کرد،باغ آقا را که حکام کرمان در آن خلعت دولتی می پوشیدند ،را ساخت .(وزیری کرمانی ،۳۵۲:۱۳۴۰-۳۵۲).
زمان سیدابوالحسن خان سلسله نعمت الهی در ایران،به دست رضاعلیشاه دوباره احیا شد و رشته دوستی قدیمی اسماعیلیان با صوفیان ،از نو زنده شد(دفتری،۲۶۶:۱۳۷۸).پس از سیدابوالحسن خان ،پسرش شاه خلیل الله به امامت اسماعیلیان رسید.او نخستین امام از قاسم شاهیان است که در دوره قاجار به امامت رسیده است.شاه خلیل الله آخرین امام اسماعیلی بود که در انجدان حکومت کرد.
شاه خلیل الله ،دارای همان موقعیت اجتماعی بود که پدران او درمیان مردم داشتند.آقامحمدخان موقعیت شاه خلیل الله در میان مردم را، می دانست و از آن باخبر بود و به فتحعلی شاه می گفت شاه خلیل خطرناک است یا باید از بین برود و یا به مکان دیگری منتقل شود . (سیف آزاد،۴۰۶:۱۳۲۹).زمان فتحعلی شاه ،املاک شاه خلیل را گرفتند و او را به محلات منتقل کردند و به اندازه همان املاک که از او گرفته بودند، در محلات به او املاکی دادند.شاید از دلایل دشمنی با شاه خلیل ،املاکی بود که به او می رسید چون املاک زیاد زمینه استقلال خواهی حکام محلی را فراهم می کرد.
شاه خلیل الله به جای محلات به یزد رفت تا بهتر بتواند با پیروانش در ارتباط باشد چون به ظاهر فتحعلی شاه او را به حکومت یزد منصوب کرده بود(خراسانی فدائی،۱۴۵:۱۳۶۲).او اهل و خانواده اش را به محلات فرستاد.از همان ابتدا صدرالممالکی از اعیان یزد نسبت به شاه خلیل اظهار حسادت می کرد . دو تن از ملازمان شاه خلیل با بازاریان درگیر شده بودند که منجر به قتل یک نفر شده بود،تعدادی از اهالی یزد به خانه شاه خلیل هجوم آوردند و او را با تعدادی از همراهانش کشتند.در این میان از ملّا حسین نامی ،نام می برند که گویا او هم مانند صدرالممالکی ،منتظر فرصتی بود تا بتواند شاه خلیل را از بین ببرد.او را هم در واقعه قتل شاه خلیل از عوامل اصلی می دانند .اسماعیلیان پس از این واقعه شاه خلیل را شهید خطاب می کردند.
پس از آنکه شاه خلیل الله را اشرار یزد ،با اغوای ملّاحسین و اظهار خلوص به صدرالممالک ، به قتل رساندند و به قصد دلداری بازماندگان مرحوم شاه خلیل الله ،ملّاحسین و اعوان او با صدر الممالک موردخشم پادشاه قرار گرفتند ،به خاطر حفظ آن خانواده و پاس زحمات میرابوالحسن خان پدرشاه خلیل الله ،که خود تازنده بود لطفعلی خان زند را با آن رشادت به کرمان راه نداد ،سروجهان خانم را به مرحوم آقاخان پسرشاه خلیل الله داد (عضدالدوله،۲۲:۲۵۲۵). با کشته شدن امام اسماعیلی ،همسر او برای تظلم خواهی به دربار رفت و در زاویه مقدسه متحصن شد .فتحعلی شاه می دانست که با کشته شدن شاه خلیل الله ،شورش برپا خواهد شد ،از همسر او استقبال کرد و هم دختر خود را به همسری پسرش درآورد و هم حکومت کرمان را همراه به مقداری پول به او داد .گویا بنا بر توصیه قائم مقام وزیر شاه، حکومت کرمان را به آقاخان دادعلاوه بر آن ملّاحسین را به زندان افکند وبا پادرمیانی نظام الدوله او را آزاد کرد و از کشتن نجات یافت و صدرالممالک را هم توبیخ کرد(ساعی،۱۸:۱۳۲۹).
۲-۲-۸-۱-حکومت و شورش آقاخان محلاتی (آقاخان اول) در کرمان
محمدحسن حسینی یا حسنعلی شاه معروف به آقاخان،چهل و ششمین امام اسماعیلی از شاخه قاسم شاهی می باشد که در سال۱۳۰۹ق ،در محلات به دنیا آمد .سال ۱۳۲۲ق که پدرش را در یزد کشتند او ۱۳ساله بود و از این زمان رسما به عنوان امام انتخاب شد.پس از کشته شدن پدرش به تهران رفت و فتحعلی شاه به آنان احترام گذاشت و حکومت قم و محلات را به او داد.
پس از آن که حسنعلی شاه،داماد فتحعلی شاه شد به او لقب آقاخان دادندپس از مدتی این عنوان را عموم مردم به کار بردند (بامداد،۳۶۵:۱۳۷۱/۱).عنوان محلاتی هم به خاطر حکومت محلات که در دست پدران او بود و سپس به خودش رسید ،به او داده شد.مریدان زیاد آقاخان و ارادتی که به او نشان می دادند و همینطور خاطرات خوشی که مردم از حکومت عادلانه اجداد او در کرمان و محلات و مناطق هم جوار داشتند ،باعث شد که آقاخان هم در اداره آنجا موفق باشد .
فتحعلی شاه به آقاخان علاقه داشت و از نظر مادی هم او را حمایت می کرد و پس از ازدواج آقاخان با سروجهان ،شاه محلات و سایر بلوک را به عنوان تیول ابدی به آقاخان داد و در اول هرماه دوهزار تومان از خزانه به آقاخان عطاء می کرد (ظل السلطان، ۱۹۷:۱۳۶۲).زمان فتحعلی شاه دوره مناسب برای فعالیت های آقاخان بود زیرا از حمایت های او برخوردار بود .با به تخت نشستن محمدشاه قاجار ،آقاخان برای عرض تبریک عازم تهران شد .محمدشاه حکومت کرمان را،در سال ۱۲۵۱ق به طور رسمی به آقاخان داد(خورموجی،۲۹:۱۳۶۳).در ایران پس از الموت ،اولین بار بود که یک امام اسماعیلی به طور رسمی به حکمرانی منطقه بزرگی مانند کرمان می رسید .آقاخان به خوبی از عهده حکمرانی کرمان برآمد و این شهر را از دست مهاجمان افغان و بلوچ نجات داد .آقاخان در کرمان بنای دادو دهش و بنیاد نام نیک گذاشت بیشتر مالیات کرمان را بر فقرا بذل کرد(احمدی کرمانی،۷۳:۱۳۵۴).
مهمترین مسأله پیرامون اسماعیلیان ایران در دوره قاجار ،مسأله شورش آقاخان محلاتی در کرمان می باشد.در سال ۱۲۵۶ق،پس از پنج سال فرمانروایی آقاخان در پی شورشی در قلعه بم متحصن شد در آنجا دستگیر شد و به تهران فرستاده شد.او با وساطت حسین علی میرزا حاکم فارس و برادر زن آقاخان از محاصره نجات یافت.او مطابق رسم سادات دستاری بر سر بسته و در شاه عبدالعظیم متحصن شد در حالیکه بر جان خود ترسان بود و به امید شفاعت حاج میرزا آقاسی به خانه او رفت بعد از چند روز رخصت یافت و روانه محلات شد .او سپس از دولت اجازه سفر مکه معظمه و عتبات را خواست که درخواست او را اجابت کردند و او زنان و فرزندان خود را راهی کربلا و نجف نمود .سه ماه اسب های مشهور به قیمت دو برابر خرید ، مردم رزم دیده را به بخشش زر فریب داد .جماعت عطاءالهی که طریقه اسماعیلی دارند با او بودند و آقاخان را امام وقت می پنداشتند ،به کمک او آمدند.در آنجا لشکری دادند وشروع به خودسری کردند (سپهر،۷۵۱:۱۳۷۷). سیزده رجب ۱۲۵۶ق،آقاخان توسط دبیر خود میرزاحبیب الله به شاهزاده بهمن میرزا نامه نوشت و به نوعی نامه را از طرف شاه و آقاسی جعل کرده بود به این عنوان که آقاخان قصد رفتن به مکه را دارد همه جا پذیره او باشید .شاهزاده هم خانه ای همراه با ساز و برگ برای او فراهم کرد .صبح روز پانزدهم معلوم شد که آقاخان به قصد کرمان حرکت کرده است و با شتاب به آن محل می رود .سواران شمخالچی و عطاءالهی همراه او بودند(سپهر،۷۵۳:۱۳۷۷).بهمن میرزا پس از پی بردن به شورش آقاخان و فهمیدن جعل نامه ها او را تعقیب کرد ،بین آنها درگیری شد ،بین افغان ها و عطاءالهی ها هم درگیری صورت گرفت.گاهی آقاخان پیروز بود و گاه برعکس.آقاخان برادرش محمدباقرخان را برای آگاه کردن مردم سیرجان از شورش آقاخان به آنجا فرستاد،و در قلعه زیدآباد ،فرود آمد.فضلعلی خان با بیرون آمدن از کرمان به سمت محمدباقرخان حرکت کرد،آقاخان هم خبر را شنید و به کمک آنها شتافت اما شکست خوردند و آقاخان به سمت لار گریخت و در قلعه اسفندقه مأمن گرفت که فضلعلی خان به جنگ او رفت اما به سرعت به سمت گرمسیر گریخت و فضلعلی خان صلاح ندید که او را تعقیب کند(سپهر،۷۵۶:۱۳۷۷).و در همین سال ۱۲۵۶ق آقاخان به سمت هند رفت و در میان استقبال طرفدارانش وارد آن کشور شد و برای همیشه تا پایان عمرش در آنجا ماند و امامت اسماعیلیان پس از او ، از ایران خارج شد . ورود او به بمبئی با اعتراض دولت ایران روبرو شد و به همین دلیل به ایالت بنگال مسافرت کرد و در سال ۱۲۶۳ ه.ق در کلکته ساکن شد و دوباره به بمبئى بازگشت و آن شهر را مرکز آقاخانیه قرار داد. آقاخان با حکم دادگاه به قضاوت جوزف آرلوند، وارث قانونی امامان الموت شد و به این ترتیب با کمک دولت بریتانیا رسما رئیس اسماعیلیه هند نیز گردید.http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37470
منابع پیرامون شورش آقاخان دو دسته هستند ؛عده ای مانند عبرت افزا ،او را از شورش تبرئه می کنند و عده ای دیگر هم از دولت وقت جانبداری می کنند و آقاخان را به عنوان شورشی مطرح می کنند .
مسأله شورش آقاخان محلاتی از مسائل بحث برانگیز دوره قاجار می باشد که بیشتر از اینکه اهداف مذهبی در آن دخیل باشد ،اهداف سیاسی در آن مداخله دارد و بهتر است گفته شود ،آقاخان به عنوان پیشوای مذهبی و امام اسماعیلیان،در شورش خود هدف مذهبی خاصی نداشت و منابع به هدف مذهبی او از شورش اشاره نکرده اند.نه قاجارها در این زمینه ادعای مذهبی کردند و نه شخص آقاخان چنین ادعایی را مطرح کرد.از اهداف او برای شورش می توان به ویژگیهای شخصی او اشاره کرد که به مسائل نظامی علاقه داشت ودر پی کسب استقلال بود.او قصد شورش داشت چون پس از معزول شدن از حکومت کرمان در ارگ بم متحصن شد ،علاوه برآن ،او در برابر اداره کرمان هزینه ای دریافت نمی کرد و می خواست مستقل شود(الگار،۲۲:۱۳۷۰-۲۳).نامه های مجعول او را که تقریبا تمام منابع به آن اشاره کرده اند نیز می توان به عنوان نمادی از شورش او به حساب آورد. عده ای معتقدند که شورش به تحریک انگلیسی ها بود به دلیل حمله محمدشاه به هرات و انگلیسی ها به قصد جلوگیری از حمله به هرات در ایران اغتشاش به پا می کردند و یا از اغتشاشات حمایت می کردند(رائین،۳۳۵:۱۳۴۷).اما این مطلب نمی تواند صحیح باشد زیرا در منابع نیامده است و دلیل مستندی در خلال شورش آقاخان ،برای نشان دادن حمایت انگلیس از شورش پیدا نشده است پس نمی توان به این صراحت اظهارنظر کرد. هرچند پس از هجرت آقاخان به هند ، دولت انگلیس از او حمایت های بی دریغ ، کرد و به او لقب« سر» ، دادند (غالب ،۳۲۲:۱۹۶۴).
آقاخان در عبرت افزا می گوید: «به خدا و ظلّ او اعلیحضرت پادشاه معلوم بوده و هست که در سر من سودای حکومت کرمان بلکه وای سلطنت ایران و توران نه بوده و نه هست»(آقاخان محلاتی،۲۰:۱۳۲۵).او ادامه می دهد که به دلیل تهمت هایی که به او زده شد که قصد حکومت دارد ،می خواهد لشکر آماده کند و مهاجرت کند.(همان:۲۷).جریان یاغی گری آقاخان آن زمان مطرح شده بود .عبدالمحمد یموری ،قضیه یاغی گری آقاخان را منتشر کرد(خراسانی فدائی،۱۵۱:۱۳۶۲).پس از آن که آقاخان را پس از محاصره قلعه بم و آمدن به تهران دوباره به محلات برگرداندند،محمدشاه برای درمان به چشمه های آب گرم اطراف محلات رفته بود و سه روز آنجا بود ،آقاخان به بهانه رفتن به شکار به او سرنزد ،این قضیه باعث ایجاد کدورت بیشتر شد و یاغی گری آقاخان را بیش از پیش جلوه داد.
در بعضی منابع به قضیه دیگری برای شورش آقاخان استناد کرده اند که چندان موجه نیست و نمی تواند باعث یک شورش شود ولی می تواند با تبعاتش زمینه یک شورش را فراهم کند.حاج عبدالمحمد،درویش مسلکی بود که به دربار و حاج میرزا آقاسی نزدیک شد و در واقعه هرات از جانب محمدشاه مأمور گفتگو با کامران میرزا بود و پس از این جریان از دختر آقاخان برای پسرش خواستگاری کرد (ساعی،۱۸:۱۳۲۹).آقاخان به این دلیل که عبدالمحمد از رعیت های او می باشد و از دخترش خواستگاری کرده است بسیار ناراحت شد(خراسانی فدائی،۱۵۳:۱۳۶۲) و پس از آن حاج عبدالحمد ،شایعه یاغی گری آقاخان را منتشر کرد ،هرچند آقاخان و اسماعیلیان شخص آقاسی را هم در این شایعه پراکنی بسیار مقصر می دانند.
مطلب دیگر در خصوص این شورش حضور صوفیان در آن می باشد ،منابع به حضور جماعت عطاءالهی در حمایت از آقاخان و پذیرفتن امامت او تأکید دارند .گویا امامان اسماعیلی هنوز هم رابطه خود را با صوفیان حفظ کرده بودند .آقاخان خود را مرید زین العابدین شیروانی می داند و او را ستایش می کند(آقاخان محلاتی،۱۲:۱۳۲۵). محمدصادق محلاتی(صدق علیشاه ) پدربزرگ آقاخان و دایی او عزّت علیشاه از صوفیان برجسته نعمت الهی بودندو با زین العابدین شیروانی ،روابط نزدیک داشتند.
۲-۲-۸-۲-مسئله بازگشت آقاخان به ایران
پس ازخروج آقاخان از ایران و آغاز همکاری های او با دولت بریتانیا ،دولت ایران به موجب معاهده ۱۲۲۹(۱۸۱۴)،استرداد او را درخواست کرد .به موجب این معاهده باید اگر کسی از رؤسای ایران یاغی می شد و به انگلیس می پیوست ، آن کشور باید او را به ایران تحویل می دادند. اما دولت انگلیس با این بهانه که آقاخان به آنها خدمت کرده است او را تحویل ندادند(آدمیت،۲۵۸:۱۳۶۲).
آقاخان نامه ای به رؤسای بلوچ نوشت و نافرمانی آنان از حکومت ایران و تبعیتشان از دولت هند را خواستار شد .پس از آن نامه های او افشا شد و دولت هند او را از بمبئی به کلکته کوچ داد . در این زمان مسئله بازگشت او به ایران مطرح شد که آقاسی با آن مخالف نبود اما می گفت آقاخان از راه بلوچستان وارد ایران نشود.دولت ایران می دانست که ورود آقا خان از راه بلوچستان یعنی شروع شورشی دوباره و با توجه به اهمیت بلوچستان برای انگلیس ،حساسیت این مسئله بیشتر می شد .وزرای انگلیس هم نامه می نوشتند و خواهان بازگشت آقاخان به ایران بودند تا به دست او تجزیه بلوچستان از ایران را فراهم کنند(رائین،۳۴۹:۱۳۴۷).دولت انگلیس منتظر فرصت بود تا بتواند بخش هایی از ایران را از این کشور جدا سازد و از هر موقعیتی استفاده می کرد .
زمان امیرکبیردوباره مسئله بازگشت آقاخان به ایران مطرح شد امیر از دولت انگیس خواست که او را به عنوان فراری تحویل ایران دهند اما این کار صورت نگرفت و پس از امیرکبیر هم درخواست بازگشت او صورت گرفت ،اما آقاخان هیچ گاه به ایران برنگشت. او پس از رفتن به هند تا زمان مرگش در آن دیار ماند . آقاخان اول در سال ۱۲۹۸/۱۸۸۱ ، وفات یافت و در ناحیه مزاگائون بمبئی ، دفن شد . مقبره او دارای بنای باشکوهی ، است . مقبره او نزدیک به یک جماعت خانه قدیمی می باشد و هر سال به مناسبت ایام مختلف مراسم در آن جا برگزار می شود .
۲-۲-۸-۳-اسماعیلیان ایران پس از رفتن آقاخان اول به هندوستان
با رفتن امام اسماعیلی به هند ،اسماعیلیان دوباره با مشکل روبرو شدند و دوران جدیدی از تاریخ پرفراز و نشیب آنان آغاز شد.اسماعیلیان در این دوره به حدّی از هویت رسیده بودن که پس از امامشان لازم نمی دیدند مانند گذشته به پنهان کردن عقایدش بپردازند ،اگرچه آنان دربرابر جمعیت اثنی عشری ،اندک بودند ولی با حوادثی که از دوران انجدان برای آنان رخ داد و امامان آنها بیش از پیش با جمعیت این مناطق الفت پیدا کرده بودند به عنوان یک جمعیت مسلمان شیعی در جامعه پذیرفته شده بودند هرچند با شورش آقاخان اوضاع آنان تا حدی نامتعادل بود.پس از رفتن آقاخان اول ،اسماعیلیان نزاری فاقد یک رهبری کارآمد بودند و بار دیگر به غیرنمایی و تقیه متوسل شدند.
آقاخان پس از رفتن از ایران و ناامیدی از بازگشت به ایران ،نمی توانست آرام باشد .اوخود را به عنوان امام اسماعیلی در قبال تمام اسماعیلیان مسئول می دانست .بعد از اینکه آقاخان به هند رفت شروع کرد به جذب مردم و دعات فرستادن به شهرهای اسماعیلی نشین(خراسانی،۱۱۷:۱۳۷۷).فرستادن داعی یا نماینده از ابتدا رسم اسماعیلیان بود اما در این زمان ضرورت آن بیش از پیش بود و لازم بود نمایندگانی اعزام شوند تا پیام های امام با هرموضوعی را به پیروانش برسانند.در این دوره بیش از دوران قبل به امورات جماعت خانه ها پرداخته شد زیرا جماعت خانه ها هم محل عبادت اسماعیلیان بود و هم دستورات امامان را از طریق این محل بهتر از هرجای دیگری برای پیروانشان قرائت می کردند .مُکی و کامریا به عنوان دو تن از کسانی که در جماعت خانه ها انجام وظیفه می کردند شکل گرفت.مُکی همان مسئول انجام امورات مساجد است که مراقب امور نمازگزاران است.کامریا،امین خزانه دعوت و مأمور امور مادی می باشد(تامر،۲۷:۱۳۷۵). به عبارتی دیگر مکی ها مسئول امور مذهبی و کامریاها مسئول امو مادی و جمع آوری وجوه دیون شدند.اسماعیلیان این دوره از طریق جماعت خانه ها و نمایندگان آقاخان ،کسب تکلیف می کردند و بیشتر آنها به محل های آرام و روستاها جهت معیشت پناه بردند و در کنار اثنی عشری های ایران زندگی مسالمت آمیزی را طی کردند .
آقاخان از بمبئی کسی به نام میرزاحسن ،از اهالی ده سده واقع در جنوب خراسان را برای رتق و فتق امور پیروانش ،مأمور کرد. حوالی سال۱۳۰۵ق/۱۸۸۷م،میرزاحسن درگذشت و پسرش مرادمیرزا جای او را گرفت که ادعای رهبری و حجت بودن خود را مطرح کرد .(دفتری،۲۷۷:۱۳۷۸).
۲-۲-۹-آقاخان دوم(آقاعلی شاه)
آقاعلی‎شاه (آقاخان دوم ) ۱۲۴۶-۱۳۰۲ق/۱۸۳۰-۱۸۸۵م پسر آقاخان اول در ۱۲۹۸ق/۱۸۸۱م با عنوان آقاخان دوم جانشین او شد. علی‎شاه در محلات به دنیا آمد و در کراچی سکونت گزید .همسر وی بی‎بی شمس‎الملوک فرزند شمس‎الدوله دختر فتحعلی‎شاه بود.
آقاخان اول ،پس از شصت و چهار سال امامت در سال۱۲۹۸/۱۸۸۱وفات یافت . پس از او پسر بزرگش و یگانه پسرش از همسر قاجارش به امامت رسید .آقاعلی شاه ،چهل و هفتمین امام اسماعیلی قاسم شاهی می باشد. او سال ها با مادرش در کربلا زندگی کرد و علوم مختلف را فراگرفت و به هم صحبتی با بعضی امراء قاجار از جمله زیلوسلطان فرزند فتحعلی شاه پرداخت .زمان محمد شاه قاجار،درخواست اقامت در ایران را مطرح کرد تا به امور اسماعیلیان ایران بپردازد و از آن زمان تا سال۱۲۶۹ق/۱۸۵۳م ،که به بمبئی رفت ،در ایران زندگی کرد (غالب،۳۷۳:۱۹۶۴).
آقاعلی شاه، در ایران زاده و پرورده شد .او سه زن گرفت که زن سومش ،شمس الملوک ،دختر نظام الدوله فرزند عبداله ، بود . او نوه دختری فتحعلی شاه بود، که آقاخان سوم از او متولد شد . در دوره آقاخان دوم رابطه او با امراء قاجار مناسب بود و به پیوند خویشاوندی با آنان پرداخت . تا زمانی که در ایران بود مانند نماینده امام اسماعیلی که پدرش بود،به امورات اسماعیلیان ایران رسیدگی می کرد ،اما چون آزادی عمل او برای هرگونه اقدامی در هند بیشتر بود و علاوه بر آن از زمان پدرش مقرّ امامت را به هند منتقل کرده بودند ، به آنجا سفر کرد و تا پایان عمرش در آنجا ماند .
دوران امامت او کوتاه بود و تنها چهار سال به امامت پرداخت اما اسماعیلیان زمان او را از ادوار درخشان اسماعیلی می دانند .او تلاش کرد تا در تمام مناطق اسماعیلی مدارسی تأسیس کند ،با بهره گرفتن از اموالی که از پیروانش به دست می آورد به ساخت مؤسسات و بیمارستان ها پرداخت و کمک های مادی و معنوی به طبقات فقیر کرد(غالب،۳۷۴:۱۹۶۴).
بیشترین فعالیت او مربوط به زمانی است که به هندوستان سفر کرد و در میان جماعت خوجه ها به فعالیت پرداخت و تا عضویت مجلس بمبئی پیشرفت کرد. با این وجود او هم مانند آقاخان اول ،با مقامات انگلیسی ،تشریک مساعی می کرد.(ساعی،۷۴:۱۳۲۹). جانشین ویکتوریا، ادوارد هفتم از دوستان بسیار نزدیک اقاخان دوم محسوب می‎شد (آقاخان سوم، ۱۹۵۹ :۷۲). در دوران او ثروت خانواده و سپرده‎های مالی آنان در بانکهای انگلیس افزایش چشمگیری یافت. آقاخان دوم گرایشهای صوفیانه و توجه ویژه ای به شخصیتهای صوفی دوران خود داشت. او قبل از عزیمت به هند در کاظمین مجاور بود و به دلالت آقاصابر علی جرقویه‎ای از ارشادِ رحمت‎علی‎شاه بهره‎مند گردید. دوران امامت آقاخان دوم کوتاه بود. در زمینه فعالیتهای سیاسی، عضویت وی در مجلس مقننه بمبئی در دوران حکومت سرجیمز فرگوسن و نیز ریاست جمعیت اتحاد اسلامی درخور توجه است(آقاخان سوم،۲۲:۱۹۵۹).
آقاخان دوم ، در سال ۱۳۰۲ق/۱۸۸۵م ، پس از چهار سال امامت ، زمانی که برای شکار رفته بود ، به بیماری ذات الریه دچار شد و در ۵۵ سالگی در شهر پونا درگذشت. جسد او ، در قبرستان خانواده گی اش در نجف عراق ، دفن شد . پیکر او را بر طبق وصیتش در نجف، نزدیک مرقد مطهر حضرت علی(ع) به خاک سپردند.
۲-۲-۱۰- بررسی مقایسه ای امامان اسماعیلیان قاسم شاهی و محمدشاهی
پس از درگذشت شمس الدین محمد[۱] ،بر سر جانشینی او اختلاف افتاد و نزاریان به دو دسته تقسیم شدند ،عده ای با پذیرفتن جانشینی مؤمن شاه بن محمدشاه به مؤمن شاهی معروف شدند و دسته ای دیگر با پذیرفتن امامت قاسم شاه، سلسله اسماعیلیان قاسم شاهی را تشکیل دادند.
در پایان نام های امامان قاسم شاهی عهد انجدان و زمان های نزدیک به آن ، نام علی و نام شاه زیاد آمده است . این امر می تواند دارای دو دلیل باشد ؛ یکی علاقه این امامان به امام علی (ع) و دیگری دیدگاه صوفیانه این امامان . زیرا در این زمان اسماعیلیان به شدت به صوفیان نزدیک شدند . آقاخان اول و دوم ، هم داری گرایش های صوفیانه بودند و هم به شخصیت های متصوفه علاقمند بودند. چهار امام اخیر قاسم شاهی ، معروف به آقاخان ها می باشند ، که دارای شهرت بین المللی می باشند . پیروان آن ها به آقاخانیه معروف هستند .
امامان مؤمن شاهی یا محمد شاهی ، از نظر تعداد و نام ها ، دارای تفاوتی اساسی با امامان قاسم شاهی می باشند . تا نوزدهمین امام قاسم شاهی یعنی نزاربن مستنصر ، هر دو گروه مشترک هستند ولی پس از آن متفاوت هستند . امامان مؤمن شاهی چهل نفر هستند ، امام حاضر آن ها امیرمحمدبن حیدرالباقر می باشد . امامان مؤمن شاهی در ایران ، دوام نیاوردند و در همان دوره آقاخان اول و قبل از آن ، این گروه دارای پیروان اندکی بودند که به مرور در جامعه اثی عشری ها مستحیل گشتند و اثری از آن ها باقی نماند . امیر محمد باقر آخرین و چهلمین امام این گروه بود. آخرین تماس او با پیروانش در شام در سال ۱۲۱۰ق بوده است. جامعه نزارى شام ، از امامان محمدشاهى تبعیت کرده بود ، اما پس از آنکه جست و جو براى یافتن کسى از اخلاف امیرمحمدباقر که در شهر اورنک آباد هند اقامت گزیده بود به نتیجه اى نرسید در سال ۱۳۰۴ق ، اکثریت نزاریان محمدشاهى شام تبعیت خویش را به سلسله قاسم شاهى ، که در آن موقع امامشان آقاخان سوم بود منتقل ساختند..تنها اعضاى بازمانده از این گروه اکنون در شام زندگى مى کنند و در انتظار امام غایب خود هستند  (تامر،۱۰۶:۱۹۹۸) . آنچه امروزه در ایران به عنوان اسماعیلیان مطرح می باشد ، همان اسماعیلیان آقاخانی هستند ، اگرچه در دوران پس ازخروج آقاخان اول از ایران ، انشعاباتی در این فرقه در ایران ، پیدا شد .
فصل سوم
اسماعیلیان ایران از آغاز مشروطه تا پایان پهلوی اول۱۲۸۵-۱۳۲۰ش/۱۹۰۶-۱۹۴۲م
در این فصل ، ضمن بررسی زندگی آقاخان سوم ، به اقدامات او جهت پیشرفت اسماعیلیان ،فرقه های منشعب از آقاخانیه در این دوره،احکام دینی اسماعیلیان و محل های تعلیم و آموزش این جمعیت بررسی گردیده است.
۳-۱-آقاخان سوم
سلطان محمدشاه معروف به آقاخان سوم چهل و هشتمین امام اسماعیلی نزاری قاسم شاهی بود .وی از شخصیت های معروف قرن بیستم می باشد که در سال ۱۲۹۴ق /۱۸۷۷م در کراچی به دنیا آمد .این روز در کراچی به عنوان روزی خاص معروف است .(غالب،۴۷۲:۱۹۶۴). دوران کودکی او در کراچی به تنهایی گذشت ،آنها در هند ، به شیوه ایرانیان به زندگی خود ادامه دادند. علائم ذکاوت او، از همان کودکی هویدا بود .او معلم خصوصی برای یادگیری زبان عربی و فارسی و انگلیسی ، داشت . آقاخان سوم بیشتر از سایر امامان اسماعیلی ،امامت کرد ،مدت امامت او هفتادو چهار سال بود.زمان امامت آقاخان سوم، اسماعیلیان به پیشرفت های زیادی ،دست یافتند.چنانچه گفته می شود زمان او بهترین دوران برای اسماعیلیان معاصر بود.
او در حالی که هشت سال بیشتر نداشت ،پس از پدرش آقاخان دوم به امامت اسماعیلیان رسید .به علت کمی سنّ از ابتدا تحت سرپرستی مادرش شمس الملوک و عمویش جنگی شاه بود (دفتری،۲۷۳:۱۳۷۸). آن دو نفر در امورات مختلف به عنوان مشاوران او عمل می کردند تا زمانی که مستقل شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...