منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
(همان : ۴۰۰)
ج- اگرچه حافظ نیز مانند خیام معتقد است« که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را» ولی با تتبّع در اشعار خواجه منظور خواجه را متفاوت از نظر خیام می یابیم یعنی می بینیم بر خلاف خیام که در همین حدّ متوقف است حافظ به صراحت از نوعی معرفت منتهی با وسیله ای جز وسیله ی «حکمت و فلسفه و منطق و استدلال » یاد می کند:
بدین شـکرانـه می بوسـم لب جـام کــه کــرد آگـــه ز راز روزگـــارم
(حافظ،۱۳۷۴ : ۳۴۹)
به سرّ جام جم آن گه نظر توانی کرد که خـاک میکده کحل بصـر توانی کرد
(همان : ۱۴۸ )
همین نکته است که نشان می دهد حافظ یک نفر«فیلسوف بدبین» نیست بلکه بیشتر « عارفی بدبین نسبت به فلسفه » است.(ر.ک. مرتضوی، مکتب حافظ)
۷- برای تدوین کامل مکتب حافظ و مشرب خاص او باید مواد معنوی و عناصر فکری و ذوقی اشعار خواجه را تجزیه و تشریح بکنیم و مبنای این تحلیل و تجزیه به نظر دکتر منوچهر مرتضوی متکی بر اساس زیر است :
پایان نامه - مقاله - پروژه
الف- عقاید و آرا
ب- اخلاقیات
ج- تجلیّات احوال
د- تأثرات
و- چاشنی ملامتی و قلندری
۲-۲-۱۰- تأثر حافظ از داستان شیخ صنعان
حافظ شیراز از سرنوشت عبرت انگیز شیخ صنعان تأثر کامل دارد و در چند مورد به صراحت یا به تلویحی ابلغ از تصریح از شیخ صنعان یاد می کند و در یک مورد نیز از « شیخ صنعان» اسم می برد:
گـر مـریـد راه عشـقـی فکـر بدنـامی مـکن شیخ صنعان خرقه رهن خـانه خمّار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر ذکر تسبیـح ملک در حـلقه ی زنّار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حـوری سـرشت شیوه ی جنات تجری تحتها الانهار داشـت
(همان : ۱۸)
خواجه ی بزرگوار به تصریح از « شیخ صنعان» به عنوان مفلد و « سمبل ایده آل» مکتب رندی و قلندری و لاابالیگری و طریقه ی ملامتیه یاد می کند و با بخشیدن لقب درخشان « شیرین قلندر» به آن پیر قلندر و « خوشا وقت» خواندن بدو و «ذکر تسبیح ملک» را «در حلقه ی زنّار» او جای دادن مجذوبیت خود را در برابر سیمای درخشان و افسانه آمیز او به روشنی می نماید. همین ابیات و چند بیت دیگر که در زیر خواهد آمد برای اثبات این نظر یا حداقل برای اظهار این نظر که خواجه ی بزرگوار شیراز مجذوب شخصیت شیخ صنعان و سرنوشت عبرت انگیز اوست کفایت می کند. توجه حافظ به داستان شیخ صنعان از قدیم مورد توجه شارحین و مفسرّین اشعار خواجه بوده است و در تفسیر ابیات بالا که در آن به شیخ صنعان و سرنوشت او اشاره رفته و نیز در تفسیر غزل زیر که به تلویحی ابلغ از تصریح از این داستان یاد شده تأثر خواجه از داستان شیخ صنعان مورد بحث قرار گرفته است:
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد ازین تدبیر ما
(حافظ، ۱۳۷۴ : ۱۴)
شارح فاضل سودی در تفسیر این غزل از توجه خواجه به داستان شیخ صنعان آگاه بوده وبا دقت نظر و لطف بیان خاصی« دوش» را کنایه از «زمان گذشته» و « مسجد» را کنایه از « کعبه» و « میخانه» را استعاره از مملکت روم که محل میخواره و کافر و عاشق شدن« شیخ صنعان» است و این سه بیت را زبان حال وقول « مرید یکتا و دانا دل شیخ صنعان» و یا « مریدان شیخ صنعان» گرفته است. .(ر.ک. مرتضوی، مکتب حافظ) آنچه تازگی دارد سه موضوع است که از تتبّع در دیوان خواجه حاصل شده است :
۱- تأثر خواجه ی شیراز از سرنوشت شیخ صنعان انحصار به موارد صریح نظیر موارد مذکور در بالا ندارد و می توان جنبه های مختلف افسانه ی شیخ صنعان را چاشنی عام و نمک دائم غزلهای حافظ دانست. در اغلب غزلهای خواجه تأثرات و نکات ناشی از آن داستان چاشنی زده شده و باید همین داستان را یکی از پایه های تخیّل و تاثرات عمومی ذهن خواجه ی بزرگوار شمرد.
۲- علاوه بر موارد متعدّدی که توجه خواجه به داستان شیخ صنعان معلوم است در بسیاری از مضامین عرفانی و عاشقانه که به طور خاص نمی توان حکم به تأثر از داستان شیخ صنعان داد، نفوذ روح داستان و آثار اشتغال ذهنی خواجه به مضامین و نتایج آن جلوه گر است.
۳- نکته بسیار جالب دریچه ایست که از برکت شیخ صنعان به سوی « پیر حافظ» و تحلیل روحیه وشخصیت مراد تصوّری سلطان عاشقان جهان گشوده یافت و اکنون مسلم است که«شیخ صنعان» هسته ی مرکزی شخصیت پیر تصوری حافظ می باشد و به عبارت دیگر ذهن خواجه ی شیراز مجذوب و مرعوب شخصیت افسانه ای این پیر آتش افروز است و او را اساس شخصیت پیرمغان و پیر میفروش خود که مظهر و رمز و « سمبل » عالی عرفان عاشقانه و روش ملامتیه است قرار داده است.
۲-۲-۱۰-۱- جلوه های تأثر حافظ از داستان شیخ صنعان
۱- لزوم اطاعت محض مرید از مراد :
به می سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها
(حافظ، ۱۳۷۴ : ۵)
۲- افتادن از کعبه به میکده و خانه ی خمار :
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت بر در میکده دیدم که مقیم افتادست
(همان : ۴۰)
۳- در عشق دختر ترسا یا دختر مغ یا در عشق دلبری از ایمان گذشتن و از خانه ی کعبه ی راه نشین میخانه شدن :
دل کز طواف کعبه ی کویت وقوف یافت از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
(همان : ۲۶۳)
۴- دیگر از استفاده های حافظ از داستان شیخ صنعان این است که طریق عشق طریق شیشه ی نام خویش بر سنگ زدن و از بدنام و رسوای نهراسیدن است
از ننگ چه پرسی که مرا نام ز ننگست وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نامست
(همان : ۵۰)
۲-۲-۱۱- شیوه ی سخن حافظ
۲-۲-۱۱-۱- مفردات
خرقه: خرقه، دلق، مرقّع و سایر تعبیراتی که جبّه ی ارشاد و یا لباس اهل فقر را نشان می دهد، دیوان حافظ را رنگین و سیر فکری او را مشخص می کند. از دیوان خواجه بخوبی بر می آید که زهد فروشی در شیراز رایج، شریعت و طریقت وسیله ای بوده است برای کسب مال و جاه و حافظ از این همه دروغ و ریا به جان آمده است. و از تخطئه و طعن و طنز درباره ی آنها دریغ نمی کند. گاهی صریحاً می گوید :
نقد صوفی نه همه سافی و بی غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
(همان : ۱۶۴)
گاهی نیز از خود مایه می گذارد و از طعن و طنز درباره ی خویشتن دریغ نمی کند و بدین حیله خشم اهل ریا و زهد فروشان را فرو می نشاند:
دلق حافظ به چه ارزد به می اش رنگین کن وانگهش مسـت و خـراب از سـر بازار بیار
(حافظ،۱۳۷۴ : ۲۵۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...